کتاب نقشه روح
معرفی کتاب نقشه روح
کتاب نقشه روح (کارل گوستاو یونگ) نوشتهٔ موری اشتاین و ترجمهٔ تورج رضا بنی صدر است و انتشارات لیوسا آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب نقشه روح
یونگ اغلب از خود به عنوان پیشگامی نام میبرد که مناطق نقشهبرداری نشده و اسرارآمیز روح انسان را کاوش میکند. به نظر میرسد که او روحی ماجراجو داشته است. برای او روان انسان حوزهای کم و بیش دستنخورده و بکر بود؛ امروزه نیز برای ما از بسیاری جهات این چنین است. روان انسان رازی بود که با دورنمای اکتشافات فراوان، کسانی را که شیفتهٔ ماجراجویی بودند وسوسه میکرد، و بزدلان را با تهدید به دیوانگی و جنون، به وحشت میانداخت. به عقیدهٔ یونگ، مطالعهٔ روح در ضمن از اهمیت تاریخی بسزا برخوردار بود، زیرا همانطور که یک بار آن را بیان کرد، تمامی جهان به یک نخ آویزان است و آن نخ روان انسان است؛ و دقیقاً به همین دلیل، دانستن بیشتر دربارهٔ آن، برای همهٔ ما امری حیاتی است.
البته پرسش اصلی این است: آیا هرگز میتوان روح انسان را شناخت؟ آیا میتوان عمق آن را اندازه گرفت؟ آیا میتوان پهنای آن را پیمود؟
کتاب نقشه روح یکی از مهمترین آثاری است که در زمینهٔ روانشناسی تحلیلی یونگ چاپ شده است. این کتاب از سال ۱۹۹۸ تا ۲۰۱۲ بیش از پانزده بار چاپ شده و با استقبال فراوان کارشناسان و صاحبنظران این رشته روبهرو شده است. این کتاب با زبانی فهمشدنی، مهمترین مفاهیم در مکتب روانشناسیتحلیلی یونگ را تشریح و تحلیل میکند، و از تعبیرها و برداشتهای نادرستی جلوگیری میکند که برگرفته از آگاهی اندک، یا گاه بدخواهانه است. این کتاب بهترین منبع برای کسانی است که میخواهند بیمیانجی (و با زبانی نه به پیچیدگی زبان یونگ) با روانشناسی یونگ آشنا شوند.
خواندن کتاب نقشه روح را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب بهگونهای یک کتاب مرجع بهشمار میرود و میتواند مورد استفادهٔ گروه گستردهای از استادان، دانشپژوهان و تمام کسانی قرار گیرد که به این رشته علاقهمندند و آثار یونگ را خواندهاند یا به خواندن این آثار گرایش دارند.
بخشی از کتاب نقشه روح
«اکنون میخواهم نقشهای را که یونگ از روح کشیده است، باز کنم. نخست نگاهی میاندازم به توصیفی که یونگ از آگاهی انسان کرده است، و همچنین به ویژگی مرکزی آن، یعنی من یا ایگو. ایگو اصطلاحی است فنی که از زبان لاتین گرفته شده است، و معنای آن من است. آگاهی همانا حالت بیداری و هشیاری است، که من در مرکز آن جای دارد. ناگفته پیداست که من مبدأ و نقطهٔ آغاز است. من همچنین درگاه ورود به آن فضای درونی پهناوری است که به آن «روان» میگوییم. اما افزون بر من، ضمیرآگاه هم وجود دارد، عنصری پیچیده در روان، که کماکان معماهای نگشودنی و پرسشهای بیپاسخ در خود دارد.
هرچند یونگ بیشتر دوست داشت از بخشهای زیرین آگاهی، یا درحقیقت از سرزمینهای دورافتادهٔ روان پرده براندازد، با این حال وظیفهٔ خود میدید که از آگاهی انسان نیز گزارشی بهدست داده و آن را توضیح دهد. چنانچه میخواست نقشهای بهراستی کامل از روان فراهم آورد، نمیبایست از این امر سر بازمیزد: هرچه باشد، ضمیرآگاه مشخصهٔ اساسی سرزمینی است که او در حال شناسایی آن بود. درحقیقت نمیتوان یونگ را یک روانشناس «ایگونگر» دانست، ولی با وجود این من را دارای ارزش و اهمیتی اجتماعی میدانست. او روی مجموعهای از کارکردهای ایگو کار میکرد، و آگاهی جامعتر و گستردهتر را برای آیندهٔ گونهٔ بشر و آیندهٔ فرهنگ دارای اهمیتی اساسی و تعیینکننده میدانست. افزون بر این بهخوبی میدانست که ضمیرآگاه، پیششرط بایسته برای پژوهش روانشناسانه است: درحقیقت ضمیرآگاه، ابزار این پژوهش است. دانش ما در جایگاه انسان در مورد هر چیزی، بستگی به گنجایش و محدودیتهای آگاهی ما دارد. از اینرو پرداختن به آگاهی، همچون پرداختن به ابزاری است که انسان در کار پژوهش روانشناسانه بهکار میگیرد.»
حجم
۴۷۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۹۲ صفحه
حجم
۴۷۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۹۲ صفحه