
کتاب رهیافتی معنوی به کاهش وزن
معرفی کتاب رهیافتی معنوی به کاهش وزن
درباره کتاب رهیافتی معنوی به کاهش وزن
کتاب رهیافتی معنوی به کاهش وزن، برنامهای است مشتمل بر درسهایی معنوی برای کاهش وزن و تناسب اندام. این کتاب، ارتباطی به رژیم غذایی و ورزشهای مربوطه ندارد. این کتاب، بازآموزی آگاهی تو در زمینهٔ وزن است.
شاید بارها کوشیدهای تا وزن خود را کاهش بدهی؛ بنابراین، رژیمهای سخت گرفتهای، ورزشهای سنگین کردهای، با وجود این، نتوانستهای کاهش وزن و تناسب اندام خود را حفظ کنی. در حالی که برای مدتی کوتاه توانستهای رفتار غذایی خود را عوض کنی، اما هنوز نتوانستهای لایهٔ ژرفِ دگرگونی لازم را تجربه کنی؛ تجربهای که مسئلهٔ وزن اضافه را برای همیشه حل میکند.
برای آنکه در وضعیت خود، دگرگونی مطلوب را ایجاد کنی، باید هم از امکانات بیرونی خویش استفاده کنی و هم از امکانات درونی خویش. این درسهای معنوی فکر تو را با اصول معنوی هماهنگ میکند. این هماهنگی میتواند تو را برهاند. اصولی که این درسها را هدایت میکنند، سادهاند، اما با شیوهٔ معمول و معتاد تفکر تو تفاوت دارند. اصول، اینها هستند:
بدن تو فینفسه، موضعی بیطرفانه دارد. بدن تو، علت نیست، بلکه معلول است.
نه غذا و نه بیتحرکی، هیچکدام به تنهایی علتِ چاقی تو نیستند. علت چاقی تو، ذهن توست؛ چاقی تو، معلول است. بنابراین، علت چاقی خود را در ذهن خویش جستوجو کن.
علت چاقی تو، ترس است. چیزی در ذهن تو هست که جریان عشق را مسدود میکند.
ترس، خود را به صورت میلهای ناخودآگاه نشان میدهد. میلهای ناخودآگاه، خود را به صورت عاداتِ پُرخوری، بدخوری و یا تنبلی نشان میدهند. جلوهٔ نهایی این ترس، یعنی چاقی، فقط زمانی از بین میرود که این ترس ریشهکَن شود.
هدفِ این کتاب، ریشهکَن ساختن این ترس و جانشین کردن آن با عشقِ پُربهاست. شاید عجیب به نظر برسد که ترس تو علت چاقی تو باشد، اما چنین است. اگر ذهن خود را چنان تربیت کنی که از ترسِ خود دست بکشد، بدن تو یاد میگیرد از اضافه وزن خود دست بکشد. بنابراین، انتقال از ترس به عشق، تنها چاره است. بدینسان، هشیاری خود را در سطحی عمیق سامان میدهی تا کارکردهای غلطِ سطح کالبد تو بهبود یابند. این برنامه، دربارهٔ رابطهٔ تو با غذا نیست؛ بلکه دربارهٔ رابطهٔ تو با عشق است. زیرا عشق، شفاست. اگر قرار است معجزهای رخ دهد و تو به تعادل روح، سلامت جسم و تناسب اندام برسی، این معجزه به برکت عشق رخ میدهد.
تو به برکت عشق آفریده شدهای و به برکت عشق است که بقا مییابی. عشق، ربط وثیق تو به خویشتنِ حقیقی تو و نیز اتحاد توست با جریان مثبت انرژی هستی. اگر حقیقتِ خویش را -عشق را- بیابی، کلید شفای خود را یافتهای. رابطهٔ تو با غذا، حوزهایست که در آن، سیستم عصبی تو از یادِ حقیقتِ خویش رویگردان شده است. اگر تو حقیقتِ اُلوهی خویش را به یاد بیاوری، سلولهای بدن تو نیز حقیقتِ اُلوهی خویش را به یاد خواهند آورد.
