کتاب چهل قانون ملت عشق
معرفی کتاب چهل قانون ملت عشق
کتاب چهل قانون ملت عشق نوشتهٔ الیف شافاک و ترجمهٔ محبوبه فهیمی است. انتشارات آستان مهر این رمان فلسفی، عرفانی و عاشقانه را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب چهل قانون ملت عشق
کتاب چهل قانون ملت عشق در ۵ فصل نوشته شده است. عنوان این فصلها بهترتیب عبارت است از «خاک»، «آب»، «باد»، «آتش» و «خلأ». این اثر حاوی رمانی فلسفی، عاشقانه و عرفانی درمورد مولانا و شمس تبریزی است. خواندن این رمان میتواند به همهٔ ما کمک میکند به خودمان، دیگران و جهانی که از هر سو ما را محاصره کرده، عمیقتر نگاه کنیم و زیباتر و بهتر از پیش زندگی کنیم. کتاب «چهل قانون ملت عشق» همان رمان مشهور «ملت عشق» نوشتهٔ الیف شافاک است که در چند سال اخیر بیش از ۵۰۰ بار به زبانهای مختلف تجدیدچاپ شده و در ایران نیز جزو پرفروشترین کتابهای چاپشده بوده است. رمان «ملت عشق» روایتی از دلدادگی و رهایی است. زنی زندگی آرام و یکنواخت دارد و سرانجام درگیر اندیشههای عرفانی میشود. در دل این ماجرا، داستانی از مولانا و شمس تبریزی تعریف میشود که پس از گذشت قریب به ۸۰۰ سال، هنوز هم یکی از شگفتانگیزترین داستانهای عالم بشریت است. مردی در اوج نیکنامی و فرخندگی و کامیابی و فقاهت، ناگاه در برخوردی بنیانکن از سوی درویش غریب و بیادعا و سادهپوش و حقیقتجوی چنان دگرگون میشود که هم مدرسه و خیمه و خرگاه را از یاد میبرد و هم از آنچه تا آن روز برایش اصل بوده یعنی از «قیل» و «قال» میگذرد و یکسره در «عشق» و «حال» مستحیل میشود. کتاب چهل قانون ملت عشق در حقیقت بافتهشدهٔ ۲ رمان امروزی و دیروزی در یکدیگر است؛ بهگونهای که از هم قابلتفکیک نیستند.
در رمان اول (ملت عشق) که بخش اصلی این کتاب است، ما وارد دنیای مولانا و شمس تبریزی در قرن هفتم هجری میشویم. در رمان دوم زندگی نویسنده این کتاب (عزیز زاهارا) و ویراستار آن (اللا روبینشتاین) را در روزگار خودمان میبینیم. زندگی اِللا روبینشتاین ۴۰ سالی میشد که همچون آبهای راکد در کالبدی یکنواخت جا خوش کرده بود؛ همان عادات، تمایلات و نیازهای تکراری. هر چند از بسیاری جهات زندگیاش دچار روزمرگی لاعلاجی شده بود، اما برایش ملالآور نبود. در طول ۲۰ سال اخیر همهٔ آرزوهایش، تمام دوستان و تصمیماتش را تنها و تنها در جهت زندگی زناشوییاش هماهنگ کرده بود. شوهرش «دیوید»، دندانپزشک حاذقی بود که در کارش موفق و از درآمد بالایی برخوردار بود. روابطشان چندان عمیق نبود. اِللا این موضوع را بهخوبی میدانست، اما بر این باور بود که با گذشت سالیان بسیار از زندگی مشترک دیگر لزومی ندارد روابط عاطفی از اولویتهای اصلی زندگی به حساب بیاید؛ چراکه مسائل مهمتری از عشق و علاقه در زندگی مشترک وجود داشت؛ مثل درک متقابل، مهربانی، تفاهم و مهمتر از همه بخشندگی.
