کتاب چیستی فمینیسم
معرفی کتاب چیستی فمینیسم
کتاب چیستی فمینیسم نوشتهٔ کریس بیسلی و ترجمهٔ محمدرضا زمردی است. انتشارات روشنگران و مطالعات زنان این درآمد بر نظریهٔ فمینیستی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب چیستی فمینیسم
کتاب چیستی فمینیسم (درآمدی بر نظریهٔ فمینیستی) این پرسش را که فمینیسم معاصر غربی چه مؤلفههایی را شامل میشود، روشن و تعریف اصطلاح را ارائه کرده است. میدانید که تصور تعریف فمینیسم جدلانگیز است. افزونبر مسائلی که مربوط به یک حوزهٔ پیچیدهٔ در شرف دگرگونی و گاه دستنیافتنی است، تعریف فمینیسم همچنین مستلزم ملاحظه در این نکته است که آیا از هیچ حیث میتوان میان فمینیسم و دیگر اشکال اندیشه تمییز نهاد. همانطورکه بهطور خلاصه ذکر شده، موضوع محدودههای فمینیسم محل مناقشه است. خود فمینیستها غالباً اکراه قابلملاحظهای را درمورد پرداختن به امر تعریف نشان دادهاند. بهطور کلی، فمینیستها تمایل داشتهاند به تعریف آنچه از فمینیسم مراد میکنند، نپردازند؛ آن هم بهدلیل احساس خطرهایی همچون اعمال کنترل درونی هم بر حوزهٔ مطالعاتی و هم بر فمینیستها. دلیل نویسنده برای نوشتن چنین کتابی، پاسخ به این پرسش است که چه چیزی گروه خاصی از نویسندگان را مبدل به نظریهپردازان فمینیست میکند.
خواندن کتاب چیستی فمینیسم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه درمورد فمینیسم پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب چیستی فمینیسم
«فمینیسم لیبرال شناختهشدهترین شکل اندیشهٔ فمینیستی است و غالباً مترادفِ خود فمینیسم دانسته میشود ــ یعنی پاسخهای داده شده به پرسش «فمینیسم چیست؟» یا «آیا شما فمینیست هستید؟» عموماً از روایتهای لیبرال از اندیشهٔ فمینیستی نشأت میگیرند. این دیدگاه البته چهرهٔ «معتدل» یا «رسمی» فمینیسم را نشان میدهد. در این رهیافت تبیین جایگاه زنان در جامعه برحسب حقوق نابرابر یا موانع «مصنوعی» در برابر مشارکت زنان در جهان عمومی، که فراسوی خانواده و خانهداری واقع شده، صورت میپذیرد. بدینترتیب در اندیشهٔ فمینیستی لیبرال تمرکزی بر حوزهٔ عمومی و بر منازعات قانونی، سیاسی و نهادی برای حقوق افراد بهمنظور رقابت در آن حوزهٔ عمومی، ملاحظه میشود. در فمینیسم لیبرال همچنین نوعی دلمشغولی انتقادی درخصوص ارزش «خودمختاری» و «آزادی» فردی که با اعمال محدودیتهای ناموجه از سوی دیگران نقض میشوند، وجود دارد. هرچند گاهیاوقات این آزادی از قیود و موانع اجتماعی برحسب آزادی از «دخالت» دولت یا حکومت فهم میشود، غالباً بهمنزلهٔ آزادی از زنجیرهای عادت یا تعصب تلقی میشود. شهروندی عمومی و حصول برابری با مردان در سپهر عمومی از اهمیتی محوری نزد فمینیسم لیبرال برخوردار است.
در اندیشهٔ فمینیستی لیبرال پیشانگاشتی مبنی بر همسانی مردان و زنان وجود دارد. راهبردهای سیاسی فمینیستهای لیبرال برداشتی از طبیعت بشری که بهلحاظ جنسی تمایز نیافته است را منعکس میکند ــ یعنی، از آنجایی که زنان کاملا همسان با مردان هستند، باید بتوانند هرآنچه را که مردان قادر به انجام آنند، به انجام رسانند (۱) باتوجه به یک عمومیت مفروض میان دو جنس و تمرکز بر دستیابی به آنچه مردان در جامعه دارند، فمینیستهای لیبرال دو جنس را «در جنگ» با یکدیگر نمیانگارند یا به نفی آنچه مربوط به مردان است مبادرت نمیورزند. مایهٔ شگفتی نیست که، فمینیسم لیبرال متضمن تأکیدی بر اصلاح جامعه است نه تغییر انقلابی آن. مثالی معروف از این نوع رهیافت را در آثار متأخر نوآمی وولف۳۰ سراغ میتوان گرفت. (۲) وولف آنچه را که «فمینیسم قدرت» مینامید، اعلام کرد، فمینیسمی که مبتنی است بر یک حس محق بودن و توفیق آنی یا دیگرصور موفقیت در جامعهٔ موجود را مغتنم میشمرد. او صراحتاً راهبردهایی را که برای اکثریت زنان (و مردان) کمتر خوشایند هستند رد میکند، علیالخصوص دستور کارهای تند انتقادی و انقلابی را طرد میکند (و بهنظر برخی افراد روایت محافظهکارانهٔ رو به گسترشی از فمینیسم لیبرال را ارائه میدهد). به تعبیر کلی، فمینیستهای لیبرال نظیر وولف خواهان دستیابی به فرصتهای برابر با مردان هستند. آنها خواهان آن چیزهایی هستند که مردان دارند، نه چونوچرا کردن در ارزش آنها به معنی کمی آن. این امر منجر به اتهاماتی گردیده که هم از سوی فمینیستهای دیگر و هم از ناحیه ضدفمینیستها بهعمل آمده، مبنیبر اینکه فمینیسم لیبرال از نوعی «حسرت ذکر۳۱» رنج میبرد. چه این سخن درست باشد چه نادرست، قابل کتمان نیست که این گرایش فمینیستی مزایایی عملی را برای زنان بهبار آورده است.
فمینیسم لیبرال متکی است بر لیبرالیسم ناظر به رفاه (۳) (اما در جهت حک و اصلاح آن نیز حرکت میکند) ــ شکلی از اندیشهٔ سیاسی لیبرال که تحتتأثیر نویسندگانی چون جان استوارت میل (۴) شکل گرفته است ــ بهطوری که این سنت فمینیستی سازمان جوامع مدرن غربی را به چالش نمیطلبد، اما درعوض باز توزیع منصفانهتر مزایا و فرصتها را پیشنهاد میکند. فمینیستهای لیبرال همچنین در لیبرالیسم ناظر به رفاه مسئولیت اجتماعی یا جمعی را بهطور محدود بهرسمیت میشناسند، یعنی، آنها نیاز به خطی از دخالت (شاید ازسوی دولت) در رقابت افراد برسر فرصتهای اجتماعی را میپذیرند و لیبرالیسم موسوم به تجارت آزاد (۵) را رد میکنند که استدلالش این است که آزادی و عدالت به بهترین وجهی توسط دولت اسمی تأمین میشود و اگر افراد به حال خود گذاشته شوند نوعی نابرابری طبیعی ظهور میکند.»
حجم
۳٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۶ صفحه
حجم
۳٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۶ صفحه