کتاب سنگ شیطان
معرفی کتاب سنگ شیطان
کتاب سنگ شیطان، جلد سوم از مجموعهٔ سهگانهٔ هفت روز شوم نوشتهٔ نورا رابرتز و ترجمهٔ الهه صالحی است و انتشارات لیوسا آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب سنگ شیطان
دوستانی قدیمی با نامهای کیل، فاکس و گیج، و سه زنی که دست تقدیر آنان را بر سر راهشان قرار داده است یعنی کویین، لایلا و سیبل، همگی کابوسهایی مشترک از خون، آتش و خشونت میدیدند.
هیچ یک از آنان نمیتوانست این حقیقت را که در این دوره هفت اهریمن قویتر شده بود، نادیده بگیرد. اهریمن از وحشتی که میآفرید تغذیه میکرد. اما حالا که سنگ یشم یکپارچه شده بود، میتوانست سلاحی علیه اهریمن باشد. البته اگر آنها میفهمیدند که چگونه از آن استفاده کنند.
سهگانهٔ هفت روز شوم به ترتیب از این قرار است: پیمان خون، شهر هاوکینز هالو، سنگ شیطان.
برای کیل، فاکس، گیج و دیگر ساکنان شهر کوچک هاوکینز هالو در دامنهٔ کوهستان جنگلی هاوکینز، عدد هفت یادآور وقایعی شوم و نفرین شده است.
بیست و یک سال پیش این سه مرد جوان در شب دهمین سالروز تولدشان در جنگل هاوکینز و در کنار سنگ شیطان مراسمی کودکانه به جا آوردند. آنها با ریختن خون خود بر سنگ شیطان و ذکر عباراتی، به خیال خود پیمان خون و برادری بستند، حال آنکه با این کار اهریمنی چند صد ساله را که سه قرن پیش توسط فرشتهای نگهبان محبوس شده بود، آزاد کردند.
از آن پس هر هفت سال، در هفتمین روز از هفتمین ماه سال و به مدت هفت روز، این اهریمن شهر هالو را جولانگاه خود قرار می دهد. به مدت هفت روز و هفت شب، جنون، قتل، غارت، آتش و خون شهر را فرا میگیرد.
دست سرنوشت سه زن جوان با نامهای کویین، لایلا و سی بل را به هالو میکشاند. این شش زن و مرد جوان که بهنوعی با هر دو جنبهٔ خیر و شرّ داستان قرابت خونی دارند، با استفاده از موهبتهای خدادادشان به جنگ اهریمن میروند.
بر طبق روایاتی که از فرشتهٔ نگهبان به جا مانده است، این دورهٔ هفت آخرین دوره است. مرگ و نابودی اهریمن، یا مرگ و نابودی شهر هالو و ساکنانش... .
خواندن کتاب سنگ شیطان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران رمانهای فانتزی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب سنگ شیطان
«در سپیدهدم، کابوسی گیج را از خواب بیدار کرد. اعصابش به هم ریخته بود. تجربه نشان داده بود با تصاویر آتش و خونی که در ذهن داشت، تلاش برای دوباره خوابیدن بیفایده است. هر چه ماه ژوئیه و دوران هفت نزدیکتر میشد، کابوسها واضحتر و وحشتناکتر میشدند. بیداری را به خوابیدن و کلنجار رفتن با کابوسها ترجیح میداد.
سالها پیش، در آن ماه ژوئیه، گیج با بدنی ترمیم شده و توانایی پیشبینی و الهام از جنگل هاوکینز برگشته بود. او این بصیرت را موثق و قابل اطمینان نمیدانست.
هفت سال قبل، در ماه ژوئیه، او از الهاماتش کمک گرفته و پمپهای بنزین کویک مارت را بسته بود. موزر را هم در سلولی زندانی کرده بود. خودش هم نمیدانست با این کار جان دوستانش را نجات خواهد داد، یا اینکه آن حادثه تنها یک کابوس بود. اما در هر صورت احتمالات را در نظر گرفته بود.
از آن پس، گیج همیشه براساس احتمالات عمل کرده بود. او به هالو برگشته بود، همانطور که هر هفت سال برمیگشت. اما این بار خودش را با سه زن روبهرو میدید که همراه او و دوستانش گروهی شش نفره را تشکیل میدادند.
کیل با کویین بلاک مو طلایی ـ نویسندهٔ داستانهای ماوراءالطبیعی ـ نامزد شده بود و فاکس هم با لایلا دارنل مو خرمایی. آنها دو به دو تواناییهای ذهنی مشابهی داشتند.
گیج برای درست کردن قهوه به طبقهٔ پایین رفت. خانهٔ زیبای کیل، در حاشیهٔ جنگل هاوکینز، حالا خالی بهنظر میرسید. خالی از انسان و اشباح و حتی سگ بزرگ و تنبل کیل، لامپ. این خیلی خوب بود چون با حال و هوای گیج همخوانی داشت. او تنهایی را ترجیح میداد، دستکم تا بعد از خوردن قهوه.
فکر کرد حتماً کیل شب را در خانهٔ اجارهای گذرانده است. قهوهجوش را روشن کرد و تا حاضر شدن قهوه، به ایوان رفت.»
حجم
۲۷۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۳۳۲ صفحه
حجم
۲۷۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۳۳۲ صفحه