دانلود و خرید کتاب کمبوجیه و من (پادشاهی مهر و کین) آروشا دهقان
تصویر جلد کتاب کمبوجیه و من (پادشاهی مهر و کین)

کتاب کمبوجیه و من (پادشاهی مهر و کین)

نویسنده:آروشا دهقان
انتشارات:نشر موج
امتیاز:
۴.۴از ۳۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب کمبوجیه و من (پادشاهی مهر و کین)

کتاب کمبوجیه و من (پادشاهی مهر و کین) نوشتهٔ آروشا دهقان است. نشر موج این کتاب تاریخی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب کمبوجیه و من (پادشاهی مهر و کین)

«کمبوجیه»، پسر کوروش بزرگ هخامنشی بود. گفته شده است که از او چه در منابع و چه در داستان‌ها تنها به‌عنوان گشایندهٔ مصر و مردی تندخو نام برده شده و کمتر کسی در پی کشف و نوشتن زندگی پرماجرای او بوده است. کتاب کمبوجیه و من (پادشاهی مهر و کین) کوشیده است با تکیه بر بن‌مایه‌ها و یافته‌های باستان‌شناسان به برخی پرسش‌ها دررابطه‌با شخصیت کمبوجیه پاسخ دهد تا چهرهٔ راستین دومین پادشاه هخامنشی را روشن‌تر کند و او را همان‌گونه که شایسته است، بشناساند. در رویدادنامه‌های مصری، بابِلی و منابع غیریونانی، شاه‌کمبوجیه مردی بزرگ است که بیش از هر کس دیگری به پدرش شباهت دارد، اما چه شد که او به مردی دیوانه شهرت یافت؟

بخش‌هایی از کتاب حاضر به‌صورت داستانی نوشته شده و بخش‌هایی از آن نیز به بازگویی تاریخ پرداخته است.

خواندن کتاب کمبوجیه و من (پادشاهی مهر و کین) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران تاریخ ایران باستان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب کمبوجیه و من (پادشاهی مهر و کین)

«کمبوجیه در حالی از در کاخش بیرون می‌آد که آتوسا و فایدیم پشت سرش گام برمی‌دارند. غرور آتوسا بهش اجازه نمی‌ده که سرش پایین بگیره و کسی از همراهان شوهرش رو نگاه کنه، اما تلخی نگاه فایدیم بدجوری تا عمق جانم رو می‌سوزونه. نمی‌دونم اون هم مثل دیگران من رو در مرگ بچه‌ش مقصر می‌دونه یا نه، اما مطمئنم که امیدوار بود بعد از خیانت آتوسا، جای اونو در قلب کمبوجیه و دربار بگیره و حالا این منم که همراه شاه به مصر می‌رم، آتوساست که شاهبانو می‌مونه و فایدیم همچنان همسریه که همه از مهربانیش تعریف می‌کنند و براش دل می‌سوزانند.

کمبوجیه به جای این‌که مستقیم به طرف اسبش بره، نزدیک ما می‌شه. با فرماندهانش دیدار می‌کنه و سخنان دلگرم‌کننده‌ای می‌گه. در برابر من بی‌حرکت می‌ایسته. شاید از خودش می‌پرسه به تنها زنی که همراه ماست، همخوابه نیست و قرار هم نیست بجنگد چه باید گفت؟

حالت چهره‌ش عوض می‌شه. جور عجیبی نگاهم می‌کنه. نمی‌دونم تحسینه یا تعجب یا شاید هم سرزنش. شاید این‌جا پوشیدن لباس مردانه برای یک دختر اصلاً پسندیده نباشه.

سرم رو به نشانهٔ احترام خم می‌کنم. یک گام جلوتر می‌رم و نزدیکش می‌ایستم. چشم از من برنمی‌داره. جوری که مطمئن باشم کسی صدامون رو نمی‌شنوه می‌پرسم: «چرا این‌جوری بهم خیره شدید؟»

توجهی به آهسته حرف‌زدنم نمی‌کنه و با همون حجم صدای همیشگی می‌گه: «خیره شده‌ام؟!»

- نگاهتون رو به من دوختید.

لبخند می‌زنه و سرش رو پایین می‌اندازه. این کار رو زیاد انجام نمی‌ده، اما هربار از دیدنش ذوق‌زده می‌شم. رفتارش خیلی بامزه‌ست. پوست صورتش درست مثل پسربچه‌های خجالتی، سرخ می‌شه؛ پسربچهٔ ریش‌دار. در این لحظه هیچ شباهتی به شاهی که برای گرفتن مصر می‌ره، نداره. باز هم زیرچشمی نگاهم می‌کنه.