خواندن کتاب رهیافتی معنوی به کاهش وزن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به کسانی که میخواهند دیدگاه خود را نسبت به کاهش وزن تغییر دهند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب رهیافتی معنوی به کاهش وزن
«در کودکی، هرگز نمیدانستیم که آیا به بدن خویش عشق میورزیم و یا از آن متنفریم. ما، با بیپیرایگی کودکانه و نیز شادمانه، فقط ساکن بدن خویش بودیم. بعدها بود که بدن ما به کانون نگرانیهای ما تبدیل شد. بدینسان، آنچه موجب تجربههای خوب و لذتبخش بود، مایهٔ رنج و نگرانی ما شد. بدن ما به خانهای تبدیل شد که ساکن آن نبودیم. در واقع، هرآنچه در کالبد ما شکسته شد، در قلب ما نیز شکست.
اگر ما بشناسیم ضربههایی را که در زندگی خوردهایم، آنگاه میتوانیم شکستگی قلب خود را شفا دهیم؛ با دیدنِ ضربههایی که خوردهایم، با فهمیدن آنها، و با بخشیدن آنها.
درست از سن بلوغ بود که کالبد خود را با کالبد دیگران مقایسه کردیم و در آن نقصهایی یافتیم. آنگاه، در ضمیر خودآگاهمان نتیجه گرفتیم که: «کالبد من زشت است. کالبد من خوب نیست.» سپس در ضمیر ناخودآگاهمان کالبد خویش را مستحق تنبیه دانستیم.
لازم به یادآوریست که کالبد نیست که عشق را جذب میکند. این من هستم که عشق را جذب میکنم. کالبد من، فقط توجهٔ دیگران را جلب میکند، نه عشق را. روح من است که عشق را جذب و حفظ میکند. این که اگر کالبد من به اندازهٔ کافی جذاب باشد میتوانم عشق کسی را به دست آورم، فکری خطاست. اگر کالبد من به اندازهٔ کافی جذاب باشد، ممکن است او خواهان من شود، اما این که میان ما رابطهای عاشقانه برقرار شود، به مقولهای دیگر مربوط است؛ مقولهای که مستلزم تهذیب نفس است. ارزشِ حقیقی ما، در چیزی فراتر از جذابیت کالبد ماست. برای عشق، صورت زیبا کافی نیست، سیرت زیباست که کارساز است. از این نکته نباید به غلط استنباط کرد که تنها سیرت زیباست که جلوهگاه زیباییست و صورت زیبا ارزشی ندارد. این که روح ارزشمند است، دلیل آن نمیشود که بدن بیارزش باشد. هنگامی که برای بدن ارزشی قایل نمیشوی، پُرخوری آغاز میشود. بدینسان، تو چنان رفتار میکنی که گویی میان تو و بدن تو جدایی هست. این احساس، گسستی محسوب میشود، میان تو و تو.
به گذشتههای خود رجوع کن. ببین آغاز ماجرای ترس تو از کالبد خویش، و یا نفرت تو از آن، کِی و کجا و چرا بوده است. با چنین نگاه هشیارانه به ناخودآگاه خویش، از بند ترسهای دور و دراز خود رها میشوی. این ترسها را میتوان، به واسطهٔ لطف الهی و عشق، محو کرد.
مراقبه : صاف و استوار بنشین. چشمان خود را ببند و نفسی عمیق بکش. ذهن خود را رها کن تا به کودکی برگردد، آنگاه به نوجوانی و بعد، به جوانی. تجسم کن که در تمامی این مراحل چگونه بودی، نسبت به کالبد خویش چه احساسی داشتی، و چه روندی را طی کردی. به تجربههای خوش و ناخوش خویش فکر کن. کجا بود که از کالبد خویش فاصله گرفتی؟ کجا بود که از کالبد خویش متنفر شدی؟ کجا بود که تصمیم گرفتی کالبد خویش را با چربی پنهان کنی؟ مسئلهٔ تو با خوردن، به غذا مربوط نمیشود، بلکه به ذهنیت تو نسبت به خودت مربوط میشود. از گذشتههای تو، عواطفی بر جای ماندهاند که هنوز بلاتکلیفاند؛ عواطفی که هنوز نگاهی ملاطفتآمیز و از سر بخشش به آنها نینداختهای. هنوز هستند آدمهایی که به تو آسیب رساندهاند و تو هنوز آنها را نبخشیدهای. تو خود را نیز هنوز نبخشیدهای.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۰۰ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۰۰ صفحه