دانلود و خرید کتاب باهوش کیم اسلیتر ترجمه مژگان کلهر
تصویر جلد کتاب باهوش

کتاب باهوش

نویسنده:کیم اسلیتر
انتشارات:نشر افق
امتیاز:
۳.۵از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب باهوش

کتاب باهوش نوشتهٔ کیم اسلیتر و ترجمهٔ مژگان کلهر است. نشر افق این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان برای نوجوانان نوشته شده است.

درباره کتاب باهوش

کیم اسلیتر نویسندهٔ رمان باهوش (Smart) در شهر ناتینگهام انگلستان به دنیا آمد. او که کارشناس نویسندگی خلاق است، اکنون علاوه‌ بر نوشتن رمان، داستان‌نویسی تدریس می‌کند. رمان باهوش که اولین رمان این نویسنده است که توانسته جوایز «لیدز» (۲۰۱۵)، «سنت هلن» (۲۰۱۵) و «بریلینت» را برای او به ارمغان بیاورد. این رمان نوجوان در ۴۰ فصل نگاشته شده که عنوان برخی از آن‌ها عبارت است از «لاروها و کوسه‌ها»، «یکی از اعضای خانواده»، «پُست اسکای‌نیوز»، «چهره‌نگاری»، «مشتری‌های شبانه»، «لانهٔ صورت‌زخمی» و «رازها و دروغ‌ها». نوجوانان با مطالعهٔ این رمان موضوع تفاوت‌های فردی را بهتر درک خواهند کرد و از خواندن داستانی معمایی و پلیسی لذت خواهند برد.

خواندن کتاب باهوش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به نوجوانانی که به مطالعهٔ رمان‌های خارجی علاقه دارند، پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب باهوش

«اتوبوس از بال‌ول، هاک‌نال و نیوستید گذشت. حتی چرخ بزرگِ هستاک را هم دیدم که قبلاً قفس‌ها را بالا و پایین می‌کشید. این چرخ در ساختمان زغال‌سنگ انسلی بود و حالا بسته شده بود.

اگر لوری اینجا زندگی می‌کرد حتماً نقاشی این چرخ را می‌کشید، با تمام کارگران معدن که آن دوروبر می‌پلکیدند.

دروازه‌های صومعهٔ نیوستید را هم دیدم. قبلاً لُرد بایرون آنجا زندگی می‌کرد. او شاعر مشهوری بود و مادربزرگ می‌گفت با خانم‌های بد رابطه داشته.

کمی از نانم را با چند تا از بیسکویت‌هایی که توی کیفم داشتم، خوردم.

بعد، از کرکبی و ساتون رد شدیم و من «دریچه» را دیدم، دریچه مخفف دریاچه است. مثل بعضی از پسرهای مدرسه که به برادر می‌گویند: «برا.» توی دریاچه چند تا اردک بودند اما این دریاچه به بزرگی رودخانهٔ ترنت نبود؛ بیشتر شبیه یک استخر دست‌ساز بزرگ بود.

راننده داد زد: «ایستگاه بعدی بیمارستانه.»

فقط دو نفر دیگر توی اتوبوس بودند که برگشتند ببینند راننده این حرف را به چه کسی گفت.

می‌خواستم بهشان بگویم که دارم می‌روم مادربزرگم را ببینم. اما خانم کرین می‌گفت نباید کار خصوصی‌ات را به آدم‌هایی که نمی‌شناسی بگویی چون ممکن است فکر کنند خُل و چلی. اما وقتی غریبه‌ها باهام صحبت می‌کنند باید مؤدبانه جوابشان را بدهم. این قانون‌ها واقعاً دیوانه‌کننده‌اند.

به راننده گفتم: «ممنونم.»

از اتوبوس پیاده شدم و به ورودی ماشین‌روی جلوی بیمارستان نگاه کردم. ساختمان‌های خیلی بزرگی آنجا بودند و تابلوهای زیادی همه جا دیده می‌شدند اما هیچ کدامشان بخش ۶ ب را نشان نمی‌دادند.

باید خیلی راه می‌رفتم تا به ساختمان بیمارستان برسم و من فقط تابلوهایی را دنبال می‌کردم که مرا به اطلاعات بیمارستان می‌رساندند.

آنجا می‌توانی همیشه هر چیزی را که می‌خواهی، پیدا کنی.

رفتم سمت یک میز بزرگ. داخل آن اتاق بزرگ، گرم و روشن بود. آدم‌های زیادی آن اطراف بودند. بعضی‌ها راه می‌رفتند، بعضی‌ها نشسته بودند. بعضی‌ها هم وقتی من رفتم تو، نگاهم کردند. و بعضی‌ها کتاب می‌خواندند یا سرشان را انداخته بودند پایین و به زمین نگاه می‌کردند.»

mohanna
۱۴۰۳/۰۹/۰۸

اگر شما هم مثل من عاشق کتابای معمایی یا جنایی هستین خب این کتاب میتونه واستون خوب باشه البته میتونست بیشتر کشش داشته باشه و هیجان انگیز تر باشه ولی خب اوکی بود در ‌کل:))

arefeh
۱۴۰۳/۰۹/۰۲

فکر میکردم قراره خیلی جالب باشه و از اینکه یه کتاب دیگه ی معمایی پیدا کرده بودم خوشحال بودم. اما خب حقیقتا ناامید شدم. توی کتاب به مسائل خیلی زیادی اشاره و درمورد هرچیزی توضیح داده شده که بخش معمایی داستان

- بیشتر

حجم

۱۸۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۳۹ صفحه

حجم

۱۸۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۳۹ صفحه

قیمت:
۱۱۹,۵۰۰
تومان