کتاب سی و نه سرنخ (جلد سوم؛ دزد شمشیر)
معرفی کتاب سی و نه سرنخ (جلد سوم؛ دزد شمشیر)
کتاب دزد شمشیر؛ سی و نه سرنخ (جلد سوم) نوشتۀ پیتر لرنگیس و ترجمۀ بهشته خادم شریف و حاصل ویراستاری فهیمه زاهدی است. این کتاب را نشر ویدا منتشر کرده است.
درباره کتاب دزد شمشیر
در مسابقه برای یافتن سی و نه سرنخ پنهان در سراسر جهان، تنها یک قانون وجود دارد: به کسی اعتماد نکن. اما وقتی ایمی کاهیل چهاردهساله و دن، برادر کوچکترش، در مسیر جستجو به ژاپن میرسند، به نظر میرسد که تنها شانس آنها برای پیدا کردن سرنخ سوم در اختیار آلیستر اوه، عموی غیرقابلاعتمادشان است. آیا آنقدر نادان هستند که با او همپیمان شوند؟ با این سرنخی که باید پیدا شود، شاید ایمی و دن حق انتخاب دیگری نداشته باشند. اما در خانوادهٔ کاهیل، اعتماد کردن به فامیل ممکن است به مرگ ختم شود.
خواندن کتاب دزد شمشیر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این اثر برای نوجوانانی نوشته شده که به داستانهای فانتزی علاقه دارند
درباره پیتر لرانگیس
پیتر لرانگیس نویسندهٔ کتابهای لانه افعی و دزد شمشیر، دو عنوان از مجموعه کتاب کودکان سی و نه سرنخ، رمان تاریخی استخوانهای اسمایلر است. لرانگیس پسر یک کارمند بازنشسته نیویورکی است. او از دانشگاه هاروارد با مدرک لیسانس بیوشیمی فارغالتحصیل شد. او قبل از تبدیل شدن به یک نویسنده بهعنوان یک بازیگر و ویرایشگر کپیرایت مشغول به کار بود.
در سال ۲۰۰۷، اعلام شد که سری جدید سریالهای معروف «سی و نه سرنخ» در حال ساختهشدن است. لرانگیس سومین کتاب سری سی و نه سرنخ، دزد شمشیر را در مارس سال ۲۰۰۹ منتشر کرد. در ۳ مارس ۲۰۰۹، اعلام شد که لرانگیس کتاب هفتم سری سی و نه سرنخ، لانه افعی را منتشر خواهد کرد.
لرانگیس اکنون در شهر نیویورک با همسرش و پسرانش زندگی میکند.
بخشی از کتاب دزد شمشیر
«هر کسی آن دوروبر بود با نگاهی مضطرب برگشت، اما ایمی و دن میدانستند که صدا از نلی گومز، مستخدم خارجیشان بود که داشت با موسیقی آیپادش میرقصید. برایش مهم نبود که صدایش مثل میمون درحال مرگ است، و این فقط یکی از ویژگیهای بامزهٔ نلی گومز بود.
ایمی قفس را نگاه کرد که پشت پنجرهٔ حمل بار ناپدید شد. اگر مأموران کیف را بگردند، زنگ خطر را میزنند. پلیسهای ایتالیایی فریاد میزنند. او، دن و نلی هم مجبور میشوند پا به فرار بگذارند.
فرارکردن چیزی نبود که به آن عادت نداشته باشند. این اواخر خیلی فرار کرده بودند و این جریان از روزی شروع شد که آنها خطرات وصیتنامهٔ مادربزرگ گریس را پذیرفتند. مجبور شدند برای این جریان به عمارت او در ماساچوست بروند که بلافاصله پس از آن، عمارت طعمهٔ حریق شد. بعد از آن، نزدیک بود در ساختمان درحال ریزش فیلادلفیا کشته شوند، در اتریش راهبها به آنها حمله کردند، و قایقها در کانال ونیز آنها را تعقیب کردند. آنها هدف نیرنگهای کثیف همهٔ گروههای خانوادهٔ کاهیل قرار گرفتند.
گاهی ــ مثلاً هر سه ثانیه یکبار ــ ایمی تعجب میکرد که چرا دارند این کار را انجام میدهند. او و دن هم میتوانستند مثل بیشتر اعضای خانوادهٔ کاهیل، هرکدام یک میلیون دلار شیرین را انتخاب کنند. ولی مادربزرگ گریس گزینهٔ دیگری را پیشنهاد کرده بود: مسابقهای با سی و نه سرنخ برای رازی که قرنها مخفی نگاه داشته شده بود، منبع بزرگترین قدرت شناختهشده در جهان.
تا آن موقع، ایمی و دن زندگی معمولی نصف و نیمهای داشتند. هفت سال پیش والدینشان را از دست دادند، و خاله بئاتریس بدخلق هم سرپرستی آنها را پذیرفته بود و تنها کار جالبش، استخدام نلی بود. ولی حالا میدانستند یکجورهایی عضو خانوادهٔ بزرگتری هستند، خانوادهٔ بزرگی که افرادی مثل بن فرانکلین و ولفگانگ آمادئوس موتزارت از اجدادشان بودند. به نظر میرسید که تمام نابغههای بزرگ دنیا از خاندان کاهیل بودند. این مسئله خیلی جالب بود.
«آهای ایمی! تا حالا دلت خواسته سوار تسمهٔ نقاله بشی و ببینی چه اتفاقی میافته؟ مثلاً بگی «نگران من نباش، فقط دارم با بارها میرم؟»»
و این دن بود.»
حجم
۳۳۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه
حجم
۳۳۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه
نظرات کاربران
این جلد رو به این امید خریدم که نسبت به دو جلد قبلی یه تفاوت و پیشرفتی ببینم. اما داستان اوج و فرود خاصی نداره. تکرار مکرراته. دچار رکود شده. فقط مقداریش رو خوندم و ولش کردم.