دانلود و خرید کتاب هدیه هومبولت سال بلو ترجمه سهیل سمی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب هدیه هومبولت

کتاب هدیه هومبولت

نویسنده:سال بلو
مترجم:سهیل سمی
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب هدیه هومبولت

کتاب هدیه هومبولت نوشتهٔ سال بلو و ترجمهٔ سهیل سمی است. گروه انتشاراتی ققنوس این رمان معاصر ایرانی را منتشر کرده است.

درباره کتاب هدیه هومبولت

کتاب هدیه هومبولت (Humboldt's Gift) برابر با یک رمان معاصر و ایرانی است که برندهٔ جایزهٔ پولیتزر داستان در سال ۱۹۷۶ میلادی شده است. نویسنده این اثر را «کتابی مصور (کامیک) دربارهٔ مرگ» خوانده است. «چارلی سیترین»، شخصیت اصلی رمان حاضر و نویسنده‌ای میان‌سال، صاحب‌نظر و خالق نمایشنامه‌ها و زندگی‌نامه‌های معتبر و جایزه‌برده است. او شاعری افسرده و خودآزار به اسم «دلمور شوارتز» را به‌عنوان الگوی خود انتخاب کرده است. او در خلال اتفاقات داستان، دو شخصیت و فلسفهٔ مهم و تأثیرگذار در زندگی‌اش را می‌شناسد؛ «فون هومبولت فلایشر»، معلم و استاد درگذشتهٔ چارلی و نیز «رینالدو کانتابیل»، خلافکاری خرده‌پا که از او پول طلب دارد و باعث آشفته‌شدن اوضاع می‌شود. هومبولت به چارلی آموخته بود که هنر، قدرتمند است و انسان باید با ذهن و روان خلاقهٔ خود روراست باشد و از آن به‌درستی استفاده کند. رینالدو که خود را مشاور مالی چارلی می‌داند، همیشه به او گوشزد کرده است که باید از هنرش، پول دربیاورد، اما در پایان رمان، این چارلی است که مسیر زندگی خود را تعیین می کند.

خواندن کتاب هدیه هومبولت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره سال بلو

سال بلو در سال ۱۹۱۵ به دنیا آمد. ماجراجویی‌های اولیهٔ سال بلو (ثبت‌نام در ارتش برای رفتن به جنگ جهانی، سفر به مکزیک برای ملاقات با تروتسکی که البته یک روز قبل از قرار آن دو تروتسکی ترور شد، سفرهای متعدد به اروپا، زندگی در پاریس و نیویورک، سه بار تعویض دانشگاه برای کسب مدرک لیسانس مردم‌شناسی) سرانجام جای خود را به یک زندگی مرفه و تثبیت‌شده داد. سال بلو در سال ۱۹۴۸ جایزهٔ بورس گوگنهایم و بعد کمک‌هزینهٔ بنیاد فورد را دریافت کرد. در دانشگاه‌های پرینستن و نیویورک به‌عنوان استاد مدعو و در دانشگاه مینه‌سوتا به‌عنوان دانشیار تدریس کرد. تا زمان مرگش در ۵ آوریل ۲۰۰۵ عضو انجمن ملی ادب و هنر ایالات متحد بود. در سال ۱۹۷۶ آکادمی سلطنتی سوئد ضمن اعطای جایزهٔ «نوبل ادبیات» به سال بلو، با ستایش ویژه‌ای از رمان «دم را دریاب» به‌عنوان یکی از آثار کلاسیک دوران ما، این رمان کوچک را از باقی آثار این نویسنده متمایز کرد. «نشان طلای رمان» که هر شش سال یک بار از سوی آکادمی و انجمن هنر و ادب امریکا اهدا می‌شود، در سال ۱۹۷۷ به سال بلو تعلق گرفت و یک سال بعد، او «نشان افتخار طلا»ی کانون هنرهای ملی ایالات متحده را هم برنده شد. در ۱۹۸۴ رئیس‌جمهور میتران نشان «لژیون دونور» را به او اعطا کرد؛ همچنین در سال ۱۹۹۰ «نشان کانون ملی کتاب» به پاس نقش شاخص سال بلو در ادبیات آمریکا به او اهدا شد. «فیلیپ راث» و «جویس کرول اوتس» از معروف‌ترین ستایشگران این نویسنده هستند. برخی از آثار داستانی سال بلو عبارت است از دم را دریاب (۱۹۵۶)، مرد معلق (۱۹۴۴)، قربانی (۱۹۴۸)، ماجراهای اوگی مارچ (۱۹۵۳)، هندرسن، پادشاه باران (۱۹۵۹)، هرتزوگ (۱۹۶۴)، سیارهٔ آقای ساملِر (۱۹۷۰)، مردی که اختیار دهانش را نداشت و دیگر داستان‌ها (۱۹۸۴)، بیشتر آدم‌ها از دل‌شکستگی می‌میرند (۱۹۸۷)، چیزی که از من به یادگار بماند (سه داستان؛ ۱۹۹۱)، دنیای واقعی (۱۹۹۷)، راوِلستاین (۲۰۰۰).