شافاک، در سال ۲۰۱۲، برای کتاب «چهل قانون ملت عشق»، نامزد جایزهٔ بینالمللی ادبی دوبلین (IMPAC) شد. این جایزه یکی از جوایز ادبی معتبر محسوب میشود؛ همچنین این نویسنده تاکنون برندۀ جایزهٔ بهترین داستان از سوی انجمن نویسندگان ترکیه برای رمان «محرم»، جایزهٔ بنیاد نویسندگان و روزنامهنگاران ترکیه شده است. رمانهایی از او که به فارسی ترجمه شدهاند، شامل «آینههای شهر و شپش پالاس»، «من و استادم»، «مَحرم» و «ملت عشق» بوده است.
خواندن کتاب چهل قانون ملت عشق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ترکیه و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره الیف شافاک
الیف شافاک در اکتبر ۱۹۷۱ در شهر استراسبورگ فرانسه به دنیا آمد. او نویسنده و رماننویس است. این نکته را نمیتوان کتمان کرد که زندگی شخصی الیف شافاک و جداشدن پدر و مادرش خودآگاه یا ناخودآگاه روی رمانهایش و تفاوتهای جنسیتی شخصیتهای داستانهایش تأثیر گذاشته است. او تحصیلات دورهٔ راهنمایی را در شهر مادرید و تحصیلات دبیرستانش را در دبیرستان آتاترک آنکارا به پایان برد. در دانشگاه خاورمیانهٔ آنکارا، مدرک کارشناسیاش را در رشتهٔ روابط بینالملل گرفت و پس از آن در همان دانشگاه در رشتهٔ حقوق زنان کارشناسیارشدش و در رشتهٔ علوم سیاسی دکترایش را گرفت. الیف شافاک در سال ۲۰۱۰ نشان شوالیهٔ ادبیات و هنر کشور فرانسه را از آنِ خود کرد. آثار این نویسنده به ۳۰ زبان ترجمه شده و از طرف ناشران معروفی مثل ویکینگ، پنگوئن، ریزولی و... به چاپ رسیده است.
با نوشتن اولین رمانش به نام «پنهان» (۱۹۹۸) توانست جایزهٔ بزرگ مولانا را دریافت کند. در سال ۱۹۹۹ «آینههای شهر» و در سال ۲۰۰۰ رمان «مَحرم» را نوشت که موفق به دریافت جایزهٔ کانون نویسندگان ترکیه شد. بهدنبال آن، ۲ کتاب «شپشپالاس» (۲۰۰۲) و «برزخ» (۲۰۰۴) را نوشت که جزو پرفروشترین کتابهای آن سالها محسوب میشدند. او در کتاب «جزر و مد» (۲۰۰۵) به جمعآوری گفتارهای خود دربارهٔ زن، موضوع هویت، تفاوتهای فرهنگی و زبان و ادبیات پرداخت. کتاب «پدر و حرامزاده» در سال ۲۰۰۶ منتشر شد و بهعنوان پرفروشترین کتاب سال شناخته شد. در سال ۲۰۰۹ به نوشتن رمان «عشق» پرداخت که آن را نشر دوغانکتاب به چاپ رساند. کتاب عشق رکورد پرفروشترین کتاب چاپشده را در ترکیه به خود اختصاص داد. این کتاب توانست در مدتی کوتاه پرفروشترین کتاب کشور شود. در ادامهٔ آن سالها چند کتاب دیگر از این نویسنده به چاپ رسیده است. رمان «من و استادم» (۲۰۱۳) نمونهای از زندگی چندفرهنگی این نویسندهٔ چیرهدست است. نویسنده با بهرهگرفتن از زبانی که ترکیبی از روایت و گفتوگوست، شخصیتهای تاریخی را در کنار ۲ شخصیت خیالی این رمان، «جهان» (پسری از دیار هند) و فیل او قرار میدهد. کتاب «شیر سیاه» (روایتی طنزآلود از بحران هویت که این روزها ممکن است برای هر زنی در آستانهٔ مادرشدن رخ دهد) نیز اثر همین نویسنده است.
بخشی از کتاب چهل قانون ملت عشق
«در رختخوابم بودم و پنجره اتاقم باز بود، صدای عوعو سگها به گوش میرسید؛ لابد دزدی بوده که میخواسته وارد خانهای شود و یا دیوانه ای که از کوچه میگذرد. دیگر خواب برای آدمهای نجیب حرام شده. عیاشی و هرزگی همه جا را فرا گرفته است. همیشه اوضاع چنین نبوده، این شهر تا چند سال قبل مکان امنی بود. فساد اخلاقی با مریضیهای وحشتناکی که ناگهانی ظاهر میشود و به سرعت گسترش پیدا میکند تفاوتی ندارد. فقیر و غنی، پیر و جوان را درگیر میکند. حال امروز شهر ما اینگونه است. اگر معلم نبودم، شاید هیچ وقت از خانه بیرون نمی آمدم.
