کتاب دشمن عزیز
معرفی کتاب دشمن عزیز
کتاب دشمن عزیز نوشتهی جین وبستر، ادامه و به اصطلاح جلد دوم رمان محبوب بابا لنگ دراز است. این رمان در سال ۱۹۱۶ یکی از پرفروشترین آثار در آمریکا بود.
درباره کتاب دشمن عزیز
رمان دشمن عزیز نوشتهی جین وبستر که ادامه کتاب بابا لنگ دراز به حساب میرود در سال ۱۹۱۶ منتشر شد و محبوبیت زیادی نیز کسب کرد. این کتاب در قالب نامههای سالی برای چند نفر از دوستانش نوشته شده است. سالی رفیق صمیمی و هماتاقی جودی ابوت، مدیریت پرورشگاهی را قبول میکند. او نامههایی را برای جودی مینویسد و در آنها از احساسات و سختیهای کار در پرورشگاه میگوید.
سالی در این نامهها اتفاقاتی که در نوانخانه جان گریر میافتد را برای آنان تعریف میکند. پرورشگاهی که به درخواست جودی و همسرش جرویس پندلتون مدیریت آن را به سالی پیشنهاد دادند تا آنجا را سر و سامان بدهد. در این میان روابط سالی با پزشک پرورشگاه و همچنین سیاستمداری ثروتمند باعث تجربههای جدیدی در زندگی سالی میشود. روابط پرفراز و نشیب با دکتر رابین مک ری، که به او دشمن عزیز میگوید و یک سیاستمدار ثروتمند به نام گوردون هالوک زندگی سالی را بسیار تحت تاثیر قرار میدهد.
در کتاب دشمن عزیز، جین وبستر به خوبی پیشرفت یک زن را در طول داستان نشان میدهد و در پایان کتاب بعد از تمام شدن مشکلات سالی را به عنوان یک مدیر اجرایی توانمند معرفی کند. او این روند را در کتاب بابا لنگ دراز نیز درمورد رشد جودی ابوت به ما نشان داده است و در این سبک تبحر خاصی دارد.
داستان کتاب دشمن عزیز در اوایل قرن بیستم، در روستایی از ناحیهی دوتچس نیویورک اتفاق میافتد و نویسنده با مهارت خودش مشکلات اجتماعی آن دوران را بهخوبی در رمانش به نمایش میگذارد. او از وضعیت یتیمان در نوانخانهها و ارزش کار زنان در جامعه سخن بگوید. قهرمان داستان بابا لنگ دراز، جودی ابوت که الان ازدواج کرده است تصمیم دارد پرورشگاه جان گریر که در آن بزرگ شده است را بازسازی کند.
چرا باید کتاب دشمن عزیز را مطالعه کنیم؟
کتاب دشمن عزیز روند رشد یک زن را در اوایل قرن بیستم برای ما روایت میکند. مشکلات آن دوران را برای ما آشکار میکند و در فضای شاد و صمیمی به ما درسهایی از زندگی میدهد.
خواندن این کتاب را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟
اگر شما از طرفداران کتاب جودی ابوت هستید حتما این دخترک و همکلاسی صمیمیاش، سالی مک براید را یادتان هست. دارید. اگر دوست دارید بدانید بعد از تمام شدن کالج چه اتفاقی برای این دختران افتاد و سرنوشت آنها چه شد میتوانید کتاب دشمن عزیز را بخوانید.
درباره جین وبستر
جین وبستر در سال ۱۸۷۶ در روستای فردونیا ایالت نیویورک آمریکا بهدنیا آمد. مادر جین وبستر، آنی مافت وبستر، خواهرزاده مارک تواین و پدر او چارلز لوتر وبستر، مدیر مالی مارک تواین و ناشر بسیاری از کتابهای وی بود. او تنها فرزند خانوادهای بود که به ادبیات و نشر اندیشه و فرهنگ توجه ویژهای داشتند.
جین وبستر سه سال پس از موفقیت بینظیر رمانش بابا لنگدراز اقدام به نوشتن ادامهی آن ماجراها کرد و رمان دشمن عزیز را در سال ۱۹۱۵ نوشت که به اندازهی قبلی شهرت پیدا کرد. این کتاب، بلافاصله به مدت ده هفته در رأس کتابهای پرفروش آمریکا در سال ۱۹۱۶ قرار گرفت.
میتوان گفت دشمن عزیز ادامهی بابا لنگدراز است، با این تفاوت که این بار سالی مکبراید، دوست پرشور و احساساتی جودی ابوت، شخصیت اصلی داستان است، داستانی که در خلال نامهنگاریهای سالی عشق او را با شخصیت دیگر این کتاب لو میدهد. جین وبستر در ۱۱ ژوئن ۱۹۱۶ پس از به دنیا آوردن دخترش بر اثر تب زایمان درگذشت.
جین وبستر سبکی ساده داشت و دیدگاههای اجتماعی و سیاسیاش را در نوشتههایش مطرح میکرد. از خصوصیات مهم سبک او این است که مخاطبانش در محدوده سنی خاصی قرار نمیگیرند. از این دیدگاه شیوه نگارش جین وبستر بسیار شبیه مارک تواین است.
