دانلود و خرید کتاب روان شناسی مرگ شلدون سولومون ترجمه میلاد سبزه‌‌ آرای لنگرودی

معرفی کتاب روان شناسی مرگ

کتاب روان شناسی مرگ نوشتهٔ شلدون سولومون و جف گرینبرگ و تام پیزینسکی و ترجمهٔ میلاد سبزه‌‌ آرای لنگرودی و مصطفی محمدی است و انتشارات اندیشه آگاه آن را منتشر کرده است. کتاب روان‌شناسی مرگ مطالعه‌ای گسترده و عمیق راجع‌به اغلب چیزهایی است که دربارهٔ مرگ می‌دانیم یا در موردشان فکر کرده‌ایم.

درباره کتاب روان شناسی مرگ

این کتابِ سرشار از بینش، با گرد هم آوردن نظریات اندیشمندان و نزدیک به نیم‌قرن پژوهش در نظریه مدیریت وحشت، سعی کرده است تا دیدی جامع به روان‌شناسی مرگ بیفکند و نشان دهد که در پس هر عملی که از ما سر می‌زند حتی اگر به سادگیِ برنده‌شدکتاب «روان‌شناسی مرگ» عمیق، مهم و زیبا است. اثری درخشان و کاملاً بدیع از پژوهش‌های علمی در زمینه نیرویی قدرتمند که زندگی ما را هدایت می‌کند، اما آن‌قدر ترسناک است که نمی‌توانیم به وضوح درباره آن فکر کنیم. این کتاب با تاباندن نور عقل بر قلب انسان، از ما می‌خواهد، وادارمان می‌کند و به ما نشان می‌دهد که چگونه به مرگ فکر کنیم.

روان‌شناسی هرچه بیشتر در حال پیش پا افتاده شدن و ترویج شعارهای مثبت‌اندیشی است؛ اما کتاب روان‌شناسی مرگ آمده است تا این روند رو به ابتذال را کُند سازد. نویسندگان این کتاب ایده‌ای روان‌شناختی را ارائه می‌کنند که با پیامدهای شخصی و همچنین سیاسی مخربی همراه است و شواهد محکمی برای حمایت از آن فراهم می‌سازند. این کتاب، فوق‌العاده است.

اینکه تقریباً تمام فعالیت‌های فردی و فرهنگی انسان واکنشی نسبت به مرگ باشد، ایده‌ای دور از ذهن به نظر می‌رسد؛ اما شواهدی که نویسندگان در این کتاب ارائه می‌دهند قانع‌کننده بوده و به حل بسیاری از اسرار لاینحل رفتار انسان کمک زیادی می‌کند. این کتاب، کتابی مهم و فوق‌العاده خواندنی است. از جمله کتاب‌هایی است که پتانسیل تغییر زندگی در میان خوانندگان آن را دارد. آموزه موجود در کتاب این است که برای داشتن یک زندگی اصیل باید با فناپذیری و مرگ خود مواجه شد. سخنی که اپیکوریان و رواقیون قرن‌ها پیش آن را بیان کردند.

کتاب روان شناسی مرگ تلفیقی دقیق از ایده‌های جامعه‌شناسی، انسان‌شناسی، فلسفه وجودی و روانکاوی است. اینکه نادیده انگاشتن مرگ آسان اما اشتباه است. فراتر از آن، پیامدهای انکار مرگ بسیار گسترده‌تر از حد تصور ماست، زیرا همان‌طور که نویسندگان این کتاب می‌گویند، مرگ عملاً بیانگر هر جنبه‌ای از وجود انسان است. مرگ در زیربنای زندگی نهفته است؛ در شیوه‌هایی که جوامعمان را بر اساس آن‌ها سازمان‌دهی می‌کنیم، قوانین اخلاقی که بر اساس آن‌ها زندگی می‌کنیم و حتی نحوه رابطه جنسی و اینکه چه آیین‌ها و احساساتی را به آن نسبت می‌دهیم.

