کتاب افسانه ابردیو
معرفی کتاب افسانه ابردیو
کتاب افسانه ابردیو نوشتهٔ یغما کیهان است. نشر سبزان این داستان کهن را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب افسانه ابردیو
کتاب افسانه ابردیو ترکیبی از افسانههای آریایی، سامی و جز آنها توأم با تخیل فراوان و اندکی تقلا شاید برای نوآوری است. این قصه در پرتو اندیشهٔ اصالت کهن اساطیر و همچنین متمایل به نثر کهن نوشته شده است. در روزگاری که جن و دیو در میان مردم زندگی میکنند، هیولایی ظهور میکند. ۲ پادشاه لایق و توانا، یکی از شرق و دیگری از غرب، برای نبرد با او آماده میشوند. قهرمانان طی ماجراهای تلخ و شیرین موانع را برمیدارند و سازگان ساز لشکرهاشان قرین توفیق میشود. سرانجام لشکریانِ راستان رودرروی جنگجویان اَبَردیو قرار میگیرند.
«قهرِ دیو و مُرابِط»، «خواتین در پردهسرای مصالحه»، «جولان فُرسیان، سرآغاز»، «فرماندهان گرد هم میآیند» و «شیر و ببر، شر و جبر» عنوان برخی از بخشهای کتاب حاضر هستند.
خواندن کتاب افسانه ابردیو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی کهن جهان و قالب داستان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب افسانه ابردیو
«دیو جادو به خلیج آخایمنس گریخت و وِ را به سختی یافتند و شیرینبختانه در خواب. پس بر سر و تنش انبوه ساروج ریختند. تا به دست و پا کردن خویشتن را برهاند ساروج خود را گرفت و دیو را به گرفتاری کرد.
زالومو دستور بداد: این دیو جادو را همراه گروهش در زیر قلۀ آبفشان حبس کنید تا بیاموزند عقل جادویی خود را در همان حد دیو بودن معطل نگذارند و طاغی نشوند. درون کوه فلز مذاب هم تراوش کند. خصوصاً دیو جادو را سنگبست نگهدارید ... . ... تا ابدِ آباد بمانند تا دیگر جن و دیو، با فرماندار دلسوز رعیت این نکنند.
باهمۀ آناحوال، اسارت دیو جادو چندان به درازا نینجامید. به دستور منکِرْبرخوردار، مایعی حلاّل بساختند و در کام چکاوکی ریختند. آنگاه چکاوک پرید و رفت. رفت و رسید به قلۀ آبفشان. بول فرو ریخت و قطرۀ حلاّل سحرآمیز در آب فرو شد.
قطره همی بر سنگ آتشفشانی محیط بر عبیدالماء رسید و سنگ را سست گرداند. پسِ روزهایی در آن نفوذ کرد و به دیو جادو رسید. توان او ذرهذره بازگرداند، تا آنجا که سنگ بشکست. تن آزاد گرداند و خویش به ذاحا رسانید. گواینکه زلاتان ماجرا را در پایشگر جهانبین تماشا میکرد.
درختستان موسوم به جهانفرمایش، در پس خود کوهکی داشت سر تا پا پوشیده از نهال. در پس کوهک، بلندیای کشیده از شرق به جنوب، جایی تیرهخاکستری، جایی ترنجروی، جایی چون زیتون سیاهِ زخمی و جایی به ابهام آبیلون. کوهک جهانفرمایش، بر عرصه ناظر بود.»
حجم
۴۸۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۵۲ صفحه
حجم
۴۸۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۵۲ صفحه