
کتاب اولین خون
معرفی کتاب اولین خون
کتاب الکترونیکی اولین خون نوشتۀ جک وارنر شیفر با ترجمۀ محمد آثار در انتشارات علمی و فرهنگی چاپ شده است. این کتاب دربارۀ سفر بلوغ و تحول شخصیتی جوانی به نام جس هارکر در دنیای خشن غرب وحشی است که با انتخابهای دشواری میان مرگ و زندگی مواجه میشود. از این رمان اقتباسهایی صورت گرفته است، از جمله فیلمی کلاسیک به همین نام که در سال ۱۹۵۳ ساخته شد.
درباره کتاب اولین خون
رمان اولین خون (First Blood) اثر جک وارنر شیفر، داستان جس هارکر، جوانی جویای کار است که در جستجوی زندگی بهتر، قدم به دنیای ناشناخته وسترن میگذارد. او که تا به حال تجربهی چندانی از خشونت و دنیای خشن غرب وحشی ندارد، به تدریج درگیر ماجراهایی میشود که او را مجبور به انتخابهای دشوار میکند. در جریان داستان، جس با مردی به نام ویلسون آشنا میشود. ویلسون، مردی باتجربه و سختکوش است که به جس کمک میکند تا در دنیای خشن وسترن، راه خود را پیدا کند. اما طولی نمیکشد که جس و ویلسون درگیر یک درگیری خونین با گروهی از یاغیان میشوند. جس که تا به حال تجربهی کشتن کسی را نداشته، مجبور میشود برای دفاع از خود و دوستش، دست به اسلحه ببرد. او در این لحظه، با دو راهی سختی روبرو میشود: یا باید کسی را بکشد، یا باید کشته شود. داستان اولین خون، داستان بلوغ و رشد جس هارکر است. او در طول داستان، از یک جوان خام و بیتجربه، به مردی پخته و جنگجو تبدیل میشود. او یاد میگیرد که در دنیای خشن وسترن، برای بقا باید مبارزه کند. در خلال داستان خواننده با مسائلی روبهرو میشود که باید بین اخلاقیات و منفعت یکی را انتخاب کند.
جک وارنر شیفر (۱۹۰۷–۱۹۹۱) نویسنده و روزنامهنگار آمریکایی بود که به خاطر رمانهای وسترن خود شناخته میشود. از مشهورترین آثار وی میتوان به رمان شین (Shane) در سال ۱۹۴۹ اشاره کرد. شیفر در کلیولند، اوهایو متولد شد و در رشته زبان انگلیسی تحصیل کرد. وی در سال ۱۹۷۵ جایزه دستاورد برجسته انجمن ادبیات غرب را دریافت کرد.
کتاب اولین خون را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای علاقهمندان به ادبیات وسترن، داستانهای بلوغ شخصیتی و مخاطبانی که به بررسی تقابل اخلاق و بقا در شرایط سخت علاقهمندند، مناسب است.
بخشی از کتاب اولین خون
«با این ترتیب، من در کنار پیرمرد سادهلوحی نشسته بودم که اگر در حال راندن دلیجان زهواردررفته، که قطعاتش به زحمت سر هم بند میشد، میخواست تفنگش را آتش کند، از صندلی معلق میشد. اما من تازه بیستمین سال خود را میگذراندم و روحم پر از لاف و گزاف بود و خیال میکردم که خوب هستم. من از چهاردهسالگی از خود خوب مواظبت کرده بودم. تا آن روز، ده دوازده شغل مختلف پیدا کرده بودم و تا موقعی که دلم خواسته بود، آنها را حفظ کرده و سپس همه را برایاینکه قدمی پیش گذارم و ترقی کنم، رها کرده بودم. با هرچه روی چرخی سوار بود، میتوانستم کار کنم و هرچه را که دهنهای داشت، میتوانستم برانم. بارها واگن خود را با قطاری که مهمات نظامی به تپهها حمل میکرد، رانده بودم. من گاریهایی که با دستگاه بریک مجهز بود، سوار شده بودم. دستهای قاطر بیستتایی را در دشتهای شورهزار رانده بودم. من میتوانستم از یک گاری ششاسبه به قدر هرکسی که دستش با دهنه آشنا باشد، کار بکشم. موقعی که به استخدام شرکت درآمدم، فکر میکردم باز از آنجا بیرون خواهم آمد، ولی به عکس، اکنون با چهار اسبِ پیر و ازدسترفته که حتی اگر در کنار چراگاهی هم ایستاده بودند، صدای خسخس آنها به گوش میرسید، به آهستگی و سختی پیش میرفتم.»
حجم
۱۷۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۳۵ صفحه
حجم
۱۷۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۳۵ صفحه