
بریدههایی از کتاب کمبوجیه و من (پادشاهی مهر و کین)
۴٫۳
(۴۳)
پدرم همیشه کاشتن را برتر از کشتن میدانست.
مهرآسا رضایی
نفرین این تاج و تخت، تنهاییست.
مهرآسا رضایی
من دوستت دارم چون دوستت دارم. عشق نیازی به دلیل ندارد.
Mehrnaz
از دستدادن زنی که دوستش داشت، شوریدهاش کرده بود؛ مانند این درخت!
Lady Marian
کاش میتوانستم تو را بکشم. ای کاش اینقدر دوستت نداشتم
مهرآسا رضایی
رودابه گیسوان بافتهش رو پایین انداخت تا زال اونها رو بگیره و بالا بیاد. پهلوان، گیسوان رو بوسید و گفت: «مباد که من زلف مشک بوی تو را کمند کنم.»
مهرآسا رضایی
من برای کمبوجیه، آمیتیسِ نبوکدنصر بودم!
Lady Marian
- کسی که خطر میکند نباید اینقدر زود روحیهاش را ببازد. شمشیرت را از رو نبند. کمبوجیه را که میشناسی. نباید بیپروا با تصمیمهایش مخالفت کنی.
- من هم پسر کوروشم و شاهزادهٔ ایران. نمیتوانم در برابر کردارهای نادرست این شاه جوان خاموش بمانم. پدرمان هم این خاموشی را نمیپسندد.
مهرآسا رضایی
بشود که آنان به خدای من بگویند به کوروش که پادشاهی تو را گرامی میدارد و پسرش کمبوجیه، جایگاهی در سرای سپند ارزانی دار.
برای همیشه.
مهرآسا رضایی
زنان قدرتمند ترسناکند؛ البته برای مردانی که میخواهند بر آنها چیره شوند.
روژینا
«فراموش نکن! شکستدادن دشمن بیخانه سختتر است. از مردمی که به هیچ چیزی دلبستگی ندارند، باید ترسید.»
aylin
آرتهبامه احتمالاً همسر محبوب داریوش بوده چون هزینههای گزافی براش میشده.
مهرآسا رضایی
«باید شاهکمبوجیه رو بکشی!»
مهرآسا رضایی
اگر کسی به مرگ بسیار نزدیک شود، پزشک نمیتواند مرده را از زنده تشخیص دهد، اما سگ میتواند. همیشه وقتی کسی میمیرد، سگی را کنار تن بیجانش میآورند تا دلاستوار شوند که مرده است.
مهرآسا رضایی
چیزی به نام جادو وجود ندارد. پشت هر پدیدهٔ شگفتانگیزی دانشی نهفته است. نمیتواند جز این باشد.
این دیگه چیه؟ اینجا واقعاً پانصد سال پیش از میلاد مسیحه؟ کمبوجیه مثل انسان قرن بیستویکم حرف میزنه. با آدمهایی که اینجا دیدم فرق داره. لحظهای از ذهنم میگذره که شاید به خاطر همین دیدگاه متفاوته که بهش لقب شاه دیوانه رو دادند
Artemis
کمبوجیه شخصیت منفی این داستان نیست. کمبوجیه، هیولایی که هرودوت میگه هم نیست. این آدم، شاه ایرانه؛ پسر کوروش بزرگ! هرچیزی که میخواد رو داره. انقدر قدرتمنده که هر کاری بخواد میکنه، اما خیلی تنهاست
aylin
- گاهی وقتها، کاری که سادهست درست هم هست.
bahareh
هفت روز گذشته بود که کوروش به شهر آمد. هیچ خونی بر زمین ریخته نشده بود. هیچ نیایشگاهی چپاول نشده بود. سربازان پیروز به جان و دارایی هیچکس دستدرازی نکرده بودند و شاه شکستخورده، زنده و تندرست به کارامانی تبعید میشد.
radikal
- اَدَم راستامَ وَوُشتا. اَدَم مَنییَئییَ. اَدَم وییَتَرَیَمَ. وَرتییَئیی.
مهرآسا رضایی
- شما که نمیدونستید... چی میشه.
- من فقط میدانم که اگر چشم نمیگشودی، هرگز نمیتوانستم خودم را ببخشم.
چه جوابی میتونم به شاه مغرور و خودکامهای بدم که روبهروی من ایستاده و تلاش میکنه اشکهاش رو به بند بکشه؟ من هیچ پاسخی ندارم. وقتی چشم باز کردم میخواستم گلایه کنم و فریاد بزنم، اما حالا نمیتونم. فقط دوست دارم حالش رو بهتر کنم.
sanazkh
آدمها وقتی چیز با ارزشی رو از دست میدن انگار که تکهای از وجودشون کم شده. از دستدادن همیشه سخته، ولی اگر اون تکه، تکهای باشه که به قلب آدم گره خورده تحمل نبودش خیلی سختتر میشه.
Artemis
اینجا واقعاً پانصد سال پیش از میلاد مسیحه؟ کمبوجیه مثل انسان قرن بیستویکم حرف میزنه. با آدمهایی که اینجا دیدم فرق داره. لحظهای از ذهنم میگذره که شاید به خاطر همین دیدگاه متفاوته که بهش لقب شاه دیوانه رو دادند
Artemis
«ببخش آناهیتا. میدانم که فریادم دلنشین نیست.»
- هیچ فریادی دلنشین نیست.
- این سلاح یک مرد ناتوان است
aylin
شکستدادن دشمن بیخانه سختتر است. از مردمی که به هیچ چیزی دلبستگی ندارند، باید ترسید.
bahareh
آدمها وقتی چیز با ارزشی رو از دست میدن انگار که تکهای از وجودشون کم شده. از دستدادن همیشه سخته، ولی اگر اون تکه، تکهای باشه که به قلب آدم گره خورده تحمل نبودش خیلی سختتر میشه.
bahareh
آدمها وقتی چیز با ارزشی رو از دست میدن انگار که تکهای از وجودشون کم شده. از دستدادن همیشه سخته، ولی اگر اون تکه، تکهای باشه که به قلب آدم گره خورده تحمل نبودش خیلی سختتر میشه.
• |𝑆ℎ𝑖𝑟𝑖𝑛| •
- کاش میتوانستم تو را بکشم. ای کاش اینقدر دوستت نداشتم آناهیتا!
اشکی که تلاش میکردم در چشمم زندانیش کنم بالاخره روی گونهم فرود میآد. حس میکنم قلبم فشرده میشه؛ نه به خاطر اینکه کمبوجیه میگه دوستم داره، به این خاطر که همه این رو فهمیده بودند و من متوجه نشدم. بردیا گفته بود که شاه توجه ویژهای بهم داره و من باور نکردم. فقط تلاش میکردم ازش متنفر باشم. کمبوجیه هر کاری کرد تا بهم نزدیک بشه و توجهم رو جلب کنه. در برابر همه ایستاد تا ازم محافظت کنه، اما من تا امروز حتی متوجه تلاشش نشده بودم.
sanazkh
حتی اگر هیچکس نبود که تو را بخنداند، خودت راهی برای خندیدن پیدا کن. جهان با خندهٔ تو زیباتر میشود.
Artemis
به اندازهٔ دو هزار و پانصد سال دوری دلتنگم!
aylin
«بازگشتنت حتی اگر دو هزاروپانصد سال به درازا بکشد، باز هم چشم بهراهت میمانم!»
aylin
حجم
۳۹۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
حجم
۳۹۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
قیمت:
۶۳,۰۰۰
تومان