کتاب مستوری و مستی
معرفی کتاب مستوری و مستی
کتاب مستوری و مستی نوشتهٔ فاطمه بهاء در انتشارات ارجمند چاپ شده است. هنگام یافتن راهکار برای یک تعارض عاطفی، گاهی صرفاً به تحلیلهای شخصی اکتفا میکنیم. گاهی بهطور مستقیم از خداوند یاری میخواهیم و گاهی نیز به تشخیصها و تکنیکهای تخصصی روی میآوریم. در این رمانِ روانشناختی راوی داستان این ۳ راه را همزمان در پیش میگیرد.
درباره کتاب مستوری و مستی
شاید مقدسترین و پرتکرارترین واژهها بعد از خدا، واژههای عشق و مادر باشند. این کتاب تجربهٔ هیجانی عمیق، پرتلاطم و رؤیایی ۲ مادر است که همچون ۲ اقیانوس با یکدیگر تلاقی میکنند تا عمق و گستردگی مفهوم عشق و مادریکردن را منعکس سازند. همچنین، در این کتاب تلاشهای صادقانه و معصومانهٔ درمانگری را به تماشا مینشینید که با تمام وجود در مسیر کاستن از آلام انسانها گام برمیدارد. درواقع، دسترسی به حالات عاطفی درمانگران، بهخصوص وقتی لایههای عمیق شخصیت درمانگر درگیر ارائهٔ خدمت به بیمار می شود، تجربهٔ منحصربهفردی است. زیرا این حالتها بهطور معمول از زبان درمانگران توصیف نمیشوند. بهعلاوه، در این نوشته با برخی از تعارضات و پرسشهای حرفهٔ روانشناسی و حرفههای مشابه آشنا میشوید که در حین مطالعهٔ داستان به پاسخ آنها دست خواهید یافت. نویسنده با این عبارات سعی کرده تا پیامی را که خود با مطالعه این کتاب دریافته است، توصیف کند. بهطورقطع، این نوشته حاوی نکات ارزشمند بسیاری برای مخاطب عام و همچنین درمانگرانی است که با عشقورزیدن به انسانها و تلاشکردن برای خوشبختی دیگران، خوشبختی و رضایت خویش را رقم میزنند.
مشخصات کتاب مستوری و مستی:
دکتر علی اصغر اصغرنژاد فرید
عضو هیأت علمی دانشگاه علومپزشکی ایران
مدیر گروه بهداشت روان
تألیف
فاطمه بهاء
کارشناس ارشد روانشناسی عمومی
کتاب مستوری و مستی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به دوستداران روانشناسی پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب مستوری و مستی
«فکر میکنم روز ششم فروردین بود. من پس از هفت ساعت خواب، هنگام بیدار شدن خود را از شب گذشته نیز خستهتر یافتم. بچهها هنوز خواب بودند. همچنانکه در رختخواب دراز کشیده بودم، رؤیای شب قبل خود را به یاد آوردم. سپس آن را مانند یک فیلم، بهوضوح در مقابل چشمانم مشاهده کردم. در رؤیایم، خانم بهنسبت جوانی را دیده بودم که به یکی از همکارانمان ـ خانم طاهری شباهت بسیاری داشت. این خانم دارای دو فرزند کوچک بود. یکی از آنها در آغوش مادر قرار داشت و فرزند دیگر که نوپا بهنظر میرسید، در کنار وی ایستاده بود. آن زن از من میخواست که به یکی از فرزندانش شیر بدهم، اما من میگفتم که مدتهاست فرزند کوچکی نداشتهام و الآن شیر ندارم... باوجوداین، وی اصرار میکرد که من میتوانم این کار را انجام بدهم. بهناچار کودک را گرفتم و مشغول شیر دادن به او شدم. آنگاه، به این موضوع پی بردم که آن خانم درست میگفته است. کودک حسابی شیر خورد و سیر شد. در همان اثنا، مادر کودک همراه با فرزند دیگرش از من فاصله گرفت و رفت. صبح آن روز، این خواب همهٔ ذهن مرا به خود مشغول کرده بود. درواقع، من نه میتوانستم مفهوم آن را درک کنم و نه توجیهی برای دیدن چنین خوابی پیدا میکردم.
دلم میخواست خوابم را برای کسی تعریف کنم. این کار را هنگام خوردن صبحانه انجام دادم. دخترم پریسا که همواره شنوندهٔ خوبی است، با اشتیاق گفتههای مرا دنبال کرد، اما پسرم پرهام مطابق معمول از من خواست که به آن توجهی نکنم. واکنش او بهطور دقیق همان چیزی بود که انتظار داشتم و این واکنش، حتی اگر خواب من مربوط به انسانهای نخستین یا آدمهای فضایی بود نیز تفاوتی نداشت: «اوه مامان! بازم خواب دیدی؟! سعی کن بهش فکر نکنی، این فقط یه خوابه...» و من نیز سعی کردم که به آن فکر نکنم، اما سعیام چندان موفقیتآمیز نبود! شاید بیشتر به این دلیل که رؤیایم حسی عجیب را به همراه داشت. نمیدانم، شاید یک نوع احساس مادرانه؛ احساس مادری که برای اولینبار فرزندش را در آغوش میگیرد و به او شیر میدهد؛ تجربهٔ اولین لحظهٔ مادر شدن... و این حس، بیشتر به این دلیل برایم عجیب بود که من سالها پیش مادر شده بودم. پس چه چیز این تجربه تا بدین حد ذهن مرا درگیر کرده بود؟ این افکار و حتی آن حس عجیب، بهتدریج تا پایان تعطیلات کمرنگ شد، اما از بین نرفت. یادآوری آن، گذشته از غرابت و عجیب بودنش، موجب هراسم میشد. به این دلیل ـو شاید تا حدی نیز ناخودآگاه تلاش میکردم تا خوابم را فراموش کنم.»
حجم
۱۹۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
حجم
۱۹۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه