کتاب یک چیز شکست خورده
معرفی کتاب یک چیز شکست خورده
کتاب یک چیز شکست خورده نمایشنامهای نوشتهٔ زیاد الرحبانی و ترجمهٔ شهریار نیازی و زهرا فلاح نژاد است و نشر گنجور آن را منتشر کرده است. این کتاب به همراه ترجمه لغات لبنانی است.
درباره کتاب یک چیز شکست خورده
تاثیر رخدادهای تاریخی در شکلگیری و بلوغ فرهنگ و ادبیات ملتها حقیقتی انکارناپذیر تلقی میشود. تحولات و تطورات رخداده در سرزمین لبنان، بهویژه در خلال منازعات داخلی دهه ۱۹۷۰ میلادی که بیتردید، جامعه لبنان را با چالشها و اثرات منفی ناشی از آن، به طرز عمیقی متاثر ساخته و تبعات آن همچنان در تاروپود بدنه سیاسی، فرهنگی و اجتماعی لبنان باقی است.
پیامدهای باقیمانده از این زخم کهنه، متفکران، هنرمندان و نویسندگان لبنانی را نیز متاثر ساخته، بهگونهای که با مرور آثار نگاشته شده توسط ایشان، به سهولت میتوان در بطن وقایع آن زمان قرار گرفت.
از جمله این نویسندگان، زیاد الرحبانی، نویسنده، موسیقی دان و متفکر سیاسی لبنانی است که خود، شاهد و ناظر رخدادها و تحولات آن بازه زمانی بوده و مشاهدات، آلام و اندیشههای خویش را در قالب نمایشنامههایی به رشته تحریر در آورده است.
نمایشنامه شیء فاشل وی در زمره سلسله نمایشنامههایی است که زیاد الرحبانی با چیرهدستی به نگارش آن همت گماشته و ضمن روایت وقایع تلخ آن ایام، به نوعی رد پای اعتراض به فضای سیاسی حاکم بر لبنان و حکمرانی سیاسی در سوریه در جای جای روایت است.
زیاد الرحبانی با بهکارگیری نبوغ خود در روایت وقایع دردناک آن زمان با چیرهدستی، داستان شکلگیری و اجرای نمایشنامهای دیگر را در دل نمایشنامه اصلی جای داده و مسیر روایت را به شکلی ماهرانه به اهداف طراحیشدهاش بهمنظور جاانداختن واقعیت ماجرا به مخاطب راهبری مینماید.
داستان روستای نمایشنامه در دل قصهٔ یک چیز شکست خورده (شیءفاشل) سمبل کشور لبنان و کوزهٔ موصوف قرار داده شده در میدان روستا نیز داشتههای ملت لبنان است که مورد دستبرد قرار میگیرد.
اختلافات شخصیتهای نمایشنامه نیز منازعات فرقهای داخل لبنان را ترسیم میکند.
زیاد الرحبانی با مهارت تمام در قالب یک نمایشنامه با تم طنزگونه تلاش دارد این آگاهی را به مردم لبنان برساند که علیرغم وجود اختلافات و تفاوتهای اعتقادی و فرقهای، آشتی و دوستی ملی که توسط خرد جمعی (که در نمایشنامه، کدخدا سمبل آن است)، میتوان بر فتنههای سیاسی و حکام جبار و ستمگر فائق آمد.
خواندن کتاب یک چیز شکست خورده را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران نمایشنامههای معاصر پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب یک چیز شکست خورده
«هند: با محبت و با ایمان لبنان را دوباره خواهیم ساخت/ دوباره ساخته میشه و بزرگ میشه و بنیان این کشور رو خیلی بالا خواهیم بست.
مختار: لبنان جدید رو خلق خواهیم کرد که همش پر از آهنگ و خوشه و چیزهای خوب خواهد بود ای وطنمون
هند: ای وطنمون
(همشون دارن با حرکات تعبیرآمیز به سمت متن نزدیک میشن)
عوامل صحنه: ای وطنمون ای وطنمون
(با یه توقف خیلی کوچیک همشون متوقف میشن و با تموم شدن موسیقی همراه شکلی معین مرتب چیده و صف شدن)
نور: وایستید وایستید هیچکس تکون نخوره
(هرکدوم از عوامل صحنه و بازیگرها درحالیکه حرکات بدن خودش رو داشته به همون حالت توقف میکنه، نور بین بازیگرها راه میره و حرکات بدن هرکدوم از اونها رو کنترل میکنه، فؤاد میاد که از نردبون بیاد پایین)
هیشششش!
(فؤاد روی نردبون متوقف میشه و نمیاد پایین و نور میرسه کنار «ایمان»)
راحت باش!
(و براش از دهنش یه اشارهای میکنه)
دارید میگید با محبت و ایمان لبنان رو دوباره خواهیم ساخت، تو خودتو رها کن واسه چی اونقد خودتو گرفتی و اخم کردی؟ رها شو رها شو. نمیبینی چهجوری همه خودشونو آزاد کردن
(صدای تق تق کنان به گوش میرسه)
این، جای خالی چیه؟
تونی: این جاییه که برای جوونی که میخواد از طرابلس بیاد نگهش داشتیم.
کریکور: این جایگاه سمیره وقتی بیاد.
نور: ولی من که سمیر رو اصلاً نمیبینم نکنه فکر کرده هنوز داریم توی محله صنایع تمرین میکنیم!
کریکور: نه آقای نور داره میاد، ولی بعد از تمرین نمایش میرسه.
نور اوکی
کریکور: راهش خیلی طولانیه، طرابلس، ارز و عیناتا
نور: (حرفشو قطع میکنه) و این، این اصلاً برام مهم نیست چون یه گروهیه که داره میاد و تمرین میکنه و بهش بفهمون که باید بیاد و با گروه تمرین کنه.
کریکور: اوکی
نور: برو بهش بگو ما دلمون خیلی خیلی براش تنگ میشه.
(دست میزنه، احساس میکنیم بعد از اون حرکت تعبیرگونه یه استراحت کوچیکی گرفتیم)
کریکور: اوکی اوکی
نور: ببینید من نمیخوام حرکت دستتونو حس کنم و دستتون باید مثل کسی که میخواد یه بسته نون برداره باید جوری دراز باشه که انگار رو به آینده رو بخاد نشون بده، شماها فرض کنید که یه آیندهای وجود داره برای امیدی که میاد، اینجوری. همه روستا فهمیدن که کوزه رو کی دزدیده و اهالی روستا دوباره با هم متحد شدن. دیدین چطور شد؟ راه و مجالی برای اگر وجود نداره.
(صدای انفجاری از بیرون شنیده میشه و یه هرج و مرج کوچیکی بین افراد گروه به وجود میاد)
کولیت: این چیه؟
پولا: انفجار بود؟
عنایا: ولی خیلی عجیبه تو این وقت انفجاری پیش بیاد.
عبد: مثل اینکه انفجاره
مهیب: احتمالاً بمبی چیزی باشه.
نور: هیچی نیست هیچی نیست نمیدونم اصلاً چیه
یکی از بازیگرها: احتمال داره که موشک باشه؟
کریکور: چیزی نیست احتمالاً مینی چیزی ترکیده، چیزی نیست.
پولا: اگر مینه چرا پس صدای یکیشو شنیدیم؟
نور: نه طبیعیه، نگران نباش چون اونا دونه دونه مینها رو منفجر میکنن، هفته پیش یهخورده از این مینها رو ترکوندن، الآنم دارن یه کم دیگه رو میترکونن. اینجوری به این صورته چیز نگرانکنندهای وجود نداره.»
حجم
۱۳۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۶۰ صفحه
حجم
۱۳۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۶۰ صفحه