خودم رو برانداز می‌کنم؛ چیز عجیبی در پوششم نیست. به جز این‌که با لباس مردانه و شمشیر و تیروکمان، سرانداز به سر کردم؛ همون‌طور که کمبوجیه ازم خواست.

کم‌کم همهٔ نگاه‌ها داره به سمتمون می‌چرخه. داریوش، آتوسا و بقیهٔ فرماندهان صورت سنگی هم به رفتار شاهشون خیره شدند؛ بدون هیچ بازتابی که حس درونی و معنای این نگاهشون رو آشکار کنه.»

ز. آروشا دهقان
۱۴۰۲/۰۱/۲۰

سلام به دوستانی که از پیش همراهم بودن و کسانی که قراره از اینجا باهامون همراه بشن🖐🏻😊 جلد اول مجموعه‌ی «کمبوجیه و من؛ پادشاهی مهر و کین» هم بالاخره منتشر شد. این بار قراره با کورش بزرگ، شاه کمبوجیه، بردیا، آتوسا،

- بیشتر
Lady Marian
۱۴۰۲/۰۱/۲۰

ایده داستان عالی بود ولی احساس کردم تا حدی خامه. اگر به عشقی که در داستان شکل گرفت بیشتر پر و بال داده میشد بهتر بود.

مهرآسا رضایی
۱۴۰۲/۰۱/۱۹

من این کتاب رو عاشقانه دوست داشتم. تو این شرایط مملکت، تنها کتابی بود که تونستم بخونمش و واقعا حالمو بهتر میکرد. . اگر از من بپرسید میگم نویسنده خیلی خوب داره رسالت خودش در برابر تاریخ ایران رو انجام میده

- بیشتر
mahta.mahbood
۱۴۰۲/۰۲/۰۴

کمبوجیه و من مثل یک فرش با کیفیت ایرانیه. فرشیه که تارش تاریخه و پودش خیال. زیبا به هم بافته شده و نقشی ازش دراومده که هرکس ببینه عاشقش میشه. دمتون گرم خانم نویسنده. منتظر جلد بعدی هستم.

کاپتا
۱۴۰۳/۰۲/۰۵

من علاقه خاصی به دوره هخامنشیان نداشتم اما با خواندن این کتاب علاقم خیلی بیشتر شد به خصوص درباره کمبوجیه و داریوش باعث شد که به خواندن تاریخ ایران باستان رو بیارم و اما نظرم درباره داستان ایده داستان بسیار

- بیشتر
amir
۱۴۰۲/۰۲/۰۵

یک داستان فوق العاده ترکیب زیبایی از تاریخ و تخیل منتظر جلد دوم هستم و امیدوارم نویسنده‌ش رو تو نمایشگاه ببینم.

تابان صیقلی
۱۴۰۲/۰۳/۰۲

داستان کمبوجیه از سایر پادشاهان تاریخ ایران سواست چون که سالها به غلط شناخته شده و هر روز که میگذره شواهد باستان شناسی خط بطلان روی سخنان تاریخ نگاران قدیمی مانند هرودوت میکشن. نگاهی نو و درست به کمبوجیه، شاه توانمند

- بیشتر
zahra
۱۴۰۳/۰۵/۱۷

عالییی پیشنهاد میکنم حتما بخونید💖

داتیس
۱۴۰۳/۰۱/۲۷

نمی دانم چرا به تاریخی که از تاریخ نویسانی یونانی بما رسیده اینقدر اعتماد می کنیم یونان در آن دوران یعنی دشمن،البته بزرگ نبود ولی در داستانسرایی ودروغ پراکنی فو ق العاده قوی بود ،بد جلوه دادن پادشاهانی مثل کمبوجیه

- بیشتر
sanazkh
۱۴۰۲/۱۱/۱۲

سلام و وقت بخیر کتاب رو دوست داشتم نگاهم رو به کمبوجیه تغییر داد و یادم داد هر حرفی رو باور نکنم مرسی از شما که اینقدر دقیق به ما آگاهی دادین. دوست داشتم بدونم که جلد دوم‌ کی میاد؟

- بیشتر
پدرم همیشه کاشتن را برتر از کشتن می‌دانست.
مهرآسا رضایی
نفرین این تاج و تخت، تنهایی‌ست.
مهرآسا رضایی
من دوستت دارم چون دوستت دارم. عشق نیازی به دلیل ندارد.
Mehrnaz
کاش می‌توانستم تو را بکشم. ای کاش اینقدر دوستت نداشتم
مهرآسا رضایی
از دست‌دادن زنی که دوستش داشت، شوریده‌اش کرده بود؛ مانند این درخت!
Lady Marian
رودابه گیسوان بافته‌ش رو پایین انداخت تا زال اون‌ها رو بگیره و بالا بیاد. پهلوان، گیسوان رو بوسید و گفت: «مباد که من زلف مشک بوی تو را کمند کنم.»
مهرآسا رضایی
- کسی که خطر می‌کند نباید اینقدر زود روحیه‌اش را ببازد. شمشیرت را از رو نبند. کمبوجیه را که می‌شناسی. نباید بی‌پروا با تصمیم‌هایش مخالفت کنی. - من هم پسر کوروشم و شاهزادهٔ ایران. نمی‌توانم در برابر کردارهای نادرست این شاه جوان خاموش بمانم. پدرمان هم این خاموشی را نمی‌پسندد.
مهرآسا رضایی
من برای کمبوجیه، آمیتیسِ نبوکدنصر بودم!
Lady Marian
بشود که آنان به خدای من بگویند به کوروش که پادشاهی تو را گرامی می‌دارد و پسرش کمبوجیه، جایگاهی در سرای سپند ارزانی دار. برای همیشه.
مهرآسا رضایی
«باید شاه‌کمبوجیه رو بکشی!»
مهرآسا رضایی
آرته‌بامه احتمالاً همسر محبوب داریوش بوده چون هزینه‌های گزافی براش می‌شده.
مهرآسا رضایی
«فراموش نکن! شکست‌دادن دشمن بی‌خانه سخت‌تر است. از مردمی که به هیچ چیزی دلبستگی ندارند، باید ترسید.»
aylin
زنان قدرتمند ترسناکند؛ البته برای مردانی که می‌خواهند بر آن‌ها چیره شوند.
روژینا
- اَدَم راستامَ وَوُشتا. اَدَم مَنی‌یَ‌ئی‌یَ. اَدَم وی‌یَتَرَیَمَ. وَرتی‌یَ‌ئی‌ی.
مهرآسا رضایی
هفت روز گذشته بود که کوروش به شهر آمد. هیچ خونی بر زمین ریخته نشده بود. هیچ نیایشگاهی چپاول نشده بود. سربازان پیروز به جان و دارایی هیچ‌کس دست‌درازی نکرده بودند و شاه شکست‌خورده، زنده و تندرست به کارامانی تبعید می‌شد.
radikal
- گاهی وقت‌ها، کاری که ساده‌ست درست هم هست.
bahareh
کمبوجیه شخصیت منفی این داستان نیست. کمبوجیه، هیولایی که هرودوت می‌گه هم نیست. این آدم، شاه ایرانه؛ پسر کوروش بزرگ! هرچیزی که می‌خواد رو داره. انقدر قدرتمنده که هر کاری بخواد می‌کنه، اما خیلی تنهاست
aylin
چیزی به نام جادو وجود ندارد. پشت هر پدیدهٔ شگفت‌انگیزی دانشی نهفته است. نمی‌تواند جز این باشد. این دیگه چیه؟ این‌جا واقعاً پانصد سال پیش از میلاد مسیحه؟ کمبوجیه مثل انسان قرن بیست‌ویکم حرف می‌زنه. با آدم‌هایی که این‌جا دیدم فرق داره. لحظه‌ای از ذهنم می‌گذره که شاید به خاطر همین دیدگاه متفاوته که بهش لقب شاه دیوانه رو دادند
Artemis
اگر کسی به مرگ بسیار نزدیک شود، پزشک نمی‌تواند مرده را از زنده تشخیص دهد، اما سگ می‌تواند. همیشه وقتی کسی می‌میرد، سگی را کنار تن بی‌جانش می‌آورند تا دل‌استوار شوند که مرده است.
مهرآسا رضایی
آدم‌ها وقتی چیز با ارزشی رو از دست می‌دن انگار که تکه‌ای از وجودشون کم شده. از دست‌دادن همیشه سخته، ولی اگر اون تکه، تکه‌ای باشه که به قلب آدم گره خورده تحمل نبودش خیلی سخت‌تر می‌شه.
• |𝑆ℎ𝑖𝑟𝑖𝑛| •

حجم

۳۹۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

حجم

۳۹۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

قیمت:
۶۳,۰۰۰
۳۱,۵۰۰
۵۰%
تومان