دانلود و خرید کتاب خشمآبه فردین آریش

معرفی کتاب خشمآبه

کتاب الکترونیکی «خشمآبه» نوشتهٔ فردین آریش در انتشارات سوره مهر چاپ شده است. این کتاب حاوی بیست روایت از تنش آبی در غیزانیه و گزارش یک بحران است.

درباره کتاب خشمآبه

این کتاب جلد اول از مجموعهٔ آب‌خوانی است که به بخران آب در غزانیه پرداخته است. غیزانیه، بزرگ‌ترین بخش استان خوزستان با جمعیتی چند‌ده‌هزار‌نفری از سال‌ها پیش با بحران آب روبه‌روست؛ بحرانی که در سال ۱۳۹۹ به بستن یکی از جاده‌های این بخش انجامید و تازه اینجا بود که نام غیزانیه بر سر زبان‌ها افتاد. «خشمآبه» روایتی است از ماجرایی در ظاهر متوقف‌شده که اکنون و آینده هم ادامه‌دار خواهد بود. بحران آب بحرانی‌تر شده است. روایت این کتاب؛ روایت آتشی در زیر خاکستر است.

کتاب خشمآبه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به مطالعه دربارهٔ موضوعات و معضلات محیط زیستی ایران پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب خشمآبه

«با این همه، سد برای مردم ما بیش از آنکه نعمت باشد، نقمت بود و عذاب. و هنوز هم هست. با آبگیری سد کارون ۳ در سال ۱۳۸۳، ۲۴ روستا در محاصرهٔ کامل آب قرار گرفت. دوازده هزار نفر از اهالی روستاهای میراحمد، شیوند، حوض‌گل شهپیری‌ها، پره‌چول، آب‌انبار، پرجونک، جدولکان و...، که قبل‌تر از پل گدار شهپیر و پل شالو تردد می‌کردند، مجبور شدند با لنج‌های شرکت توسعهٔ منابع آب و نیروی ایران از دو نقطه از عرض دریاچهٔ سد کارون ۳ عبور کنند. لنج‌ها از ساعت ۸ صبح تا ۸ عصر کار می‌کردند و اهالی در نیمی از شبانه‌روز امکان تردد نداشتند.

نهم مرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۶ و ۴۵ دقیقه، پانزده مسافر از شهرستان ایذه سوار مینی‌بوسی دربستی شدند تا در مراسم چهلم یکی از بستگان خود، در روستای غریبی‌ها در ساحل شرقی دریاچهٔ سد کارون ۳، شرکت کنند. مینی‌بوس بر شناور شرکت توسعهٔ منابع آب مستقر شد. مسافران را از مینی‌بوس پیاده نکردند. نه نجات‌غریقی بود نه جلیقهٔ نجاتی. با نزدیک شدن به ساحل شرقی، لنج دچار تکان و تنش شدیدی شد. می‌گویند به صخره‌ای برخورد کرد و مینی‌بوس و مسافرانش باهم به دریاچه پرتاب شدند. در گزارش‌های رسمی، نداشتن ترمزدستی و نقص فنی مینی‌بوس دلیل حادثه اعلام شد، اما درحقیقت دوازده نفر غرق شدند و در آب‌های کارون جان دادند: فریده محمودوند ۳۰ ساله، دلبر اسدی ۴۲ ساله، صفورا زندی ۲۰ ساله، شیدا زندی ۱۱ ساله، سامان زندی ۵ ساله، نازملک اسدی ۴۲ ساله، عرفان خواجه‌کولکی ۱۰ ساله، زهرا خواجه‌کولکی ۸ ساله، دریا خواجه‌کولکی ۲ ساله، زری اسدی ۲۷ ساله، گل‌بس غریبی ۴۸ ساله و شهلا زندی ۹ ساله.

من در محلهٔ سرقنات بزرگ شده‌ام. بزرگ‌ترهای محل می‌گفتند قبل‌تر قناتی وجود داشته که دلیل شکل‌گیری محله بوده، اما کسی از جای دقیق آن خبری نداشت. بیشتر به افسانه می‌مانست و سراب. ما از سی سال قبل تا همین حالا آب را جیره‌بندی‌شده استفاده می‌کنیم. فقط چند ساعت از شبانه‌روز آب هست و اگر کسی یادش برود آب را ذخیره کند، باید برای مصرف روزانه‌اش از در و همسایه کمک بگیرد. روی پشت‌بام همهٔ خانه‌ها تانکر بدقوارهٔ آبی هست که مثل سقف خانه وجودش لازم و ضروری است و اگر نباشد، نمی‌شود. به مرور زمان و با پوسیده شدن لوله‌ها، فشار آب در زمان‌هایی که آب هست کم و کمتر و به موازات آن پمپ آب هم به ملزومات زندگی در این شهر اضافه شد. آب در خوزستان مسئلهٔ این شهر و آن شهر نیست، مسئلهٔ همه است؛ چه بختیاری‌ها، چه عرب‌زبان‌ها، چه سرقناتی‌ها، چه غیزانیه‌ای‌ها.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۰۴ صفحه

حجم

۵٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۰۴ صفحه

قیمت:
۶۱,۰۰۰
۳۰,۵۰۰
۵۰%
تومان