کتاب فشرده درمان های کارآمد در اختلالات اضطرابی
معرفی کتاب فشرده درمان های کارآمد در اختلالات اضطرابی
کتاب فشرده درمان های کارآمد در اختلالات اضطرابی نوشتهٔ لارینا کیس و دبورا روث لدلی و ترجمهٔ یوسف گرجی و فریبا حسینی است و نشر ارجمند آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب فشرده درمان های کارآمد در اختلالات اضطرابی
تشخیص و درمان اختلالات اضطرابی یکی از مباحث مهم و اساسی در حوزهٔ سلامت روان است؛ بنابراین وجود اثری که بتواند به طور فشرده تکنیکهای درمانی اثربخش و مبتنی بر پژوهش و تجارب بالینی در مورد اختلالات اضطرابی را به خوانندگان معرفی کند بسیار محسوس است.
کتاب فشرده درمان های کارآمد در اختلالات اضطرابی به زبانی بسیار شفاف و قابلفهم خواننده را به سمت درک همهجانبه و سریع اختلالات اضطرابی سوق میدهد، بهگونهای که تاریخچه کاملی از این اختلالات، مفهومسازی، ارزیابی، تشخیص، درمان، پژوهشهای مربوطه و سایر اطلاعات ضروری و مهم را برای خواننده فراهم میکند. در بحث درمان نیز مواردی از قبیل آموزش روانی مراجع، ابزارهای شناختی، مواجهه واقعی و تجسمی، تکنیکهای شناختی رفتاری، خاتمه و پیشگیری از عود موردتوجه قرار میگیرند. موضوعات تحت پوشش دیگر شامل سایر رویکردهای درمانی، کار با کودکان و نوجوانان، گروهدرمانی، خانوادهدرمانی، زوجدرمانی، نظارت بر کارورزی و نگرانیها و چالشهای درمانگران است.
لارینا کیس یکی از روانشناسان و پژوهشگرانی است که روی غلبه بر اضطراب کار کرده است و کارهایش در رسانههای جمعی مثل نیویورکتایمز و شیکاگو تریبون قابلمشاهده است.
دکتر دبورا روث لدلی مدیر کلینیک اختلالات اضطرابی بزرگسالان دانشگاه تمپل در فیلادلفیا است که تقریباً ۴۰ مقاله علمی و کتاب از او در مورد ماهیت و درمان اختلالات اضطرابی منتشر شده است.
دکتر یوسف گرجی، عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی خمینی شهر و دکتر فریبا حسینی، دکترای مشاوره این کتاب را ترجمه کردهاند.
خواندن کتاب فشرده درمان های کارآمد در اختلالات اضطرابی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دانشجویان و پژوهشگران رشتهٔ روانشناسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب فشرده درمان های کارآمد در اختلالات اضطرابی
«سوزان یک مادر ۳۰ ساله بود که یک پسر کوچک داشت. او اولین حملهٔ وحشتزدگی خود را چند ماه بعد از به دنیا آوردن پسرش تجربه کرد. او در آن زمان با پسرش تنها در خانه بود و یک روز پر از استرس داشت. بچه بیقرار بود و نه چیزی میخورد و نه میخوابید. سوزان خسته و نگران بود. ناگهان بسیار گیج و منگ شد، احساس تپش قلب پیدا کرد و در قفسه سینهاش احساس درد و فشار داشت. بسیار وحشت کرد و فکر کرد که دارد دیوانه میشود. برادرش اسکیزوفرنی داشت و لذا نگران بود که او نیز دچار این اختلال شود. سوزان به همسرش که سر کار بود زنگ زد و او به خانه آمد و سوزان را به اورژانس برد. بعد از معاینهٔ کامل، سوزان به نظر سالم آمد و به او توصیه شد تا کافئین و سیگار را کنار بگذارد (او بسیار چای مینوشید و روزانه دو بسته سیگار میکشید)، سعی کند که در خانه استراحت بیشتری داشته باشد. در حدود یک هفته بعد، سوزان پسرش را به سوپرمارکت برد و احساس کرد که لامپهای فلورسنت بسیار اذیت کنندهاند و احساس اضطراب کرد. قبل از اینکه چیزی بفهمد دچار حملهٔ وحشتزدگی دیگری شد و سبد خریدش را رها کرد و باعجله از مغازه بیرون دوید. در عرض ماههای دیگر، سوزان در جاهای مختلفی دچار حملات وحشتزدگی شد و حتی در خانه نیز این حملات شروع شدند. وقتی در خانه با پسرش تنها میماند از ترس دیوانه شدن از مادرش میخواست که وقتی شوهرش به سر کار میرود به خانه آنها بیاید. به مرور زمان او حاضر به درمان شد، بهطور کامل خانهنشین شده بود و چندین حملهٔ وحشتزدگی را بهطور روزانه تجربه میکرد. حتی زمانی که یک حملهٔ وحشتزدگی فروکش میکرد او تمامروز را با یک اضطراب مزمن سطح پایین سر میکرد.»
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه