کتاب ویلا اربل
معرفی کتاب ویلا اربل
کتاب الکترونیکی «ویلا اربل؛ جنگ جهانی دوم، فرار و خانهای در فرانسه» نوشتهٔ رزماری سالیوان، شاعر و زندگینامه نویس کانادایی است که با ترجمهٔ مریم الماسی در نشر نیماژ چاپ شده است. این کتاب روایتی واقعی از جنگ جهانی دوم ارائه میدهد.
درباره کتاب ویلا اربل
میان آشوب فرانسهٔ زمان جنگ، ویلا اربل پناهگاهی بود که برخی از مهمترین روشنفکران و هنرمندان اروپا مانند ویکتور سرژ، آندره برتون، مکس ارنست و مارک شاگال را از دست نازیها در امان نگه داشت. این کتاب از ۶۵ فصل با عناوین زیر تشکیل شده است:
راه فرار، عکس، مهمانی شام، وارث، کارمند جوان در ادارهٔ پلیس، شبی در آپارتمان الکساندر ورث، شورشهای پاریس، روی ابرها، کنگره و قضیهٔ ویکتور سرژ، دوستان ابدی، نمایشگاه پاریس، پیکاسو و آخرین تمرین، هنر منحط، آنشلوس یا پیوست اتریش، اربابرجوعهای ورین فرای، شهر سایهها، واقعیت موجود، مگر من نگهبان برادرم هستم؟، محتاج خوشگذرانی، احضار، جنگ تصنعی، شرم، کابوس یک نفر، طنز سیاه، عقبنشینی: عملیات دینامو، سقوط پاریس، ترس، تسلیم، کارتپستالهایی از منطقهٔ آزاد، بچه را نجات بده، مارسی ۱، دور هم جمع میشوند، مارسی ۲، آمریکایی ساکت، اورسولا یعنی انگلستان؛ هاینریش یعنی فرانسه، خانوادهٔ فیتکو، روابط، قاتل، کارکنان جدید CAS، ویلا اِربِل، بعدازظهرهای یکشنبه: شورش، اسپرویزا، مارسی ۳، فرمانده، اعتراض میکنیم و تمام حقوقمان را محفوظ نگه میداریم، ماهعسل، گزارش پلیس، فریزر، بخش ویزا: وزارت امورخارجه، انتظار در ویلا، کشیدن گرهٔ طناب دار، هنردوست، بلوار گاریبالدی، دستگیر شد، قلب سیاهم، مناطق گرمسیری غمانگیز، آرامگرفتن، آخر بازی، محفظهٔ برداشت فشار، ویلای خالی، مقاومت و…
کتاب ویلا اربل را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به مطالعهٔ اتفاقات جنگ جهانی دوم پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب ویلا اربل
«لیزا به والتر بنیامین که روی زمین بود خیره شد. فقط چهلوهشت سال داشت، اما پیر و ضعیف بهنظر میرسید. تا همینجا هم از خیلی چیزها جان سالم بهدر برده بود. لیزا و هانس در برلین بنیامین را میشناختند و وقتی در سال ۱۹۳۳ به فرانسه مهاجرت کرد، دوباره او را دیدند. ولی در سپتامبر ۱۹۳۹، بهمحض اعلان جنگ، دولت فرانسه همهٔ کسانی را که ملیت آلمانی داشتند بهعنوان دشمن خارجی دستگیر کرد. بنیامین و هانس فیتکو هردو در اردوگاه بازداشت ورنوش زندانی شدند. بنیامین بیماری قلبی جدی داشت، و هانس بهش کمک کرد چند ماه طولانی و طاقتفرسا را پشتسر بگذارد تا اینکه هر دو آزاد شدند. وقتی در ژوئن سال ۱۹۴۰ آلمانیها بهسمت پاریس پیشروی کردند، بنیامین خودش را به مارسی رساند. بهکمک حامیان آمریکاییاش توانست از کنسولگری ویزای اضطراری آمریکا را بگیرد، اما مشکل این بود که راهی قانونی برای خروج از کشور وجود نداشت. حتی یک بار بنیامین و یکی از دوستانش سعی کردند خودشان را بهشکل دریانوردان فرانسوی درآورند، رشوه بدهند و با کشتی باربری از کشور خارج شوند. با وجود بنیامین که شخصیتی دانشگاهی بود و کیف سامسونت سیاهی بهدست داشت، خیلی دور نرفتند و شانس آوردند دستگیر نشدند. آن موقع بود که با هانس برخورد کرد. هانس میدانست بنیامین گیر افتاده است. هیچکس نمیتوانست بدون ویزای خروج فرانسه را ترک کند. مقامات ویشی هم قصد نداشتند به آدمی ویزا بدهند که بهاندازهٔ والتر بنیامین مشهور بود، و احتمالاً بههرحال اسمش در فهرست سیاه نازیها بود. کسانی که در آن فهرست بودند حتی با رشوه هم نمیتوانستند از فرانسه خارج شوند. بنیامین باید قاچاقی بیرون میرفت. هانس او را سراغ لیزا فرستاد.»
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۶۰ صفحه
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۶۰ صفحه