کتاب دلم بدجور زندگی کردن می خواهد
معرفی کتاب دلم بدجور زندگی کردن می خواهد
کتاب دلم بدجور زندگی کردن می خواهد نوشتهٔ برونو آبراهام کرمر و کورین ژورسکو و ترجمهٔ سحر وفایی تاج خاتونی است و انتشارات سخن آن را منتشر کرده است. نمایشنامهٔ «دلم بدجور زندگی کردن میخواهد» بر اساس نوشتههای آنتوان چخوف توسط برونو آبراهام ــ کرمر و کورین ژورسکو خلق شد که در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۴ در تئاتر پتی ــ سن ــ مرتن به کارگردانی هر دو و بازنویسی برونو آبراهام ــ کرمر به روی پرده رفت.
درباره کتاب دلم بدجور زندگی کردن می خواهد
نامهنگاریهای بسیاری از نویسندگان مطرح جهان به فارسی ترجمه و چاپ شدهاند، اما نامههای چخوف از این نظر برایم جذاباند که همیشه به طرز هوشمندانهای آغشته به طنز و کنایه بودند. از آنتوان چخوف هزاران نامه بر جای مانده است. در سال ۲۰۱۴، آبراهام کرمر و کورین ژورسکو نمایشنامهای را با نام دلم بدجور زندگی کردن میخواهد، به روی صحنه بردند. این نمایشنامه گزیدهای هنرمندانه از نامههای چخوف بود که به صورت تکگویی اجرا میشد. چند سال بعد در سالروز تولد چخوف این نمایش دوباره به اجرا در آمد.
چخوف نهتنها نویسندهای پرکار بود، بلکه در نوشتن نامه نیز به هر بهانهای تعلّل نمیورزید. از میان این دریای نامهنگاریها، کرمر و ژورسکو نامههایی را انتخاب کردند که مخاطب بتواند به واسطهٔ آنها با زندگی نه چندان بلند نویسنده همراه شود و به آنچه او زیسته دست یابد. اما ویژگی این نمایشنامه در این است که نهتنها تجربههای زیستهٔ چخوف را هر چند مختصر از لابهلای نامههای او به ما مینمایاند، بلکه ما را به درک اینکه چطور آنها را در آثارش به تصویر کشیده است، سوق میدهد. این نمایشنامه به منزلهٔ یک نقطهٔ تلاقی است، تلاقی آنتوان با چخوف و تلاقی مخاطب با هر دوی آنها.
خواندن کتاب دلم بدجور زندگی کردن می خواهد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران آثار و شخصیت چخوف پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب دلم بدجور زندگی کردن می خواهد
«او نوزده ساله است.
میشای کوچکم، برادر کوچکم،
برای سن تو، یعنی دوازده سال، این نوشتار خیلی خوب است! در تمام نامه، من حتی یک غلط گرامری هم پیدا نکردم. فقط یک چیز مرا دلسرد کرد: چرا خودت را اینطور توصیف کردی: «برادر نادان و ناچیزت»
تو حس میکنی نادانی؟ برادر عزیزم، همه شبیه هم نیستند. میدانی در برابر چه چیز و چه کسی نادان هستی؟
در برابر خداوند، یا در برابر زیبایی، طبیعت، اما نه در برابر مردم. در میان مردم باید شأن خود را حفظ کرد.
تو یک آدم پست نیستی، یک مرد شریف و پاکی! پس به شرافت خودت احترام بگذار و بدان که شریف بودن جهالت نیست.
خضوع و حس نادانی را با هم اشتباه نگیر.
کار درستی میکنی که کتاب میخوانی. به مطالعه عادت کن، با گذشت زمان از آن لذت خواهی برد.
آه! برادر شایستهٔ من، الکساندر پاولویچ.
نیکولای الان نامهات را به من داد تا آن را بخوانم ...
برادرمان نیکولای را خودت خوب میشناسی، یه آدم بی سر و پا شده است. یک فرد بااستعداد و توانمند روسی برای هیچ و پوچ دارد خودش را نابود میکند ...
به نشست و برخاست با یک سری مشتریِ پای ثابتِ کاباره و مزخرفات دیگر عادت کرده ... میدانی در حال حاضر چه کار میکند؟ جز کارهای پیش پا افتاده و بیارزش کار دیگری انجام نمیدهد. در کنار اینطور کارها، یک تابلویِ فوقالعادهٔ نیمهکاره در آتلیهٔ خود دارد. یک ناشر هم به او سفارش داده که اثر داستایوسکی را مصّور کند ... قول داده ولی عمل نمیکند! دیگر میخواهی چه بگویم؟
راجع به من بخواهی بدانی، من هم، مثل تو، شروع به نوشتن کردهام، برای مجلات فکاهی مطلب مینویسم: داستانهای کوتاه، گزارش، مطالب مربوط به تئاتر، محاکمه، دزدی، کالبدشکافی ... اسامی مستعار متفاوتی دارم: «آنتوشا چخونته»، «مرد بدون طحال» یا ... «برادرِ برادرم»! برای هر خط به من پنج کوپک میدهند.»
حجم
۱۰۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه
حجم
۱۰۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه