دانلود و خرید کتاب مسخ و درباره مسخ ولادیمیر نابوکوف ترجمه فرزانه طاهری
تصویر جلد کتاب مسخ و درباره مسخ

کتاب مسخ و درباره مسخ

معرفی کتاب مسخ و درباره مسخ

کتاب مسخ و درباره مسخ از دو بخش تقسیم شده است؛ داستان مسخ به نویسندگی فرانتس کافکا و نقدی جامع و منحصربه‌فرد دربارهٔ مسخ و کافکا نوشتهٔ ولادیمیر نابوکوف که فرزانه طاهری هر دو را ترجمه کرده و انتشارات نیلوفر آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب مسخ و درباره مسخ

مسخ معروف‌ترین داستان کافکا و یکی از بزرگ‌ترین داستان‌های جهان است؛ حکایت مردی کارمند که یک روز صبح که از خواب بلند شد، متوجه شد به حشرهٔ بزرگی تبدیل شده است. منتقدان بزرگی این داستان را نقد کرده‌اند. یکی از مشهورترین نقدها و منتقدهای این داستان، نقد ناباکوف بر داستان مسخ است. ناباکوف نگاه خاص و متمایزی به این داستان دارد که باعث می‌شود دریچه‌های تازه‌ای به سوی خواننده‌های این کتاب باز شود و همچنین تکنیک‌هایی را مطرح می‌کند که برای داستان‌نویسان آموزنده است.

آنچه در قسمت نقد کتاب مسخ و درباره مسخ می‌آید، یکی از سلسله‌گفتارهای ولادیمیر ناباکوف (۱۸۹۹-۱۹۷۷)، نویسنده و منتقد بزرگ روس‌تبار است که از سال ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۸ در کالج ولزلی و از سال ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۸ در دانشگاه کرنل به تدریس زبان و ادبیات روسی و نیز آثار استادان داستان اروپایی مشغول بود. این کلاس‌ها به زعم او، نوعی تجسس کارآگاهی برای کشف راز ساختارهای ادبی بوده است. ناباکوف رویکرد به آثار ادبی بر مبنای مکتب‌ها و جنبش‌ها را کافی نمی‌دانست و منتقدانی را که به ادبیات به چشم ابزاری برای انتقال پیام‌های سیاسی و اجتماعی نگاه می‌کردند نکوهش می‌کرد. به همین دلیل بود که گاهی در کلاس درسش شکل سوسکی که گرگور به آن تبدیل شده بود و نقشهٔ آپارتمان خانوادهٔ زامزا در مسخ را بر تخته‌سیاه رسم می‌کرد و از دانشجویان خود می‌خواست آن‌ها را در دفتر خود یادداشت کنند و این‌گونه عشق به ادبیات و جزئیات شاهکارهای ادبی را بیاموزند.

او سراغ داستان مسخ می‌رود، بی‌آنکه از ابتدا به مقولات و مفاهیم پیش‌ساخته مجهز باشد یا بخواهد که به مدد مصالح داستان، جهان از پیش‌تعیین‌شدهٔ خود را بنا کند. آن‌ها که تصور می‌کردند تعبیر نمادین یا رمزی یا روانکاوانه یا جامعه‌شناختی یا مذهبی از آثار کافکا تنها تعبیر درست است، باید اذعان کنند که با همین یک کلید از گشودن راز تمامی داستان‌های او عاجز می‌مانند؛ چون داستان‌های او چندلایه هستند و نمی‌توان آن‌ها را تک‌بعدی تحلیل کرد. و این دقیقا ویژگی‌ نقدهای ناباکوف است که سعی می‌کند از دریچه‌های محتلف به داستان کافکا بنگرد.

