دانلود و خرید کتاب کوروش کبیر آلبر شاندور ترجمه هادی هدایتی
تصویر جلد کتاب کوروش کبیر

کتاب کوروش کبیر

نویسنده:آلبر شاندور
انتشارات:نشر ثالث
امتیاز:
۲.۴از ۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب کوروش کبیر

کتاب کوروش کبیر نوشتهٔ آلبر شاندور و ترجمهٔ هادی هدایتی است و نشر ثالث آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب کوروش کبیر

در صد سال اخیر تاریخ باستان ملل شرق و به‌خصوص تاریخ کلده و آشور و مصر و ایران باستان پیروان و طلاب زیادی در کشورهای مغرب‌زمین پیدا کرد و جمعی کثیر از مورخان و مستشرقان و دوست‌داران کشورهای شرق به تألیف کتب بزرگ تحقیقی دست زدند و یک‌باره از بسیاری مجهولات تاریخ باستان پرده برداشتند. صدها مستشرق و مؤلف در زوایای کتاب‌خانه‌ها و موزه‌های بزرگ به مطالعه و تحقیق پرداختند و گنجینه‌ای از علم و ادب ایجاد کردند که برای ما ایرانیان جای بسی فخر و مباهات است. از جمله این مستشرقان جوان که مانند اسلاف خود در این جهان پرآشوب از لذایذ مادی چشم پوشیده و در کنج کتاب‌خانه‌ها و زوایای موزه‌ها به روشن کردن گوشه‌ای از تاریخ جهان پرداخته‌اند، آقای آلبر شاندور فرانسوی است که کتاب حاضر از تألیفات او است. مؤلف دانشمند که از مستشرقان و مورخان معاصر فرانسوی است برای تهیه این کتاب از تمامی مدارک و اسناد موجود استفاده کرده است و فقط در ضمن مطالعه است که می‌توان به میزان رنج و زحمتی که برای مراجعه به اسناد مختلف بر خود هموار کرده است، پی برد.

در سرفصل کتاب، دنیایی جدید به ما معرفی می‌شود. دنیایی پرآشوب و پرهیجان، دنیایی که در آن زور حکومت دارد، شهرهای عظیم به دست غارت سپرده می‌شود و بقایای آن طعمه حریق می‌گردد.

آن‌گاه ناگهان صحنه عوض می‌شود؛ کوروش، شاهنشاه هخامنشی، پادشاه رئوف و مهربان، پادشاه مقتدر و سیاس شخصیت بزرگ و شایسته احترام خود را بر جهان باستان تحمیل می‌کند، همه چیز را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و صحنه‌ای جدید در تاریخ جهان می‌گشاید. امپراطوری وسیع لیدی تسخیر می‌شود و کرزوس پادشاه افسانه‌ای آن بر خرمنی از آتش کلام سولون معروف را به خاطر می‌آورد و احساسات رحم و شفقت فاتح خوش‌قلب را تحریک می‌کند. آن‌گاه بابل، این شهر افسانه‌ای کهن که هزاران اسیر یهود در آن دست و پا می‌زدند، حصار خود را به روی فاتح پارسی می‌گشاید و به وسیله خدای خود مردوک تاج شاهی بر فرق کوروش می‌گذارد. اسیران یهود آواز فتح و پیروزی سر می‌دهند و در میان هیجان وصف‌ناپذیر به وطن از دست رفته مهاجرت می‌کنند و بیت‌المقدسی پاک و منزه از نو بنیاد می‌نهند. مرزها گسترده می‌شود، امپراطوری‌ها منقرض می‌گردد، اقوام به حرکت و هیجان می‌آیند، فریاد شادی و دعای خیر مردمان اسیر بدرقه کوروش می‌شود و کوروش با شخصیت تابناک و درخشان خود قرنی جدید در تاریخ بشر افتتاح می‌کند؛ قرن سلطه اقوام آریایی، در عین آزادی اقوام غیر آریایی. این است حاصل کلام و معنای واقعی سیاست کوروش، فاتح بزرگ آریایی.

خواندن کتاب کوروش کبیر را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به پژوهشگران تاریخ باستان ایران و علاقه‌مندان به کوروش کبیر پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب کوروش کبیر

«نبونید که در تیما اقامت داشت، زمام امور بابل را به پسرش بل شاراوتسور یا بالتازار سپرده بود. در سال ۵۳۹ قبل از میلاد، امور پایتخت دچار هرج و مرج شد. در ماه نیسان که آغاز سال جدید بود (مارس ـ آوریل) جشن‌ها و مراسم معمول اجرا نشد. در این سال «نبو» به بابل نیامد، بعل مردوک از معبد خارج نشد و جشن آکیتو نیمه تمام برگزار شد. در این سال «نبو» به بابل نیامد، در حالی که اهالی بابل احترام و علاقه‌ای خاص به این رب‌النوع داشتند و غیبت او فداییان بی‌شمار او را که خدای دیگری برای تسلی خاطر نداشتند، مضطرب کرد. کوندامن اخیراً از متن مصاحبه آسوربانیپال و نبو ترجمه درخشانی کرده است که نقل آن در این محل لازم است، زیرا این متن با «حماسه ژیلگامش» و سرود ایشتار که چهار هزار سال قبل تصنیف شده، یکی از قدیم‌ترین اشعار ادبیات بابلی است. این است متن این شعر:

«ـ ای نبو، من عظمت تو را در مجمع خدایان بزرگ تجلیل می‌کنم؛ امیدم چنین است که دشمنانم بر روح من دست نیابند! من در برابر تو زاری می‌کنم، ای خدایی که بین برادران خداوندت شجاع و دلیری. و من، آسوربانیپال، در برابر پاهای نبو زانو می‌زنم. ای خداوند نبو، در اجتماع دشمنانم مرا به خود رها مکن. ـ ای آسوربانیپال، من خداوند نبو، تا پایان روزگار با تو خواهم بود. پاهایت سست نخواهند شد و دستانت ضعف نخواهند یافت. سرت را بالا نگه دار و در اماسماش وارد شو. دهان تو که نیکو است و در برابر الهه پورکیتو تضرع می‌کند و وجودت که من آن را آفریده‌ام برای ورود به اماسماش در مقابل من زاری می‌کند. سرنوشتی که من برای تو آفریده‌ام برای ورود تو به معبد الهه مطلق جهان در برابر من تضرع می‌کند. ـ ای خداوند نبو، ای آقای من، من به زانو در برابر تو تضرع می‌کنم، مرا رها مکن! زندگانی من در برابر تو نوشته شده و روان من به آغوش نین‌لیل سپرده شده. من نام تو را بر زبان می‌آورم، ای نبوی قادر و توانا، مرا در میان دشمنان به خود رها مکن! ـ آسوربانیپال! باک به خود راه مده؛ من حیاتی طولانی به تو عطا می‌کنم و روانت را به دست بادهای خوب می‌سپارم. دهان من که مبارک و نیکو است، تو را در مجمع خدایان بزرگ تبرک خواهد کرد. آسوربانیپال! تو کوچک بودی و من تو را به ملکه نینوا سپردم. آسوربانیپال! تو هنگامی که در آغوش ملکه نینوا استراحت می‌کردی، ضعیف و ناتوان بودی. آسوربانیپال! دشمنان تو در روی آب مانند....... و در روی زمین مانند........ خواهند بود و تو آنها را لگدکوب خواهی کرد. آسوربانیپال! تو در برابر خدایان بزرگ برای مدح و ثنای نبو ایستاده خواهی ماند.»

ولی به شرحی که در سالنامه «نبونیدکوروش» خوانده می‌شود، در این سال «نبو به بابل نیامد، بعل مردوک از معبد خارج نشد و جشن آکیتو نیمه تمام برگزار شد.» از سال‌های بسیار قدیم عادت چنین جاری شده بود که انبوه عظیم اهالی شهر جشن زاگموک یعنی جشن سال نو را با تشریفات خاصی برگزار می‌کردند. در این جشن بزرگان مذهب با تشریفات باشکوهی به بورسیپا می‌رفتند و خداوند نبو را از آنجا به بابل منتقل می‌کردند. آنگاه این خداوند را به همراهی پدرش مردوک با تشریفات خاص و در حالی که مشایعتی باشکوه از آنها می‌نمودند، در کوچه‌های شهر گردش می‌دادند. این جشن از اولین تا دوازدهمین روز ماه نیسان ادامه داشت. دومین و سومین روز ماه، کشیش اعظم دو ساعت قبل از طلوع صبح از خواب برمی‌خاست و خود را با آب شط تطهیر می‌کرد. آنگاه تنها به معبد مردوک داخل می‌شد و در مقابل خداوند نماز می‌گزارد. روز چهارم، وی سه ساعت و نیم قبل از طلوع صبح برمی‌خاست و پس از تطهیر همان نماز را می‌خواند. هنگام شب در برابر مردوک سراسر حماسه خلقت را بر زبان جاری می‌کرد. در پنجمین روز ماه نیسان، چهارساعت قبل از طلوع صبح برمی‌خاست تا تشریفات بسیار جالب این روز را انجام دهد: تطهیر، تطهیر معبد، استماع اعترافات پادشاه، اهدای قربانی بعد از غروب آفتاب.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۲۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۳۳۲ صفحه

حجم

۳۲۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۳۳۲ صفحه

قیمت:
۱۶۶,۰۰۰
تومان