دانلود رایگان کتاب بخش زنان و زایمان دوریس لسینگ ترجمه لیلی مسلمی

معرفی کتاب بخش زنان و زایمان

«بخش زنان و زایمان» نوشته دوریس لسینگ(۲۰۱۳-۱۹۱۹)، نویسنده انگلیسی برنده جایزه نوبل ادبیات است. زمان تقریبی مطالعه: ۱۶ دقیقه
k.t
۱۳۹۷/۰۸/۱۰

-خب شما زندگی میکنید تا چیزی یاد بگیرید، درست نمی گم؟ --------------------------------- -خب بله! و از این داستان هم یاد گرفتم گاهی میشه در وسط چیزی به اسم خوشبختی محاصره بود اما خودت رو انقد بدبخت بدونی که یک سره گریه کنی! میشه وضعیت

- بیشتر
شیدا
۱۳۹۶/۰۹/۱۸

نظرمنو ک جلب نکرد..چیز خاصی نداشت که بخوام به دیگران پیشنهاد کنم.

شبنم
۱۳۹۶/۰۴/۰۸

واقعا درست گفت خانوم کوک مازندگی میکنیم تا چیزی یاد بگیریم. خیلی خوبه که قدرنعمت های کوچیک زندگیمونو بدونیم که درواقع بزرگترین نعمتهای زندگی اند .همین که نصفه شب چشماتو باز کنی ودستایی رو حس کنی که دورت حلقه شده

- بیشتر
Dani
۱۳۹۶/۰۵/۱۶

چیز خاصی نداشت

goddess
۱۳۹۹/۰۳/۰۷

چون پرستارم کاملا حس شون رو درک کردم

m.b.talebi
۱۳۹۷/۰۷/۲۴

دوست داشتنی بود.دنیای ظریف و شکننده ی زن ها:)

mehregan
۱۳۹۵/۱۰/۲۳

وقتی انسانها دردشون از یک جنس باشه چه خوب هم دیگه رو درک می کنند و به هم آرامش دهند .جالب بود

م
۱۳۹۷/۰۹/۰۹

جالب بود .داستانش عمق داره و جای فکر داره .بستگی داره چه برداشتی بتونی بکنی بعد میتونی نظر بدی

علاقه مند کتاب
۱۳۹۷/۰۸/۰۵

واقعا از طاقچه بابت این داستان ممنونم🙏 با کمی دقت و تامل در جملات این داستان نکات زیبایی میشه ادم یاد بگیره و از داستان حقیقتا لذت ببره. من ادمِ اهل داستان و رمان نیستم اما با خوندن این داستان لذت بردم.

عاشق کتاب
۱۳۹۷/۰۲/۱۸

برایم خیلی جالب بود، به تازگی در بیمارستان بستری بودم و غم غربت و دلتنگی آن رابه خوبی حس کردم، داستان خیلی زیبا آن را به تصویر کشیده بود.

«ببین عزیزم، اگر در زندگی‌ات شخص خاصی هست که تو بتوانی هر شب به او شب بخیر بگویی و بخوابی، بدان نسبت به خیلی از آدم‌ها از نعمت بالایی برخورداری. چرا به قضیه اینطوری نگاه نمی‌کنی؟»
Manal Bn
«زندگی واقعا معرکه است. البته اگر کم نیارید و خودتان را نبازید.»
rezvan
پس از مدت زمان کوتاهی همه تر و تمیز و مرتب آماده خواب شدند.
:)
دیگر زندگی چه حسی می‌تواند داشته باشد؟ دنیایی که در آن آدم‌ها همدیگر را در آغوش می‌گیرند و می‌بوسند و شب‌ها کنار هم می‌خوابند و ناگهان نیمه‌شب در تاریکی از خواب بیدار می‌شوند و دستانی را حس می‌کنند که به دورشان حلقه شده و دست دراز می‌کنند و می‌گویند: «بغلم کن، خواب بدی دیدم».
علاقه مند کتاب
«ببین عزیزم، اگر در زندگی‌ات شخص خاصی هست که تو بتوانی هر شب به او شب بخیر بگویی و بخوابی، بدان نسبت به خیلی از آدم‌ها از نعمت بالایی برخورداری. چرا به قضیه اینطوری نگاه نمی‌کنی؟»
mahdie
اگر در زندگی‌ات شخص خاصی هست که تو بتوانی هر شب به او شب بخیر بگویی و بخوابی، بدان نسبت به خیلی از آدم‌ها از نعمت بالایی برخورداری.
B-vafa
پیرزن آهی کشید و شانه بالا انداخت و گفت: بعضی‌ها قدر خوشبختی‌شان را نمی‌دانند.
علاقه مند کتاب
او را نوازش کرد و دلواپسی در صدایش موج زد. بغض زن با هق هق‌های شدیدتری ترکید و بعد به شوهرش چسبید و سرش را تکان داد تا به او بفهماند که به خاطر بستری شدن در این بیمارستان نیست که گریه می‌کند بلکه به دلایلی که خود مرد می‌دانست و خودسرانه آن را نادیده می‌گرفت. آنقدر با سر و صدا اشک ریخت و گریه کرد تا آخر سر یک پرستار آمد و صاف زل زد به زن، نمی‌دانست چکاری از دستش برمی آید.
نویسنده‌کوچك.
«زندگی واقعا معرکه است. البته اگر کم نیارید و خودتان را نبازید.»
Zeynab Shahdoost
چشم‌های بی نشانه‌ی شادی است و اصلا اشک با رنگ چشم‌های زن جور در نمی‌آمد.
B-vafa
واقعا بُعد دیگر زندگی چه حسی می‌تواند داشته باشد؟ دنیایی که در آن آدم‌ها همدیگر را در آغوش می‌گیرند و می‌بوسند و شب‌ها کنار هم می‌خوابند و ناگهان نیمه‌شب در تاریکی از خواب بیدار می‌شوند و دستانی را حس می‌کنند که به دورشان حلقه شده و دست دراز می‌کنند و می‌گویند: «بغلم کن، خواب بدی دیدم»
ساجده 😅💞
«آه متاسفم اما اصلا نمی‌توانم جلوی گریه‌ام را بگیرم. هیچ وقت تا حالا نشده تنهایی بخوابم. همیشه تام کنارم بوده...»
علاقه مند کتاب
شوهر آن زن او را نوازش می‌کرد تا یه لقمه چیزی بخورد و زن هم ناله می‌کرد که هیچ میلی به غذا ندارد. زن یه خرده گریه کرد اما وقتی شوهرش مثل یک پدر او را آرام کرد دست از گریه برداشت و با حرف شنوی روی تخت نشست و کاسه‌ی فرنی‌اش را در دست گرفت. مرد قاشق قاشق غذا در دهانش می‌گذاشت و هر از گاهی قاشق را کنار می‌گذاشت تا با یک دستمال بزرگ بسیار سفید و مدل قدیمی اشک‌های زنش را پاک کند.
علاقه مند کتاب
«خوب شما زندگی می‌کنید تا چیزی یاد بگیرید
نازنین
«خوب شما زندگی می‌کنید تا چیزی یاد بگیرید، درست نمی‌گم؟»
علاقه مند کتاب
این بخش از بیمارستان مخصوص بیماری زنان بود که زن‌ها به شوخی اسمش را گذاشته بودند بخش زنان و زایمان. هر هفت بیمار دیگر در این بخش زنانی بودند که عمل جراحی داشند یا قرار بود عمل شوند یا تحت معالجه قرار بگیرند. بیماری هیچ کدامشان حاد نبود و در مقایسه با بخش‌های دیگر بیمارستان ظاهرا به بیماران این بخش بیشتر خوش می‌گذشت. اما احتمال وجود افسردگی چندان بعید هم به نظر نمی‌رسید.
کتاب خوان
«زندگی واقعا معرکه است. البته اگر کم نیارید و خودتان را نبازید.»
♡Sara♡
واقعا بُعد دیگر زندگی چه حسی می‌تواند داشته باشد؟ دنیایی که در آن آدم‌ها همدیگر را در آغوش می‌گیرند و می‌بوسند و شب‌ها کنار هم می‌خوابند و ناگهان نیمه‌شب در تاریکی از خواب بیدار می‌شوند و دستانی را حس می‌کنند که به دورشان حلقه شده و دست دراز می‌کنند و می‌گویند: «بغلم کن، خواب بدی دیدم».
flora
واقعا بُعد دیگر زندگی چه حسی می‌تواند داشته باشد؟ دنیایی که در آن آدم‌ها همدیگر را در آغوش می‌گیرند و می‌بوسند و شب‌ها کنار هم می‌خوابند و ناگهان نیمه‌شب در تاریکی از خواب بیدار می‌شوند و دستانی را حس می‌کنند که به دورشان حلقه شده و دست دراز می‌کنند و می‌گویند: «بغلم کن، خواب بدی دیدم».
ساجده 😅💞
«راستش من و همسرم از زمان ازدواجمان تا الان حتی یک شب هم جدا از هم نخوابیده‌‌ایم. از زمان ازدواج یعنی ۲۵ سال». همین که زن این جملات را شنید در حالیکه اشک دیوانه‌وار روی ژاکت خوشگل صورتی رنگش می‌ریخت به شدت حرف‌های او را با سر تایید کرد.
علاقه مند کتاب

حجم

۱۴٫۱ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۵ صفحه

حجم

۱۴٫۱ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۵ صفحه

قیمت:
رایگان