دانلود و خرید کتاب داستان های نساء رمضان صادقی مقدم
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب داستان های نساء اثر رمضان صادقی مقدم

کتاب داستان های نساء

انتشارات:انتشارات نظری
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب داستان های نساء

کتاب داستان های نساء نوشتهٔ رمضان صادقی مقدم است. انتشارات نظری این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر حاوی یک داستان کوتاه و غم‌انگیز است.

درباره کتاب داستان های نساء

کتاب داستان های نساء در ۶ بخش نوشته شده است. عنوان برخی از این بخش‌ها عبارت‌اند از: «شش تفنگدار»، «از زبان کاترینا» و «سه ماه بعد». نویسنده کتاب خود را داستانی کوتاه و کمی غمگین معرفی کرده است. آنچه در پایان این داستان کوتاه اتفاق می‌افتد این است که درحالی‌که شخصیت‌ها داشتند معامله‌ای را با شرکت‌های ایرانی می‌بستند، پلیس‌ها می‌ریزند در خانه و همه را می‌گیرند. شخصیت‌های این داستان هم به افتخار این پیروزی جشن می‌گیرند. سرهنگی به هر کدام از آن‌ها درجهٔ سرگرد می‌دهد. پس از آن راوی این داستان کوتاه و شخصیتی به نام «اهورا» صیغهٔ جاری‌شده میان خود را فسخ می‌کنند. سه ماه از آن روز می‌گذرد؛ نه راوی خبری از اهورا داشته و نه اهورا خبری از راوی. یعنی چه بر سر این راوی و دیگران گذشته است؟ آن‌ها چه کسانی هستند؟

ابتدای بخش اول کتاب داستان های نساء نوشتهٔ رمضان صادقی مقدم شخصیت‌های داستان این‌گونه معرفی شده‌اند: سمیرا (شخص اول)، ساحل و سیما (خواهر سایه)، سحر (مادر سایه)، سامی (پدر سایه)، پارمیدا، المیرا، نیلوفر، ستاره و طناز (دوستان سایه)، سامیار و سانیار و سامان (برادران سایه).

این داستان کوتاه به زبان شکسته و عامیانه نوشته شده است.

خواندن کتاب داستان های نساء را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان کوتاه پیشنهاد می‌کنیم.

بخش‌هایی از کتاب داستان های نساء

«آخیش بالاخره تعطیل شدیم. مدیر و معلما میگن مدرسه خونهٔ دوم آدمه ولی من این حرفو قبول ندارم چون تو خونمون من بدون مانتو و شلوار و مقنعه میگردم و وقت درس خوندن هم دراز میکشم. اینجا که نمیشه دراز کشید پس همون مدرسه بگیم بهتره. از کلاس بیرون اومدم. داشتم به امروز فکر می‌کردم یعنی بچه‌ها یادشون هست که من روز ۱۳۸۰/۹/۱۳ به دنیا اومدم؟ تو همین فکرا بودم که صدای قدم برداشتن ۵ نفرو شنیدم. بفرما ۵ تفنگ‌دار اومدن. منظور از پنج تفنگ‌دار همون پنج نفر. حتماً می‌پرسید چرا اسماشون رو پنج تفنگ‌دار گذاشتن؟ بخاطر اینکه هر کی تو مدرسه شاخ بازی در بیاره شاخشو میشکنن. البته منم عضوشون هستم ولی به اندازهٔ اونا دعوا نمی‌کنم. اسم پنج تفنگ‌دار هم عبارتند از: پارمیدا، ستاره، المیرا، طناز و نیلوفر. با صدای نیلوفر از فکر بیرون اومدم. سلام سمیرا چی شده؟ تو فکری؟ با لبخند گفتم: سلام. نه بابا تو فکر نیستم. لبخندم خیلی مصنوعی بود چون تازه فهمیدم کسی تولدمو یادش نیست. به سمت خونه‌هامون راه افتادیم. خونهٔ ما شش نفر کنار هم بود. ما از کودکی با هم بودیم. از هم خداحافظی کردیم و وارد خونه‌هامون شدیم. خواهر زادم و برادرزادم دویدن سمتم. یکی میگفت خاله اون یکی میگفت عمه. من نگران

تربیت سامیار هستم. میدونید چرا؟ آخه اگه بی‌تربیت بزرگ شه میخوان بهش فحش بدن، میگن: برو به عمت بخند یا تو روح عمت و... این‌ها همه به من بر می‌گرده. اسامی خواهرزادم و برادرزادم هم آیدا و مهدی هست. آیدا بچهٔ سیما (خواهر بزرگم) هست و مهدی هم بچهٔ سامیار (برادر بزرگم) هست. کلاً سه تا برادر و دو تا خواهر دارم. اولین بچه سامیارِ و دومین بچه سیما سومین بچه سانیار و و چهارمین بچه خودم که اسمم سمیرا هست و آخرین بچه هم ساحل. براتون سوال شده که چرا همه اسمامون با س شروع میشه؟ برای اینکه مادرم اسمش سحر و پدرم اسمش سامی هست. دیدم هیچکی حواسش به من نیست. ناراحت به سمت اتاقم رفتم. لباسامو عوض کردم و رو تخت دراز کشیدم. آنقدر خسته بودم که بشمار سه خوابم برد...»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

حجم

۴۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

قیمت:
۱۱,۰۰۰
تومان