در آن زمان میکوشیدم بنویسم و گذشته از دانستن اینکه آدم بهراستی چه حس میکند، نه اینکه چه قرار است حس کند و چه به او آموختهاند که حس کند،
Narcissuse
هر روز روز تازهای است. بهتر آن است که بخت یاری کند، ولی تو کارت را میزان کن. آنوقت اگر بخت یاری کرد آمادهای.
cherry🍒
حالا وقتش نیست که ببینی چه نداری. ببین با آنچه داری چهکار میتوانی بکنی.
cherry🍒
با خود گفت باید دردش را همانجایی که هست نگه دارم. درد من مهم نیست. اختیارش دست خودم است، اما درد او ممکن است دیوانهاش کند.
رسول شعبانی
کاش میدیدمش. کاش یک بار هم شده میدیدمش تا بدانم با کی طرفم.
Narcissuse
به او نشان میدهم که آدمیزاد چه کارها میتواند بکند و چقدر تاب میآورد.
Narcissuse
«ولی آدم را برای شکست نساختهاند. آدم ممکنه از بین بره، ولی شکست نمیخوره.
cherry🍒
همهچیز پیرمرد کهن بود، مگر چشمهایش، و چشمهایش به رنگ دریا بود و شاد و شکستنخورده بود.
Fafa
و رنج خود را، چنانکه میآمد، میپذیرفت،
Narcissuse