تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب اعتراف
معرفی کتاب اعتراف
معرفی کتاب اعتراف
کتاب الکترونیکی «اعتراف» (Confess) نوشتهٔ کالین هوور با ترجمهٔ الهه طالبزاده و ویراستاری هاجر شکری، توسط انتشارات در قلم منتشر شده است. این رمان عاشقانه و معاصر، داستانی از رازها، اعترافات و پیوندهای عمیق انسانی را روایت میکند. «اعتراف» با محوریت شخصیتهایی که هر یک بار سنگین گذشته و رازهایی ناگفته دارند، به بررسی قدرت حقیقت و تأثیر آن بر روابط انسانی میپردازد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب اعتراف
«اعتراف» اثری از کالین هوور است که در ژانر رمانهای عاشقانه معاصر قرار میگیرد و نخستین بار در سال ۲۰۱۵ منتشر شد. داستان در فضای شهری آمریکا و با محوریت دو شخصیت اصلی، آبرن و اوون، شکل میگیرد. هر دو شخصیت با گذشتهای پر از درد و رازهای پنهان روبهرو هستند و مسیر زندگیشان به طور غیرمنتظرهای به هم گره میخورد. روایت کتاب از زاویه دید هر دو شخصیت اصلی پیش میرود و به تدریج لایههای پنهان زندگی آنها را آشکار میکند. در کنار داستان عاشقانه، عنصر اعترافات ناشناس که در گالری هنری اوون جمعآوری میشود، به کتاب رنگ و بویی متفاوت میبخشد و به نوعی پیوندی میان هنر، حقیقت و رهایی ایجاد میکند. فضای داستان، تلفیقی از امید، اندوه، انتخابهای دشوار و تلاش برای بخشش است. این رمان با پرداختن به موضوعاتی چون فقدان، عشق، اعتماد و قدرت بیان حقیقت، تصویری از پیچیدگیهای روابط انسانی ارائه میدهد.
خلاصه کتاب اعتراف
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!داستان «اعتراف» با آبرن آغاز میشود؛ دختری جوان که پس از تجربهٔ فقدان بزرگ در نوجوانی، اکنون در تلاش است تا حضانت فرزندش را به دست آورد و زندگیاش را دوباره بسازد. او برای تأمین هزینههای زندگی و مسائل حقوقی، به دنبال شغل دوم میگردد و به طور اتفاقی وارد گالری هنری اوون میشود. اوون، هنرمندی منزوی و مرموز است که نقاشیهایش را بر اساس اعترافات ناشناس مردم خلق میکند. آبرن به عنوان دستیار موقت در گالری مشغول به کار میشود و به تدریج رابطهای عمیق میان او و اوون شکل میگیرد. هر دو شخصیت رازهایی دارند که آشکار شدن آنها میتواند آیندهشان را تغییر دهد. در طول داستان، گذشتهٔ تلخ آبرن و اوون به تدریج فاش میشود و خواننده با چالشهای اخلاقی، انتخابهای دشوار و قدرت اعتراف روبهرو میشود. محوریت داستان بر این است که چگونه حقیقت و بیان آن—even اگر دردناک باشد—میتواند راهی برای رهایی و شروعی دوباره باشد. پایان داستان، بدون افشای جزئیات، بر امید و امکان بخشش و تغییر تأکید دارد.
چرا باید کتاب اعتراف را خواند؟
«اعتراف» با ترکیب عناصر عاشقانه، رازآلود و هنری، تجربهای متفاوت از یک رمان معاصر ارائه میدهد. حضور اعترافات واقعی و ناشناس در دل داستان، به آن عمق و اصالتی خاص میبخشد و مخاطب را با مفهوم آسیبپذیری و قدرت بیان حقیقت روبهرو میکند. روایت دوگانه از دید آبرن و اوون، امکان همذاتپنداری با هر دو شخصیت را فراهم میکند و لایههای مختلف احساسات انسانی را به تصویر میکشد. این کتاب برای کسانی که به داستانهای پرکشش با مضامین عاطفی و روانشناختی علاقه دارند، میتواند تجربهای تأثیرگذار باشد.
خواندن کتاب اعتراف را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این رمان برای علاقهمندان به داستانهای عاشقانه معاصر، کسانی که با موضوعات فقدان، بخشش، رازهای خانوادگی و قدرت هنر در مواجهه با درد آشنا هستند، مناسب است. همچنین برای مخاطبانی که به روایتهای چندلایه و شخصیتپردازی عمیق علاقه دارند، جذاب خواهد بود.
بخشی از کتاب اعتراف
«از درهای بیمارستان عبور میکنم. میدانم که این آخرین بار است. وارد آسانسور میشوم. شماره سه را فشار میدهم. میدانم این آخرین باری است که روشن شدن آن را تماشا میکنم. در آسانسور در طبقه سوم باز میشود. به پرستار کشیک لبخند میزنم. همچنان که او آخرین بار است که دلش برای من میسوزد. من نیز به حالت چهرهاش نگاه میکنم. و برای آخرین بار از اتاق تجهیزات، عبادتگاه و اتاق استراحت کارمندان عبور میکنم. تا انتهای راهرو میروم و به جلو خیره میشوم. جسورانه گام برمیدارم. به آرامی در اتاق را میزنم. منتظرم که آدام برای آخرین بار مرا به داخل اتاقش دعوت کند. «بیا داخل!» صدایش هنوز پر از امید است. امید؛ چیزی که راجع به آن نظری ندارم. روی تختش به پشت دراز کشیده است. وقتی مرا میبیند با لبخند به من خوشامد میگوید. پتویش را کنار میزند. برای من جا باز میکند و از من میخواهد کنار تختش بنشینم. ریلهای محافظ تخت از قبل پایین بودند. از تخت بالا رفتم و کنارش دراز کشیدم. دستانم را دورش حلقه میکنم. صورتم را در گردنش میبرم تا گرمای او را احساس کنم. اما پیدایش نمیکنم. خودش را تنظیم میکند تا بازوی چپش زیر من و بازوی راستش روی من قرار بگیرد تا احساس راحتی کند. مرا به سمت خودش میکشد. کمی زمان میبرد تا احساس راحتی کند. با هر حرکت کوچک، سریعتر نفس میزند. سعی میکنم به این چیزها توجهی نکنم اما سخت است. کاملا متوجه ضعیفی، رنگ پریدگی و لرزش صدایش هستم. متوجه هستم زمان او را از من دور میکند و من قادر به انجام هیچ کاری نیستم. نه تنها من هیچ کس دیگری نیز جز تماشای وضع موجود نمیتواند کاری انجام دهد.»
حجم
۷۹۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۷۹۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه