کتاب سه گانه هفت روز شوم (کتاب سوم، سنگ شیطان)

کتاب سه گانه هفت روز شوم (کتاب سوم، سنگ شیطان) نوشتهٔ «نورا رابرتز» با ترجمهٔ «الهه صالحی» و منتشرشده توسط انتشارات لیوسا، سومین بخش از سه‌گانه‌ای است که در ژانر فانتزی و معمایی با محوریت نبرد خیر و شر در شهری کوچک روایت می‌شود. این رمان داستان گروهی از دوستان را دنبال می‌کند که با نیرویی اهریمنی و باستانی روبه‌رو هستند و باید برای نجات شهرشان و خودشان، رازهای گذشته و قدرت‌های پنهان را کشف کنند. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب سه گانه هفت روز شوم (کتاب سوم، سنگ شیطان)

کتاب «سه‌گانه هفت روز شوم (کتاب سوم، سنگ شیطان)» سومین و آخرین کتاب از سه‌گانهٔ «هفت روز شوم» است که داستان آن در شهر خیالی «هاوکینز هالو» می‌گذرد. این مجموعه با محوریت سه دوست دوران کودکی و پیوندی که در ده‌سالگیشان با یک مراسم خون بسته‌اند، شکل می‌گیرد؛ مراسمی که به‌طور ناخواسته نیرویی شیطانی را آزاد می‌کند. هر هفت سال، این نیرو به‌مدت هفت روز شهر را درگیر جنون و خشونت می‌کند. کتاب سوم، پس از دو جلد قبلی به نقطهٔ اوج نبرد میان این گروه شش‌نفره (سه مرد و سه زن) و اهریمن می‌رسد. فضای داستان آمیزه‌ای از واقعیت و عناصر ماورایی است و در کنار روایت مبارزه با شر، به روابط عاطفی، دوستی، خانواده و گذشتهٔ شخصیت‌ها نیز می‌پردازد. داستان در اوایل دههٔ ۲۰۰۰ و حوالی سال ۲۰۰۸ میلادی جریان دارد و با بازگشت شخصیت‌ها به شهر و تلاش برای پایان‌دادن به چرخهٔ شر به اوج می‌رسد.

خلاصه داستان سه گانه هفت روز شوم (کتاب سوم، سنگ شیطان)

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند!

رمان «سنگ شیطان» با بازگشت «گیج ترنر»، یکی از سه دوست اصلی به شهر «هاوکینز هالو» آغاز می‌شود. او پس از سال‌ها دوری و زندگی پرماجرا، همراه با دوستانش («کیل هاوکینز» و «فاکس اودیل») و سه زن تازه‌وارد («کویین»، «لایلا» و «سی‌بل») باید با اهریمنی باستانی روبه‌رو شود که هر هفت سال شهر را به جنون و خشونت می‌کشاند. این گروه شش‌نفره، هرکدام با توانایی‌های ذهنی ویژه تلاش می‌کنند راز سنگ یشم را کشف کنند؛ سنگی که در کودکیشان به سه تکه تقسیم شده و حالا دوباره یکپارچه شده است. در این مسیر، گذشتهٔ تلخ شخصیت‌ها، روابط خانوادگی، دوستی‌ها و عشق‌ها به‌تدریج آشکار می‌شود. اهریمن با تغییر شکل و استفاده از ترس‌ها و خاطرات تلخ، سعی در شکست آن‌ها دارد. گروه باید با تکیه بر اتحاد، دانش و قدرت‌های خود، راهی برای نابودی این نیروی شیطانی پیدا کند و سرنوشت شهر را رقم بزند.

چرا باید کتاب سه گانه هفت روز شوم (کتاب سوم، سنگ شیطان) را خواند؟

این کتاب به کسانی که به داستان‌های معمایی با عناصر ماورایی و فانتزی علاقه دارند، پیشنهاد می‌شود. داستان چندلایه، ترکیب گذشته و حال و پرداختن به مفاهیمی مانند دوستی، خانواده، فداکاری و مبارزه با شر از ویژگی‌های این اثر است. رمان «سنگ شیطان» پایانی برای سه‌گانه‌ای است که تعلیق و هیجان را تا آخرین صفحات حفظ می‌کند و مخاطب را با پرسش‌هایی دربارهٔ سرنوشت، انتخاب و قدرت جمعی روبه‌رو می‌سازد.

خواندن کتاب سه گانه هفت روز شوم (کتاب سوم، سنگ شیطان) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این رمان برای علاقه‌مندان به ژانر فانتزی، معمایی و داستان‌های ماورایی مناسب است. کسانی که به روایت‌های گروهی، مبارزه با نیروهای تاریک و داستان‌هایی با محوریت دوستی و خانواده علاقه دارند، می‌توانند این رمان را بخوانند؛ همچنین اگر به‌دنبال داستانی با فضای رازآلود و شخصیت‌هایی با گذشته‌های پیچیده است، این اثر انتخاب مناسبی است.

بخشی از کتاب سه گانه هفت روز شوم (کتاب سوم، سنگ شیطان)

«گیج خوب نخوابید و بی‌خوابی‌اش به کابوس‌ها و صحنه‌هایی که به او الهام می‌شد، ربطی نداشت. او عادت نداشت مرتکب اشتباهات جدی شود، یا اصولاً عادت نداشت مرتکب اشتباهات احمقانه شود، به‌خصوص در مورد زنان. در زندگی همیشه فکر اشخاص را خوانده و به آنچه در پس نگاه، کلمات و حرکات آنان نهفته بود، پی برده بود.

حدود ساعت سه صبح بود که متوجه شد در مورد سی‌بل اشتباه نکرده بود. یعنی همان‌طور که حدس می‌زد، سی‌بل هم نسبت به او علاقه و توجه داشت. پی بردن به این حقیقت برایش رضایت‌بخش بود.

اشتباه او این بود که از خود ضعف نشان داده و آن حرف‌ها را به سی‌بل زده بود. اشتباه دومش هم این بود که به دنبال کسب اطمینان رفته بود. خواسته بود سی‌بل هم با حرف‌های او موافقت کند و بگوید که جای هیچ‌گونه نگرانی وجود ندارد و او هم مثل وی حاضر نیست خودش را به دست تقدیر و سرنوشت بسپارد. می‌خواست سی‌بل به او بگوید که آنها به انتخاب خود در کنار هم به این مبارزه ادامه خواهند داد، و در کنار هم خواهند ماند.

تمام آن حرف‌ها در مورد ارتباط احساسی و عاطفی تنها به آتش درونش دامن زده بود. آیا نمی‌دید دوستانش چطور عاشق شده بودند و با سر به سمت محراب می‌رفتند؟ هر مرد عاقلی با دیدن این مسأله حواسش را جمع می‌کرد.»