خواندن کتاب روان شناسی مرگ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به کسانی که می‌خواهند دربارهٔ مرگ بیشتر بدانند و مرگ دغدغه‌شان است پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب روان شناسی مرگ

«در شب کریسمس سال ۱۹۷۱، جولیان کوپکه دختری هفده‌ساله و مادرش ماریا که یک پرنده‌شناس آلمانی بود از لیما پایتخت کشور پرو در هواپیمایی با نود مسافر دیگر بر فراز جنگل آمازون پرواز می‌کردند. آن‌ها داشتند برای جشن کریسمس در شهر پوکالپا نزد پدر جولیان (هانس ویلهلم کوپکه) که جانورشناسی برجسته بود می‌رفتند. ناگهان صاعقه‌ای به مخزن سوخت هواپیما برخورد کرد و هواپیما حدود سه کیلومتر بالاتر از یک جنگل بارانی غول‌پیکر و کم‌تراکم، در هم شکست.

جولیان که از هواپیما بیرون پرتاب شده بود خود را معلق در هوا دید. همه چیز در سکوت بود. درحالی‌که هنوز به صندلی خود بسته شده بود، در هوا می‌چرخید و می‌دید که پوشش گیاهی جنگل به او نزدیک می‌شود. او به طرف زمین و به سمت جایی که مرگی حتمی را در پی داشت در حال سقوط بود، اما شاخ و برگ‌های ضخیم مانع از سقوطش شدند و از هوش رفت.

