کتاب در جست و جوی جونی کیم
معرفی کتاب در جست و جوی جونی کیم
کتاب در جست و جوی جونی کیم نوشتۀ الن اوه و ترجمۀ علیرضا شفیعینسب است. این کتاب را انتشارات پرتقال منتشر کرده است.
درباره کتاب در جست و جوی جونی کیم
داستان جذابی که الن اوه نوشته در روزگار خودمان شروع میشود. راوی اصلی داستان دخترکی کرهای به نام جونی کیم است که در آمریکا زندگی میکند و توی مدرسه بچههای نژادپرست اذیتش میکنند. تا اینکه برای یکی از پروژههای درسیاش پای صحبت پدربزرگ و مادربزرگش مینشیند که خاطرات خودشان را از زمان جنگ کره برایش تعریف میکنند.
خاطرات پدربزرگ و مادربزرگ جونی کیم دو بخش جداگانه را در وسط رمان تشکیل میدهند و باعث میشوند کمکم شخصیت جونی کیم هم پختهتر شود و فکری به حال اوضاع نابسامان خودش در مدرسه کند.
خواندن کتاب در جست و جوی جونی کیم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای کودکان و نوجوانان نوشته شده است.
کتابهای مشابه
اگر این رمان را دوست داشتید و بهدنبال رمانهای نوجوانی در همین حال و هوا میگردید، پیشنهاد میکنیم این کتابها را هم بخوانید: دختری که به اعماق دریا افتاد نوشتهی اکسی اوه، مروارید اژدها اثر یون ها لی و آخرین ماه گمشده به قلم گریسی کیم.
بخشی از کتاب در جست و جوی جونی کیم
«کیفم را برمیدارم و بهزور از پلهها میروم پایین تا خودم را برسانم آشپزخانه پیش مامان. ساندویچ کرهٔ بادامزمینی و مربای تمشک با لیوان بزرگی شیر روی میز است. اسمش را گذاشتهام صبحانهٔ قدرتی؛ واقعاً صبحانهٔ موردعلاقهام است. اما امروز، حتی فکر خوردنش هم اشتهایم را کور میکند.
«باید زودی صبحانهت رو بخوری، عزیزم.»
سرم را به نشانهٔ مخالفت تکان میدهم. «اشتها ندارم.»
مینشاندم روی صندلی و میگوید: «حالا چند لقمه بخور. اگه نخوری که ضعف میکنی.»
ظرف ناهارم را میگذارد توی کیفم و یک دستهٔ بزرگ پرونده را میگیرد دستش. مادرم وکیل است و توی وزارت دادگستری کار میکند. شغل باحالی است، ولی خب، سرش خیلی شلوغ میشود و اینش خیلی هم باحال نیست.
«مامان، نمیشه امروز خودت برسونیم مدرسه؟ اگه زودتر برسم هم عیبی نداره.»
سرش را به نشانهٔ تأسف تکان میدهد. «ببخشید عزیزم، ولی جلسه دارم. باید همینالان راه بیفتم، وگرنه دیرم میشه.»
انگار امروز هیچجوره نمیتوانم از این جهنم در بروم.
بدترین چیز دنیا این است که خانهٔ دوستانم نزدیکمان نیست و برای همین، توی اتوبوس مدرسه کسی را ندارم که باهاش حرف بزنم. اگر کسی بود، میشد مسیر مدرسه را کمی تحمل کرد. حداقل پارسال برادر بزرگترم توی اتوبوس پیشم بود. ولی امسال میرود دبیرستان و من توی اتوبوس با بدترین آدم مدرسهٔ راهنمایی لیوینگاستون تنها میمانم.
ایستگاه اتوبوس فقط چند خیابان با خانهمان فاصله دارد و این مسیر کوتاه را پیاده میروم، ولی من را یاد یکی از بدترین کابوسهای همیشگیام میاندازد. اولِ این کابوس، صحنهٔ ترسناک تعقیب و گریز است و آخرش هم از بالای ساختمانی میافتم. سقوط وحشتناکی است و انگار تمامی هم ندارد، هی جیغ میکشم و جیغ میکشم و آخرش هم از خواب میپرم. بدی کابوس سقوط این است که وقتی بیدار میشوم، هنوز هم میترسم؛ انگار اتفاقات دیگری هم در راه است. پیادهروی تا ایستگاه اتوبوس هم همین حس را دارد. نمیدانم چه اتفاقی قرار است بیفتد، ولی میدانم اتفاق بدی است.»
حجم
۲۸۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
حجم
۲۸۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
نظرات کاربران
جونی کیم دخترکی کرهایتبار است که در آمریکا به دنیا آمده و اکنون در مدرسه هیچچیزی نمیخواهد جز اینکه مثل بقیه دانشآموزان باشد و کسی اذیتش نکند. برای همین همیشه سرش را پایین میاندازد تا جلبتوجه نکند. تا اینکه یکروز
عالیه خیلی زیباست