خواندن کتاب مسخ و درباره مسخ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران آثار کافکا و همچنین پژوهشگران نقد ادبی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره فرانتس کافکا

فرانتس کافکا سوم ژوییهٔ ۱۸۸۳ در پراگ در دامان خانواده‌ای یهودی به دنیا آمد، چهل سال و یازده ماه زندگی کرد، شانزده سال و شش ماه از زندگی خود را صرف درس و مدرسه کرد (دریافت دکترای حقوق در سال ۱۹۰۶) و چهارده سال و هشت ماه سرگرم کار اداری بود. کافکا ازدواج نکرد، سه بار نامزد کرد، دو بار با فلیسه بائر۱، یک‌بار با یولی وُریتسک. کافکا گذشته از اقامت‌هایی در آلمان، تقریبآ ۴۵ روز از زندگی خود را در خارج از کشور گذراند؛ برلین، مونیخ، زوریخ، پاریس، میلان، ونیز، ورونا، دریای بالتیک و آدریا را دید و شاهد یک جنگ جهانی بود.

از کافکا تقریبآ چهل اثرِ به‌پایان‌رسیده، بسیاری نوشته‌های کوتاه و چندین اثر ناتمام به‌جا مانده است. سه اثر بزرگ او ــ رمان‌های محاکمه، قصر و امریکا ــ هم ناتمام‌اند. کافکا در ۳۹ سالگی بازنشسته شد و سرانجام سوم ژوئن ۱۹۲۴ در اثر سل حنجره در آسایشگاهی در وین چشم از جهان فروبست.

کافکا، نویسنده‌ای که «آثار عجیب و غریبی» می‌نوشت، در طول عمر چهل‌سالهٔ خود از لذایذی همچون عشق، زندگی خانوادگی و استقلال فردی محروم ماند، در سی‌سالگی هنوز در خانهٔ پدری زندگی می‌کرد و به پدر و مادر خود وابسته بود. اما زندگی او بُعد دیگری هم دارد: بُعد درونی. زندگی درونی کافکا در عمقی ظاهرآ گسسته از گذران روزمرگی‌ها جریان داشت. نیرویی نشأت‌گرفته از درون او را وامی‌داشت با تلاشی وصف‌ناپذیر، با چشم‌پوشی از کامروایی، با پذیرش درد و رنج جسمانی، ادبیات منحصربه‌فردی پدید بیاورد، ادبیاتی یگانه که سبک و سیاق آن تقلیدناپذیر است.

کافکا خود در توضیح آثارش مدام از توصیف و تصویر پرتگاهی درونی سخن می‌گوید و چه در نامه‌ها و چه در یادداشت‌های روزانه‌اش دارایی خود را نیرویی می‌داند که در اعماق وجودش به شکل ادبیات متمرکز می‌شود. در نامه‌ها و یادداشت‌های روزانهٔ او اغلب به چنین جملاتی برمی‌خوریم: بی‌تفاوتی و بی‌حسی، چشمه‌ای خشکیده، آب در اعماقی دست‌نیافتنی، حتی در اعماق هم نامعلوم.

کافکا معتقد است که حقیقت از بالا نمی‌آید، الهام یا هدیه‌ای آسمانی نیست، حقیقت از غنای دنیا سرچشمه نمی‌گیرد، حاصل تجربیات ملموس نیست، از کار و همنوایی انسانی حاصل نمی‌شود. ادبیات واقعی از نظر او تنها از عمق می‌آید و هر چیزی که ریشه در اعماق نداشته باشد، چیزی سرهم‌بندی‌شده و مصنوعی است.

درباره ولادیمیر ناباکوف

ولادیمیـر نـاباکوف، نویسنـده، متـرجم، شـاعر، منتـقد چنـدزبـانه در ۲۲ اوریل ۱۸۹۹ در سنت پترزبورگ روسیه به دنیا آمد. خانواده ناباکوف جزء اشراف و ملاکان روسیه بودند. پدر او حقوق‌دانی آزاداندیش و دوست‌دار انگلیس و مخالف تزار و یکی از پایه‌گذاران حزب مشروطه دموکراتیک بود که تزار آن را منحل کرد. وی علاوه بر سیاست‌مداری و انجام فعالیت‌های حزبی و آزادی‌خواهی روزنامه‌نگاری دمکرات بود و مقالات تندی درباره آزادی و ضد اختناق و دیکتاتوری تزار می نوشت. مادر ناباکوف النا نیز از خانواده اشرافی و روشنفکر بود. ناباکوف در یک چنین خانواده‌ای به دنیا آمد و زیر نظر مربیان خصوصی تعلیم دید و در هفت سالگی به سه زبان روسی، انگلیسی و فرانسه صحبت کرد. در ۱۱ سالگی که وارد مدرسه شد، آثار شکسپیر را به انگلیسی، تولستوی را به روسی و فلوبر را به فرانسه خوانده بود. این آشنایی ولادیمیر به زبان های مختلف همواره در زندگی او نقش مهمی را ایفا کرد.

ناباکوف ۲۶ ساله بود که انقلاب اکتبر روسیه به وقوع پیوست. این انقلاب در بدو امر در فوریه ۱۹۱۷ موجب خلع نیکلای دوم آخرین تزار روسیه از سلطنت شد و دولت موقتی به رهبری الکساندر کرنسکی سرکار آمد. پدر ناباکوف با این حکومت همکاری داشت و مسوولیتی هم در آن پذیرفته بود. هم‌زمان با انقلاب بلشویک همراه خانواده به کریمه و از آنجا به انگلستان، آلمان و فرانسه وارد آمریکا شد. این رمان نویس متفکر معاصر که زبان غنی، چندلایه و کنایه آمیزش بسیار چشمگیر است، تا زمان مرگش در ۲ ژوئیه ۱۹۷۷ ۱۸ رمان، ۸ مجموعه داستان کوتاه، ۷ کتاب شعر و ۹ نمایشنامه منتشر کرده است. ناباکوف سال های پایانی عمر را در مونترو، سوئیس، به سر برد. «لولیتا» مهم ترین اثر ناباکوف است. او همچنین کتابی تئوری دارد که ادبیات روسیه را درآن تحلیل کرده است و نویسندگان روسیه و آثارشان را مورد نقد و بررسی قرار داده است، ناباکوف همواره با داستایوفسکی خصومت داشت و او را دیوانه می‌خواند و تولستوی را ستایش می‌کرد.

بخشی از کتاب مسخ و درباره مسخ

«گفتن ندارد که یک داستان، قطعهٔ موسیقی یا تابلو نقاشی را هرقدر هم که با دقت بررسی کنیم و بستاییم، بازهستند ذهن‌هایی که تاثیری نمی‌پذیرند و تیره‌های پشتی که ذره‌ای مورمور نمی‌شوند. شاه لیر با حسرت این آرزو را برای خود و نیز کردلیا دارد: راز چیزها را بپذیریم.

من نیز به هرکسی که که هنر را جدی می‌گیرد همین را توصیه می‌کنم. پالتوی مرد بیچاره‌ای را دزدیده‌اند (داستان شنل یا به عبارت درست‌تر، شنل باسلق‌دار گوگول)؛ جوان بیچاره‌ٔ دیگری سوسک شده است (داستان مسخ کافکا). خوب که چه؟ به این «که چه؟» هیچ پاسخ منطقی‌ای نمی‌توان داد.»

مورسو
۱۴۰۲/۰۱/۰۶

بنظرم کتاب خوبی بود و کافکا درد جامعه مدرن امروز را به خوبی درک کرده بود٫اگه اشتباه نکرده باشم مسخ میخواد بگه تا زمانیکه به کار افراد دیگه بیاییم خوب هستیم ودرخور احترام اما وقتیکه مشکلی برای ما پیش بیاد به راحتی هرچه

- بیشتر

حجم

۶۵۸٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

حجم

۶۵۸٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

قیمت:
۸,۷۰۰
۶,۹۶۰
۲۰%
تومان