دانلود و خرید کتاب باید زنده بمانی طیبه مزینانی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب باید زنده بمانی اثر طیبه مزینانی

کتاب باید زنده بمانی

معرفی کتاب باید زنده بمانی

کتاب باید زنده بمانی نوشتهٔ طیبه مزینانی است. نشر به نشر این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر روایتی داستانی از زندگی شهید «مهدی اثنی عشری» و دانشجوی دانشگاه علوم اسلامی رضوی است.

درباره کتاب باید زنده بمانی

کتاب باید زنده بمانی یکی از کتاب‌های مجموعهٔ «مجاوران خورشید» است. این کتاب درمورد زندگی و درگذشت شهیدی است به نام «مهدی اثنی عشری». او در سال ۱۳۴۱ در شیراز به دنیا آمد و در سال ۱۳۶۵ در شلمچه (جنوب ایران) در عملیات «کربلای ۵» جان باخت.

این کتاب در بخش‌های گوناگونی یه موضوع یادشده پرداخته است. عنوان برخی از این بخش‌ها عبارت‌اند از: «زندگی بر من تنگ شده» (این عنوان از یکی از دل‌نوشته‌های شهید مهدی اثنی‌عشری نقل شده است.)، «هم‌کلامی با رییس‌جمهور»، «لیاقتش شهادت بود» (به نقل از مادر شهید)، «جایش خالی است» (به نقل از دوست و شاگرد شهید) و «تأثیرگذاری مهدی» (به نقل از خواهر شهید).

یک آلبوم تصاویر در انتهای کتاب قرار گرفته است.

خواندن کتاب باید زنده بمانی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران روایت‌های داستانی از زندگی شهیدان جنگ ایران و عراق پیشنهاد می‌کنیم.

بخش‌هایی از کتاب باید زنده بمانی

«مهدی مانند خیلی‌هایمان، وقتش را به بطالت نمی‌گذراند. دائم در حال مطالعه بود؛ حتّی شب عملیّات کربلای ۵.

آدم زیرک و ریزبینی بود و با اندیشه‌های امام‌خمینی(ره)، دکتر علی شریعتی و مکتب‌های مختلف سیاسی کاملاً آشنا بود. آدمی نبود که از روی ناآگاهی حرف بزند و گاهی راضی‌نبودنش از اشتباهات مسئولان را ابراز می‌کرد. در بحث‌های خاصّ سیاسی، اهل سکوت نبود و اگر کسی حرف نامربوطی می‌زد، مقابلش می‌ایستاد.

آن زمان منافقان در بعضی شهرها آشوب به پا کرده بودند. یک بار از او پرسیدم: «تو دزفول بوده‌ای. چرا مردم آنجا یک‌دست و متدّین هستند و علیه جاسوس‌ها و دشمن می‌جنگند اما مردم شهرهای دیگر، نه؟» جواب داد: «چون دزفول روحانیّت اصیلی دارد که مردم باایمانش پشت سر آن‌ها حرکت می‌کنند و دنبال شعارها و تفرقه‌افکنی‌های دیگران نمی‌روند».

هیچ‌وقت بدون تحقیق حرف نمی‌زد. معلوم بود که روی این مسئله خیلی فکر کرده و به چنین نتیجه‌ای رسیده‌است که جوابی به آن پختگی به من داد.

بیشتر در مورد ادبیات عرب تحقیق می‌کرد. استاد فاروق و استاد میرزاعلی، دو استاد عراقی بودند که مهدی به زبان عربی با آن‌ها حرف می‌زد تا خطاهایش را رفع کنند. گاهی به شهادت همان استادها، کلماتی به کار می‌برد که برای یک عرب‌زبان هم به‌کاربردنش سخت بود؛ چه برسد برای یک دانشجوی فارسی‌زبان!

همیشه یک دفتر یادداشت با خودش داشت که به‌صورت منظّم، مطالب آموزش زبان انگلیسی و عربی را توی آن می‌نوشت. هر وقت از اتاق خارج می‌شد، آن دفتر را با خودش می‌برد. حتّی اگر قرار بود که برای وضوگرفتن از اتاق خارج شود، آن دفتر را دستش می‌گرفت و در حین رفت‌وآمد مطالعه می‌کرد.

من عادت به تعادل داشتم و نمی‌توانستم مانند او حتّی در تحصیل زیاده‌روی کنم و بیش از اندازه تلاش کنم. گاهی وقت‌ها که از برنامه‌هایمان برای آینده حرف می‌زدیم، می‌گفت: «فکر کنم، همین دوره‌ای که من برای آشنایی با علوم اسلامی آمده‌ام، من را کفایت می‌کند. من نمی‌خواهم یک روحانی ساده باشم. باید بیشتر تلاش کنم! من آمده‌ام تا اطّلاعاتم را جمع‌وجور کنم، ارزش‌یابی کنم و بعد تصمیم بگیرم که می‌خواهم چه‌کار کنم».»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۵۶ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۵۶ صفحه