قسمتی از متن کتاب دشمن عزیز
میدانستی من در حوزهی مراقبت از کودکان بیسرپرست و نیازمند به شخصیتی شناختهشده تبدیل شدهام؟ فردا من و باقی صاحبنظران امر به دیداری رسمی از نوانخانه جامعه یهودی پناهندگان یهودی یتیمان در پلزنتویل میرویم (تمامش نام آن نوانخانه است) سفری خستهکننده و یک روزه است؛ سپیدهدم شروع میشود و دو قطار و یک اتومبیل باید سوار شویم. اما اگر قرار است صاحبنظر باشم، باید در حد و اندازههای این عنوان هم ظاهر شوم. بسیار مشتاقم که باقی موسسهها را ببینم و برای تغییرات سال آیندهمان تا حد ممکن فکر و ایده جدید کسب کنم. باید بگویم موسسه پلزنتویل از نظر معماری نمونه است.
اکنون پس از تعمقی هوشمندانه اعتراف میکنم عاقل بودیم که عملیات بازسازی گستردهی ساختمان را تا تابستان سال آینده به تعویق انداختیم. البته که ناامید و پکر شدهام، چرا که در این صورت، من در مرکز تخریبها نخواهم بود و آه که چقدر دوست دارم در مرکز تخریب و نوسازی باشم! به هر حال، تو با من مشورت میکنی حتی اگر دیگر سرپرست رسمی نوانخانه نباشم؟ جزئیات دو ساختمانی که با هم طراحی کردیم بسیار خوشآتیه مینماید. رختشوی خانهمان بهتر و بهتر شده و دیگر از آن بوی بخار آشنای نوانخانه خبری نیست. کلبه باغبان و کشاورزمان بلاخره هفته آینده برای اسکان آماده میشود. تنها چیزی که کم دارد یک لایه رنگ و چند تا دستگیره در است.
حجم
۵۲۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۳۴۳ صفحه
حجم
۵۲۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۳۴۳ صفحه
نظرات کاربران
"جین وبستر"، من کاملا به اراده ی خود و قدرت خود،در رسیدن به خواسته ها،ایمان دارم.و این باوری است که کوه را جابجا می کند. انسان وقتی در مورد موضوعی که از آن آگاهی دارد سخن بگوید و یا بنویسد،می تواند سخن
با سالی مهربون همراه شدم و ذره ذره ساختنِ لذت بخش خونه یی امن تر برای بچه های بی سرپرست رو شاهد بودم ،نویسنده زیبا و هنرمندانه داستان رو در قالب نامه تعریف میکنه ،واقعا هیچی لذت بخش تر از
جین وبستر، خالق بابا لنگ دراز و دشمن عزیز: - خدا رو شکر که من از هیچکس خدایی به ارث نبرده ام...و آزادم هر طور میلم است خدایم را بشناسم... -هیچ چیز مثل نامه،نمی تواند اصطلاحات ادبی و استعداد و قدرت تخیل
سالی مک براید دوست دوران دانشگاه جودی نامه ای از جودی و آقای جرویس دریافت میکند و مامور رسیدگی و مدیریت نوانخانه جان گریر، همان نوانخانه ای که جودی در آن بزرگ شده،می شود. سالی به خاطر اثبات خود به نامزدش
دشمن عزیز ادامه ی کتاب بابالنگ دراز هست ولی این دفعه سالی دوست دوران دانشگاه جودی که به درخواست جودی و اقای جرویس مدیر نوانخانه جان گریر شده تا ان را اصلاح کند برای جودی و افراد دیگه ای نامه
محشره این توانایی هر کسی نیست که داستان یک زندگی رو بتونه با نامه بیان کنه جین وبستر نابغس
نویسنده سبک نوشتنش رو حفظ کرده تو ی این اثر تنها تفاوتش اینه که نامه ها از طرف سالی مک براید نوشته میشه .جالب بود ولی این حس بی خبری از اینکه جودی یا کسای دیگه چه چیزی درجواب نامه
جذاب ترین نکته کتاب به نظرم این بود که سالی آروم آروم از یه آدم تعارفی ومعذب، ذره ذره به یه آدم راحت تبدیل میشه که با احساساتش راحت روبرو میشه. کلا قلم زنانه نویسنده، باعث شده جزئیات به طرز دلچسبی
عالی ،جین وبستر رمان بابا لنگ دراز و دشمن عزیز را از تجربه های شخصی اش در نوانخانه نوشته،نثر کتاب مثل بابا لنگ دراز نامه نگاری است اما پخته تر
این کتاب ازونایی بود که خوندنش میچسبه. ازونایی که دلگرمت میکنه. ازونایی که روزای بی حوصلگی حالتو خوب میکنه. یادآور بابالنگ دراز بود و چقدر دلم خواست که این کتاب هم کارتونش ساخته میشد. دوست داشتم الگا و رابین رو ببینم.