بخشی از کتاب هدیه هومبولت

«در آن سال‌های طولانی‌ای که از آخرین حضور من در مراسم تدفین کسی می‌گذشت، وسایل مکانیکی خیلی عالی‌ای ساخته شده بود. نوعی ماشین بود که عملاً کار حفر را انجام می‌داد و خاک را پَس می‌زد. حتی یک بالابر مخصوص هم داشت. با دیدن این صحنه، به یاد نوعی روش فکر کردن افتادم که خود هومبولت یادم داده بود. آن ماشین، اینچ به اینچ آن، نتیجه همکاری مهندسان و صنعتکاران بود. سیستمی که حاصل اندیشه و عمل چند ذهن باشد، همیشه بهتر از کاری است که نتیجه تلاش یکی از آن ذهن‌ها باشد. این را دکتر ساموئل جانسونِ پیر گفته و در همان سخنرانی گفته بود که نویسندگان فرانسوی آدم‌هایی سطحی هستند، چون صرفا بر اساس عملکرد ذهنشان کار می‌کنند. خوب، هومبولت همین نویسنده‌های فرانسوی را ستوده بود و خودش نیز مدتی صرفا با تکیه بر قدرت ذهنش پیش رفته بود. بعد خود او هم متوجه پدیده‌های جمعی شده بود. تا وقتی خودش بود و خویشتنش، دهان باز کرده و اشعار زیبایی گفته بود. اما بعد قلبش یاری نکرده بود. آه، هومبولت، چقدر متأسفم. هومبولت، هومبولت ــ و این است اتفاقی که برایمان پیش می‌آید.

مدیر مراسم تدفین گفت: «کسی نمی‌خواد دعا کنه؟»

انگار هیچ کس دعایی نداشت یا بلد نبود. اما مناشا گفت دوست دارد چیزی بخواند. بعد خواند. سبکش عوض نشده بود.

اعلام کرد: «می‌خوام یه گزینه از آیدا بخونم.» بعد مناشای پیر خودش را آماده کرد. صورتش را بالا آورد. خرخره‌اش آن خرخره دوران جوانی نبود، همان هنگام که مردی جوان بود و در کارخانه‌ای در شیکاگو با دستگاه پانچ کار می‌کرد، اما خودش هنوز بود؛ و همان‌طور آن هیجان دیرینه‌اش. دستانش را به هم زد، روی انگشتان پاهایش بلند شد و با همان شور و عواطفی که در آشپزخانه ما در رایس استریت نشان داده بود، با صدایی ضعیف‌تر، که هنوز هم خارج بود، شروع کرد به خواندن. اما این تازه دست‌گرمی بود. بعد اعلام کرد که می‌خواهد «رفتن به خانه» را بخواند. و بعد «اوه، خدایا» را خواند. یادم افتاد که دلش برای ایپسیلانتی تنگ شده، یادم افتاد که در دهه بیست، در اشتیاق دختر محبوبش، همین «رفتن به خانه» را خوانده بود، آن‌قدر خوانده بود «می‌رم به خونه، می‌رم به خونه» که عاقبت مادرم گفته بود: «تو رو به خاطر خدا، برو خونه دیگه.» و وقتی آن دختر خِپِل را که آرام و آهسته گریه می‌کرد به خانه ما آورد، وقتی در داخل وان با آن بازوان پرگوشتش نتوانسته بود کاسه آب را بالا بیاورد و روی سرش بریزد، مادرم خودش دست به کار شد و موهایش را شست و با حوله خشک کرد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۶۷۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۶۰۰ صفحه

حجم

۶۷۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۶۰۰ صفحه

قیمت:
۱۶۰,۰۰۰
۸۰,۰۰۰
۵۰%
تومان