کتاب عشق مدرن
معرفی کتاب عشق مدرن
کتاب عشق مدرن؛ داستانهایی واقعی درباره عشق، جدایی و رستگاری مجموعه داستانهای کوتاه گردآوریشده توسط دانیل جونز با ترجمهٔ فرشاد رضایی است و گروه انتشاراتی ققنوس آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب عشق مدرن
داستان عاشقانه به چه معنی است؟ شاید داستانهای عاشقانه به همان اندازه که از نور میگویند باید از تاریکی هم صحبت کنند و از لذتها و دردهایی بگویند که از تلاش همیشگی ما برای نزدیکشدن به آدمهای دیگر نشئت میگیرد.
تأثیرگذارترین داستانها معمولاً درباره روابط بلندمدت است: دردسرهای ازدواج در میانسالی، تنشهای والدین و ازدستدادن عزیزان (فرزندان، همسر، دوستان و پدر و مادر). این داستانها بهندرت از دستهگل و بوسه و جشن حرف میزنند. با این حساب همچنان میتوان اسمشان را داستان عاشقانه گذاشت.
آسیبپذیری محرک تمام داستانهای عاشقانه است و در اَشکال گوناگونی ظاهر میشود و در تمام داستانها آسیبپذیری به معنای این است که ما خودمان را در معرض امکان جدایی قرار دهیم و البته در معرض امکان وصال.
عشق ترکیبی از سه احساس یا میل است: تمایل، آسیبپذیری و شجاعت. تمایل آدم را آسیبپذیر میکند و آسیبپذیری شجاعت میخواهد.
کتاب عشق مدرن شامل داستانهایی با همین موضوع است. این داستانها باعث حیرت و آگاهیاند. شما را به خنده میاندازند، سرتان را درد میآورند و به گریهتان میاندازند. گاهی هم (باور کنید) حتی خیلی مدرن نیستند. اما همهشان پوسته صدف عشق را میگشایند و زیبایی دردناک درونش را هویدا میکنند.
خواندن کتاب عشق مدرن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستان کوتاه عاشقانه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب عشق مدرن
«هر مردی در زندگیاش چند مرحله مشخص را تجربه میکند: شیرخوارگی، کودکی، بزرگسالی. البته که بحران میانسالی را هم داریم که مشاورها و هووها در همه جای دنیا جلبش میشوند. دوران بلوغ را داریم که در بعضی از مردها ... چه بگویم، معلوم نیست تا کی طول بکشد اما من در چند سال اخیر، به واسطه شوهرم، مرحله مردانه دیگری را به چشم دیدهام که خوشبختانه از آن بیخبر بودم. اسم این مرحله از زندگی مردها را از الآن تا همیشه میگذارم دوره گیتارزنی در زیرزمین.
شوهرم، پُل مالدون، که شاعر است و در دانشگاه پرینستن تدریس میکند، شش سال پیش یک گیتار الکتریک به خانه آورد و با خودش برد به زیرزمین خانهمان در نیوجرسی و سیمش را زد به برق و من با دیدن این اتفاق آنقدر از خنده رودهبر شده بودم که حواسم به عظمت واقعه پیش رویم نبود. من میدانستم شوهرم عاشق موسیقی است. پُل در دهه ۱۹۶۰ در ایرلند بزرگ شده بود و ظهور جریان راک بریتانیا را به چشم دیده بود و از سبک بلوز آمریکایی و تأثیرش بر هر دو سوی اقیانوس اطلس به قدری اطلاع داشت که آن سطح از اطلاعات به ذهن من حتی خطور هم نکرده بود. هر وقت گروه یوتو کنسرت میگذاشت شوهرم سریع بلیت میخرید و در تمام این سالها مرا با خودش میکشید و به بیشمار کنسرتهایی میبرد که حالم ازشان به هم میخورد (یک بار وسط کنسرت باب دیلن در سالن بیکن خوابم برد).
با این حال متوجه نبودم که صدای گوشخراش گیتار از زیر سالن پذیرایی قرار است تغییرات بزرگی در خانواده ما رقم بزند. آن زمان فرزند دوممان را باردار بودم و اگر بخواهم راستش را بگویم خیلی ذهن آرامی نداشتم. وقتی پُل در زیرزمین شروع میکرد به گیتار زدن کل خانه میلرزید و من یک اشکوب بالاتر مینشستم و از حالت تهوع این ور آن ور خم میشدم. کاسه صبرم که لبریز میشد میرفتم دم پلههای زیرزمین میایستادم و چراغ را روشن میکردم تا حواس پُل جمع من شود و داد میزدم: «بسه دیگه.» او هم بس میکرد. اما کمی بعد دوباره شروع میکرد.
چیزی نگذشت که فهمیدم این وضع قرار نیست به خرید فقط یک آلت موسیقی ختم شود. ما افتادیم روی تسمه نقاله خرید کلی گیتار و لوازم جانبی بیشتر، که البته جذابیت هر کدامشان خیلی زود با ورود قطعهای جدیدتر رنگ میباخت. پُل بعد از خرید اولین گیتار، ساخت کمپانی کرت، و بلندگوی جانبیاش، یک فِندر استرَتوکستِر، یک گیبسون لِس پال، یک بلندگوی مارشال، یک نمونه تولید محدود از فندر تِلهکستر مدل ۱۹۵۲ («شبیه گیتار کیث»)، یک گیتار الکتریک/آکوستیک ایبانِز و یک بلندگوی آکوستیک فندر هم سفارش داد.»
حجم
۲۱۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۲۱۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه