کتاب غریبه ای در ساحل (یک جزیره)
معرفی کتاب غریبه ای در ساحل (یک جزیره)
کتاب غریبه ای در ساحل (یک جزیره) نوشتهٔ کارن جنینگز و ترجمهٔ بهمن یغمایی است. انتشارات روشنگران و مطالعات زنان این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر حاوی داستانی دربارهٔ مردی است که ۲۵ سال در زندان بوده است.
درباره کتاب غریبه ای در ساحل (یک جزیره)
منتقدین ادبی، کتاب کمحجم «غریبه ای در ساحل (یک جزیره)» را شاهکاری میدانند که سراسر زندگی ۷۰سالهٔ شخصیتی به نام «ساموئل» را فقط در ۴ روز در جوار یک پناهجوی ناشناس به تصویر میکشد؛ تصویری از تاریخ متلاطم یک کشور آفریقائیِ ناشناس و اثرات فاجعهبار آن بر روی ساموئل. او ابتدا جوانی آرمانگراست که در قیامی مردمی علیه دیکتاتوریای که پس از استقلال، حکومت را به دست گرفته، دستگیر و ۲۵ سال را در زندان گذرانده است.
خشونت در این داستان بخش مهمی از زندگی شخصیت «ساموئل» و درونمایهٔ اثر را تشکیل میدهد؛ زیرا درحالیکه به این جوان وعدهٔ بزرگ آزادی و عدالت و ازبینرفتن فساد را دادهاند، هیچکدام از این وعدهها محقق نمیشود. ساموئل ۲۳ سال از عمر خود را بهتنهایی در یک جزیرهٔ غیرمسکونی سپری میکند که آینهای است از گذراندن ۲۵ سال زندان در سرزمین اصلی. او سعی کرده است در این انزوا خاطرات گذشتهاش را فراموش کند؛ خاطراتی که با ورود یک پناهجوی غریبه دوباره ظاهر میشود و همانند امواج متلاطمی که بر ساحل میخورد، ذهنش را به تلاطم وا میدارد و زیرورو میکند.
محتوای اصلی این کتاب که در لیست کاندیداهای معتبرترین جایزهٔ ادبی جهان «بوکر» در سال ۲۰۲۱ قرار گرفته است، مسائل استعمار، نژادپرستی، بیگانههراسی، استبداد، درد و رنج جوامع آفریقایی، فقر و مقاومت آنهاست که عمدتاً ریشه در تاریخ آفریقای جنوبی دارد. کارن جنینگز علاوه بر نوشتن ۵ رمان که آخرین آن «یک جزیره» است، اشعاری نیز به چاپ رسانده است. او که در کیپتاون در آفریقای جنوبی به دنیا آمده، تحصیلات خود را در رشتهٔ ادبیات انگلیسی و تاریخ در این شهر و ژوهانسبورگ به پایان رسانده است.
«آیا این کتاب میتواند نقشی ولو ناچیز در بیدارکردن وجدانهای بشری داشته باشد؟»
خواندن کتاب غریبه ای در ساحل (یک جزیره) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر افریقای جنوبی و قالب داستان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب غریبه ای در ساحل (یک جزیره)
«ساموئل دستش را بلند کرد، شلیک کرد، کار انجام شد. تنها تفنگی در دست نداشت، و آن مرد همچنان زنده بود. ساموئل به اطرافش نگاه کرد. روی قاب پنجرهها، دایرههای خاکستریِ مهآلودی دیده میشد، گویی کسی بیرون ایستاده است، هوای گرم را تنفس میکند و درحالی که به دقت به داخل نگاه میکند بازدَم آن را به شیشهٔ پنجره پس میدهد. برای لحظهای خیال کرد که خانوادهٔ مرد هم اکنون به جزیره آمدهاند. جزیرهای که ادعا میکرد مال اوست. فکر میکرد دارند به او نگاه میکنند، میخواهند در ورودی را باز کنند. تصور میکرد اگر در ورودی را باز کند با آنها مواجه خواهد شد: با تمام اجسادی که در قایق غرق شده بودهاند، توی قایق سوراخ شده، قایقی که در دریای متلاطم دستخوش امواج شده، با لباسهایی پر از لکههای نمک، روی دیوارها؛ روی شیبهای تند شنی، در میان علفهای زرد و بلند، قوز کردهاند. و همراه آنها، دیگرانی که سرنوشت شومتری داشتهاند. اسکلتهایی داخل دیوار، که دست و پا میزدند تا خارج شوند. تقلایی که باعث شده بود صخرهها بغلتند و بیفتند، اسکلتها بلند میشدند تا بسویش بیایند. همه چیز از هم گسیخته بود.»
حجم
۱۵۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۷۳ صفحه
حجم
۱۵۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۷۳ صفحه