کتاب ماه مهر از سال ۶۰
معرفی کتاب ماه مهر از سال ۶۰
کتاب ماه مهر از سال ۶۰ نوشتهٔ محمدباقر نباتی مقدم است. نشر عنوان این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این نمایشنامه حاوی داستان دختری مسیحی به نام «آلنوش» است که در کلیسای آبادان منتظر پایان جنگ مانده است.
درباره کتاب ماه مهر از سال ۶۰
کتاب ماه مهر از سال ۶۰ حاوی نمایشنامهای نوشتهٔ «محمدباقر نباتی مقدم» است. این نمایشنامهٔ ایرانی علاوه بر دستهای از مُردهها ۶ شخصیت دارد: آلنوش، دانیل، موسی، مرد زخمی، مرد شطنورد و مرد مسلح. در توضح صحنه آمده است که «چیزهای کمی در صحنه است. چیزهای زیادی در صحنه است» و نویسنده سپس به چند شئ اشاره کرده که میتوانند تصویری از مکانی جنگزده را به تماشاگران القا کنند. این نمایشنامه در فضایی جنگزده که در آن کلیسا، محراب، سرداب و اتاق مردگان نیز وجود دارد، میگذرد. این کلیسا در آبادان قرار دارد. زمان نمایشنامه نیز سال ۱۳۶۰ خورشیدی است. این نمایشنامه با صدای انفجار مهیبی که همهجا را میلرزاند، آغاز میشود.
نمایشنامهٔ ماه مهر از سال ۶۰ در دوازدهمین جشنوارهٔ تئاتر ملی مقاومت - فتح خرمشهر در بخش نمایشنامهنویسی بهعنوان نمایشنامهٔ برگزیده انتخاب شد و در مجموعهٔ نمایشنامههای مقاومت توسط انتشارات نمایش نیز منتشر شده است.
خواندن کتاب ماه مهر از سال ۶۰ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی ایران پیشنهاد میکنیم.
بخشهایی از کتاب ماه مهر از سال ۶۰
«آلنوش کنار سکویی نشسته است و با قمقمه گلهای کمجان گلدان شکستهای را که روی سکوی کنار محراب قرار دارد، آب میدهد. دانیل دلگیر و غمگین وارد میشود و گوشهای کز میکند. سیگاری از جیباش درآورده و آتش میزند.
دانیل: آب رو هدر نده.
آلنوش: طفلکیها تشنهاند.
دانیل: آخرش از گشنگی و تشنگی میمیریم.
آلنوش: گشنهته؟
دانیل: نه.
آلنوش: خب، پس...!؟
دانیل: این وضع تا کی ادامه داره؟
آلنوش: کدوم وضع؟
دانیل: همین اسارت و بدبختی!
آلنوش: این که اسارت نیست!
دانیل: (ناگهان برافروخته) پس چیه آلنوش؟ اینجا دیگه کلیسا نیست. اینجا شده یک زندان. زندانی که صاحبخونهاش رو اسیر کرده. من چقدر احمقم که به حرف تو دل خوش کردم و موندم اینجا.
آلنوش: میتونستی دلخوش نباشی. من که گفتم میتونی بری. خودت نرفتی.
دانیل: پس تو چی؟ تو رو تنها میذاشتم تو این وضع؟ چی میگی تو، من بی تو کجا برم آلنوش؟
آلنوش: دانیل اینجا خونه مونه. این جنگ بالاخره تموم میشه. مطمئن باش اینجا هیچی نمیشه. اینجا جای امنیه.
دانیل: (پوزخند میزند.) هه، خواب دیدی خیر باشه. جنبیدیم خوردیم. آس و پاس افقی خیابونای آبادانیم. خود مریم مقدس هم اینجا باشه باز اینجا در خطره. آدم اسلحه به دست، صلیب و تسبیح سرش نمیشه. اونا حتی به بیمارستان هم رحم نکردن و کوبیدنش. ما میمیریم.»
حجم
۲۴۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۶ صفحه
حجم
۲۴۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۶ صفحه