کتاب گل اسکلتی
معرفی کتاب گل اسکلتی
کتاب گل اسکلتی نوشتهٔ کیم جونگ هیون و ترجمهٔ ساقی سلیقه دار است. انتشارات آراسبان این رمان معاصر کرهای را منتشر کرده است. این اثر یکی از داستانهای معروف کشور کره به حساب میآید.
درباره کتاب گل اسکلتی
کتاب گل اسکلتی برابر با یک رمان معاصر و کرهای است که ۱۲ فصل دارد. نویسندهٔ این کتاب، خوانندهای کرهای و عضو گروه «شاینی» است. این رمان فلسفهٔ زندگی از نگاه کیم جونگ هیون را در قالب داستانی عاشقانه به تصویر کشیده است. کتاب «گل اسکلتی» در ردهبندی بهترین رمانهای کرهای، جایگاه دوم را به دست آورده است.
خواندن کتاب گل اسکلتی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر کره و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب گل اسکلتی
«اخیرا، مرد قرصهای اعصاب و خوابآور مصرف میکرد. او برای خفه کردن خواستهها و صداهای داخل مغزش، رو به خماری دائم و کلنجار رفتن با داروهای اعصاب آورده بود. چه کسی اول خواست که جدا شود؟ چقدر از آن زمان گذشته؟ هیچ کدام از اینها، دیگر اهمیتی نداشت. تنها چیزی که مهم بود، این بود که دونفر، که زمانی "ما" بودند، حالا غریبه شده بودند. بعد از جدایی، هر دویشان، درست به وضعیتی که قبل از این پنج سال داشتند، برگشتند. یا حداقل، مرد اینطور فکر میکرد.
ابن چه هوسی بود که به جان مرد افتاده بود؟؟ هوسی نبود که یادآور عشق باشد. فقط یک تنهایی شدید و غیرمنتظره و یک پشیمانی بزرگ نسبت به زن بود؛ و همینطور دلتنگی برای کسی که قبلا بود، همان زمانی که زن را عاشقانه دوست داشت.
هر از گاهی که این هوس به مرد هجوم میآورد، تنها چیزی که میخواست این بود که فورا به سمت زن برود و زجه بزند که میخواهد خودِ قدیمیاش را برگرداند، اما از آنجایی که نمیخواست با رفتار خودخواهانهاش به زن صدمهای بزند یا باعث شود سوتفاهمی پیش بیاید، در عوض طبق عادت، دفتر خاطراتش را باز کرد.
به زن فکر کرد... به کسی که برای سالهای زیادی، تنها دلیل قلم به دست گرفتن مرد بود.
"حتی با اینکه خودمون این رو نمیخواستیم، اما ما خیلی وقت بود که از هم دور شده بودیم.
من فقط، خیلی دیر تو رو درک کردم و بدتر، اینکه رابطهمون تبدیل به چیزی فقط یه ذره بیشتر از رابطهٔ دوتا غریبه شده بود.
همیشه یه احساسی نسبت به روزی که جدا میشیم داشتم.
فکر میکردم، اون روز، دل آسمون پاره پاره میشه. فکر میکردم، زمین زیر پاهام ترک میخوره و باز میشه. فکر میکردم، منی که تو شکاف آسمون اسیر و تو قعر زمین زندانی میشم، تا ابد دلتنگ تو میمونم. فکر میکردم حتی اگر تو دیگه دوستم نداشته باشی، خودم تا آخر عمر به پای احساساتم میمونم.
منم نگرانم...
برای اینکه دیگه به زمانی که با تو گذروندم فکر نکنم، حتی تلاش کردم از همهٔ خاطراتمون متنفر بشم.
کتابی که از تو گرفته بودم رو، بدون اینکه خطایی مرتکب شده باشه، ورق به ورق پاره کردم و کوشیدم همهٔ هدیههایی که هنوز بهت نداده بودم رو دور بریزم، اما تنها کاری که تونستم انجام بدم، این بود که اونهارو پشت آینه پنهون کنم؛ و با وجود همهٔ اینها، وابستگی من هم باقی میمونه. حتی حلقهای که زمانی که با هم بودیم، انداختنش برام سخت بود، حالا روی انگشتم جا خشک کرده.»
حجم
۴۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۴۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه