کتاب مصرف در عصر دیجیتال

کتاب مصرف در عصر دیجیتال نوشتۀ جورج ریترز با ترجمۀ مهدی اکبری گلزار در انتشارات سروش به چاپ رسیده است. این مجموعه مقالات ضمن بررسی تاریخی ایدۀ مصرف و شکل‌گیری‌ نظریه‌های اقتصادی و اجتماعی حول آن، اشکال جدید سرمایه‌داری در عصر دیجیتال را جست‌و‌جو می‌کند.

درباره کتاب مصرف در عصر دیجیتال

از ابتدای قرن بیستم، رونق‌ گرفتن تولیدات صنعتی و افزایش تصاعدی مازاد تولید در جوامع غربی این مسئله را به وجود آورد که با مازاد تولید انبوه، چه باید کرد؟ نیازهای اساسی، به‌مرور کاملاً تأمین شده بود و هنوز تولیداتی که چند برابر نیاز مردم بودند فروخته نشده بود. این‌گونه بود که موضوع مصرف ذهن صنعت‌گران، بازرگانان و متفکران را به خود مشغول کرد و موضوع مصرف مهم‌تر از تولید شد. در این دوران برای اینکه مازاد تولید به بالاترین حد مصرف برسد چاره‌ای جز افزایش نیاز به مصرف نبود. ابتدا می‌بایست نیازسنجی شود که مردم چه کالاهایی را در اولویت مصرف خود قرار می‌دهند تا تولید در آن زمینه متمرکز شود. پس ازمدت کوتاهی ثابت شد تولید تابعی از مصرف نیست بلکه مصرف باید تابعی از تولید شود. به‌عبارت دیگر، تولیدات به‌اندازۀ چندین برابر نیاز مردم وجود داشت و تنها باید نیاز به مصرف ایجاد می‌شد. بدین ترتیب، پیش‌بینی رفتار مصرف‌کننده مهم تلقی و نظریه‌های اقتصادی و اجتماعی متعددی در رابطه با آن مطرح شد.

کتاب مصرف در عصر دیجیتال در ۶ فصل تدوین شده  و عنوان آن‌ها عبارت است از:

فصل اول: مک‌ دونالدیزاسیون جامعه

فصل دوم: تغییر ماهیت مصرف و تشدید مک دونالدیزاسیون در عصر دیجیتال

فصل سوم: ظهور عصر کاربران

فصل چهارم: تولید، مصرف، مصرف مولد

فصل پنجم: سرمایه‌داری کاربران

فصل ششم: خودکارسازی مصرف مولد: افول کاربران و ظهور ماشین‌های کاربری

خواندن کتاب مصرف در عصر دیجیتال را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

به همۀ دوستداران کتاب‌های جامعه‌شناسی و اقتصاد پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب مصرف در عصر دیجیتال

«در بین نظریات پست‌مدرن، بودیار با بسط نظریه مصرف و جامه مصرفی خود از جایگاه بالایی در این زمینه برخوردار است. بودیار همان‌طور که کلارک (۱۳۹۳) معتقد است، اساساً در نقطه‌ای بدبینانه‌تر از متفکران مکتب انتقادی قرار گرفته است. او بحث می‌کند که مصرف به شکلی در جوامع امروزی در ذهنیات افراد جامعه ریشه دوانده است که گویی افراد هیچ هدف و انگیزه‌ای جز مصرف در زندگی ندارند. قرن بیستم به چنان مازاد تولیدی رسیده بود که باید فکری برای آن می‌کرد. دیگر تمرکز مردم در کشورهای توسعه‌یافته با گسترش زمان اوقات فراغت، بر تولید بیشتر و بیشتر نبود. ظهور طبقۀ متوسط برخوردار از امکانات مالی بالا نیاز به اقتضائات جدیدی را مطرح می‌کرد که پیش از آن در مرکز توجه نبود. دیگر تولید مادی انسان را ارضاء نمی‌کرد و انسان به دنبال تجربه‌ای جدید بود و چه تجربه‌ای بهتر از مصرف؛ مصرف بی‌حدوحصر. انباشت بالای سرمایه این امکان را فراهم می‌کرد که انسان هرآنقدر که می‌خواهد مصرف کند.»