وقتی به هوش آمد، خودش را از صندلی که هنوز به آن بسته بود باز کرد و تازه متوجه اطرافش شد. عینکش به همراه یکی از کفش‌هایش گم شده بود. دستی به استخوان ترقوه خود کشید؛ شکسته بود. پایش زخم عمیقی برداشته بود و یکی از بازوهایش مجروح شده بود. یکی از چشمان نزدیک‌بین او متورم شده بود و چشم دیگرش، زخمی کوچک برداشته بود. به دلیل صدمه شدیدی که به سرش وارد شده بود سرگیجه داشت؛ اما چون در شوک بود، دردی احساس نمی‌کرد. چندبار فریاد کشید و مادرش را صدا زد. پاسخی نشنید. متوجه شد که می‌تواند راه برود. پس شروع به راه رفتن کرد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
«برای بعضی از مردم زندگی بسیار ساده است. آن‌ها به راحتی می‌دانند که فلان چیز خوب است یا بد، فلان کار درست است یا غلط. برای آن‌ها درست همیشه درست است و غلط همیشه غلط؛ آن‌ها هیچ نادرستی را درست یا تاحدی درست نمی‌پندارند. همه چیز در ذهن آن‌ها یا سیاه و یا سفید است... اما برخی در می‌یابند که خوب و بد و درست و غلط امور چندوجهی و پیچیده‌ای هستند. آن‌ها سعی می‌کنند همه ابعاد را در نظر بگیرند، اما هرچه بیشتر در این کار موفق باشند، کمتر مطمئن خواهند بود.»
bec san
بکر توضیح داد: «ما فقط از طریق لایه بیرونی خود با دیگران در تماسیم، در حالی که هر یک از ما یک زندگی درونی غنی داریم. ما ناامیدانه از دیگران جدا شده‌ایم. افراد را از بیرون بدنشان لمس می‌کنیم (و آن‌ها نیز به همین صورت)، اما نمی‌توانیم به درون آن‌ها دست یابیم و نمی‌توانیم درون خود را برای آن‌ها آشکار کنیم.»
bec san
نیلوفرهای صحرایی و پرندگان از شکنجه‌های وجودی که ما متحمل می‌شویم در امان هستند اما از لذت خودآگاهی منحصربه‌فرد ما انسان‌ها نیز محروم هستند.
bec san
همان‌طور که هارولد سرلز روانکاو به تصویر می‌کشد: «کنار آمدن با مرگ مستلزم این است که فرد به صورت خودخواسته و ارادی با این واقعیت مواجه شود که زندگی با تمام جذابیت‌هایش، دردهایش، هیجان‌انگیز بودنش، خسته کننده بودنش، اطمینان‌بخش بودنش و ترسناک بودنش و با تمام لحظات آرامش‌بخش و آشفته‌اش، روزی به صورت اجتناب‌ناپذیری به پایان خواهد رسید.»
bec san
اگر وارد رابطه‌ای شوید که می‌خواهید طرف مقابل شما را کاملاً بشناسد، به ناچار ناامید و ناکام خواهید شد. با تلاش برای استفاده از شخص دیگری برای غلبه بر انزوای وجودی، افراد در جستجوی افراطی هستند و بنابراین اغلب در نهایت راه به جایی نمی‌یابند.
bec san
اولین خط دفاع روان‌شناختی ما در برابر کسانی که تصوراتشان از واقعیت با ما متفاوت است، تحقیر یا کوچک شمردن آن‌ها و کاستن تهدیدی است که باورهای آن‌ها برای باورهای ما ایجاد می‌کند.
bec san
همچنین، خودآگاهی مسرت‌بخش است؛ به قول اتو رنک، به واسطه آن می‌توانیم به این واقعیت فکر کنیم که هر یک از ما از یک نیروی کیهانی اولیه منشأ گرفته‌ایم. همه ما مستقیماً از اولین موجود زنده و همچنین هر موجود زمینی که تا به حال زنده بوده یا در آینده زندگی خواهد کرد، به وجود آمده‌ایم و در نتیجه با آن‌ها مرتبطیم. چقدر برایمان لذت‌بخش است که زنده باشیم و در همان لحظه بدانیم که زنده‌ایم!
iDa
هیچ نمادی برای غلبه بر وحشت مرگ به اندازه کافی دستوری و مطلق نیست. همیشه قدری اضطراب مرگ باقی می‌ماند، «غوغایی از وحشت» که به گروه‌های دیگری از مردم که به عنوان «شر» شناخته می‌شوند، فرافکنی می‌شود؛ و هنگامی که افراد یک گروه با تحمیل اراده و تخلیه خصومت خود بر گروهی دیگر، امنیت روانی‌شان را تقویت می‌کنند، اغلب باعث واکنش شدید «دیگران» شده و در نتیجه یک دور باطل خشونت ایجاد می‌شود.
bec san
عزت‌نفس، یک زندگی موفق یا دستاوردی بزرگ که لازمه آن داشتن توانایی‌های ذاتی، آموزش عالی، انگیزه، تعهد و تلاش مداوم است را تضمین نمی‌کند؛ اما کلید امنیت روانی است: همان‌طور که دیدیم به کاهش اضطراب کمک می‌کند، واکنش‌های دفاعی نسبت به افکار مرگ را کاهش می‌دهد، افراد را بیشتر منعطف می‌کند و بهزیستی جسمی، روانی و بین فردی را افزایش می‌دهد.
bec san
برای زنان آمریکایی، زیباییِ جوانی عامل اصلی عزت‌نفس است. دختران کم سن و سال خود را با عروسک‌های باربی و زنان لاغراندامی که در موزیک ویدیوها و مجلات تماشا می‌کنند مقایسه می‌کنند. در حقیقت، این روزها میانگین وزن مدل‌های زن حدود ۲۳ درصد کمتر از زنان معمولی است (وزنی که تا ۲۰ درصد کمتر از وزنی است که برای سن و قد آن‌ها مناسب است).
bec san
تعداد بسیار کمی از زنان مدل‌هایی لاغراندام هستند و هیچ‌کدامشان جوان نمی‌مانند؛ تعداد بسیار کمی از مردان دارای ثروت فراوان دونالد ترامپ یا بیل گیتس هستند؛ و تعداد بسیار کمی از مردان، زنان یا کودکان به نویسندگان، ستاره‌های سینما، موسیقیدان‌ها و ورزشکاران مشهور تبدیل می‌شوند. با توجه به چنین معیارهای غیرواقعی ارزش، جای تعجب نیست که عزت‌نفس متزلزل در ایالات متحده امری عادی است و تعجب‌آور نیست که از هر ده آمریکایی یک نفر از نظر بالینی افسرده است و بسیاری از آن‌ها از اضطراب، اختلالات خوردن و سوء مصرف مواد رنج می‌برند. این مشکلات، حداقل تا حدی پیامد مستقیم فرهنگی است که معیارهایی تقریباً غیر قابل دستیابی را برای احساس شایستگی ترویج می‌دهد.
bec san

حجم

۵۱۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۷۴ صفحه

حجم

۵۱۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۷۴ صفحه

قیمت:
۴۴,۹۰۰
تومان