از خداوند ممنونم بابت وجود افرادی که قبل از خودشان به فکر منافع جامعه هستند و شب و روز برای اجرای نظم تلاش میکنند. افرادی مثل برادرزاده خودم، "بایبارس".
من و همسرم به داشتن آن افتخار میکنیم. بایبارس و گزمهها در این ساعت شب برای آنکه تبهکارها، جانیها و افراد دیوانه مزاحمتی ایجاد نکنند و ما در آرامش باشیم، گشت میزنند.
سالها پیش که برادرم فوت کرد من قیم بایبارس شدم. شخص جوان و محکمی بود، شش ماه پیش به عنوان گزمه شروع به کار کرد. شایعه درست کردند، چون من معلم بودم او توانسته به این کار مشغول شود. چه حرف مزخرفی!! بایبارس خودش آنقدر شجاع بود که بتواند از پس وظیفهاش بربیاید. سربازی فوق العادهای بود؛ در جنگ صلیبیون در بیتالمقدس داوطلب جنگ شد. اما من و همسرم فکر کردیم که بهتر است در همین جا بماند و ازدواج کند.
گفتم:" متاسفم، پسرم! ما در اینجا به تو نیاز داریم، اینجا هم خیلی چیزها برای مبارزه بر علیه آن وجود دارد."
واقعاً هم همینطور بود. درست امروز صبح به همسرم گفتم:" ما در دوران سخت زندگی میکنیم، روزی نیست که اتفاقی نیفتد و شاهد تراژدی جدیدی در این شهر نباشیم. اگر مغولها پیروز شدند، اگر مسیحیها توانستند ادعایشان را آنقدر پیش ببرند، اگر شهرها و روستاهایمان یکی پس از دیگری به دست دشمنان اسلام میافتد، به دلیل این است که مردم فقط به اسم، مسلمان هستند. وقتی مردم ریسمان ایمانشان را با خدا قطع میکنند، به انحراف و سرگردانی کشیده میشوند. وجود مغولها کفارهٔ گناههای ماست. اگر مغولها هم نبودند. زلزله، سیل یا قحطی به سراغمان میآمد. به خاطر گناهکاریهایمان چقدر بدبختی باید در این شهر تحمل کنیم، تا به سمت توبه برویم؟ فقط کم مانده از آسمان سنگ بر سرمان ببارد؛ اگر جا پای قوم بدکار سدوم و عموره بگذاریم، همه سقوط خواهیم کرد.
این صوفیها چه تاثیرات بدی داشتهاند. چطور جرئت دارند خودشان را مسلمان بدانند وقتی که چیزهایی را به زبان میآورند که هیچ مسلمانی به آن فکر هم نمیکند؟ خونم به جوش میآید، وقتی نام پیامبر گرامی را برای توجیه عقاید احمقانهشان به زبان میآورند. آنها ادعا میکنند که حضرت محمد (ص) بعد از یکی از جنگهایشان، اعلام کرده است که امتش از این پس جهادهای اصغر را برای جهاد اکبر که همان مبارزه با نفس است رها میکنند. از آن به بعد صوفیها استدلال آوردند که نفس آنها تنها دشمن مسلمانان است که بایستی بر علیه آن بجنگند. این حرفها به نظر خوش بیاید، اما وقتی کار به جنگ با دشمنان اسلام بکشد آن وقت چه فایدهای برای ما دارد؟»
حجم
۳۳۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه
حجم
۳۳۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه
نظرات کاربران
نپسندیدم البته من از یک مترجم دیگه کتاب ملت عشق رو مطالعه کردم ، این کتاب خواننده رو با خودش همراه می کرد که تبحر نویسنده رو نشون میده اما بعضی جاهای کتاب ذهنیتم راجع به شمس و مولانا آوار شد. .. کیمیا