کتاب خرد راهبری خود و دیگران
معرفی کتاب خرد راهبری خود و دیگران
کتاب خرد راهبری خود و دیگران؛ توصیههای راهبی که ماشین فراریاش را فروخت (هشت راه و رسم راهبران بزرگ) نوشتهٔ رابین شارما و ترجمهٔ علی صاحبی و عاطفه سلطانی فر است و انتشارات ذهن آویز آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب خرد راهبری خود و دیگران
امروزه برخلاف گذشته، نظریهپردازان حوزهٔ منابع انسانی و مدیریت بر این باور نیستند که راهبران بزرگ کسانی با قابلیتها و توانمندیهای خاص هستند. اینگونه راهبری به خودی خود و بدون انگیزه و تلاش شکل نمیگیرد، بلکه راهبری خردمندانه نیروی انسانی نیازمند آموزش مداوم و تلاش پیگیرانه برای درونسازی آموزهها و تبدیل تجربههای شخصی و گروهی به خرد و حکمت و آنگاه بهکارگیری خرد پرورشیافته در دنیای واقعی کسبوکار و تجارت یا هر حرفهٔ دیگر است.
نویسندهٔ این کتاب، رابین شارما است که کتاب «راهبی که فراریاش را فروخت» را نوشته است. در کتاب خرد راهبری خود و دیگران، شارما، بار دیگر با طرح داستانی پر کشش از دیدار جولیان و پیتر میگوید و حکمت و خردی را که از فرزانگان شیوانا و حکمت شرق آموخته است در حوزهٔ کوچینگ و مدیریت راهبرانه نیروی انسانی برای دستیابی به شناختی همهجانبه از خود و دیگرانی که با ما و یا برای ما کار میکنند به دست میدهد.
در گفتوگو و مراودهٔ جولیان و پیتر خواننده از دیدگاه استاد رحمان، منتور و مربی اصلی جولیان حکمت و خرد هزارانسالهٔ کوچینگ و مدیریت راهبرانهٔ خود و دیگران را در قالب آیین و رسوم مشخص آموزش میدهد. در این کتاب خواننده فرا میگیرد که:
کوچینگ و مدیریت راهبرانه در دنیای بیرونی از راهبری زندگی شخصی خود فرد شروع میشود.
راهبری شخصی راه و رسمی است که بیشتر مدیران و راهبران از آن غافلاند. درحالیکه مدیران راهبر هر روز آن را تمرین میکنند، زیرا اساس تمام موفقیتها در کار و زندگی میباشد.
موفقیت یک فرایند از درون به بیرون است. و اگر هیچگاه یاد نگرفته باشیم خود را راهبری کنیم، هرگز نمیتوانیم یک سازمان را راهبری کنیم.
اگر مهارت مدیریت خود را کسب نکنیم، نمیتوانیم دیگران را مدیریت کنیم.
افراد مؤثر، خودشان را پیوسته توانمند میکنند «زیرا که بهدرستی دریافتهاند که تمام موفقیتهای بیرونی از درون آغاز میشود.»
از دیگر توصیههای استاد رحمان و خرد فرزانگان شیوانا که شارما از زبان جولیان برای ما نقل میکند این است که:
۱) خودت را نسبت به رشد و ارتقای شخصی متعهد کن.
۲) استانداردهای شخصی را که برای خودت در نظر گرفتهای، بالا ببر.
۳) نهایت تلاش خود را بکن تا هر چیز را به بهترین نحو ممکن انجام دهی.
۴) اگر برای انجام کارهای کوچک به کیفیت متوسط رضایت دهی، کمکم برای کارهای بزرگ نیز به کیفیت متوسط اکتفا خواهی کرد.
در این کتاب جولیان پنج قانون اصلی راهبری شخصی را در بستر قصههای جذاب به ما آموزش میدهد.
-قانون اول: تجدیدقوای شخصی؛
-قانون دوم: دانش پویا؛
-قانون سوم: احترام به جسم؛
-قانون چهارم: سحرخیزی؛
-قانون پنجم: ذهنیت مرگ آگاهانه.
این کتاب میآموزد مسیر راهبری خردمندانه در دنیای بیرون، از آموختن راهبری شخصی و از درون فرد آغاز میشود. آموختن مهارتهایی همانند مدیریت استرس و سادهزیستی در فهرست مهارتهای راهبری شخصی هستند که به افراد کمک میکنند افزون بر داشتن زندگی خصوصی بهتر و غنیتر، راهبران بهتری در محیط کار خود باشند. داشتن انگیزه، آرمان و ایدئال برای تغییر خود و آموزش مستمر و پیگیر، اصول اساسی برای پیمودن این مسیر هستند.
خواندن کتاب خرد راهبری خود و دیگران را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به کسانی که میخواهند شیوهٔ راهبری را بیاموزند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب خرد راهبری خود و دیگران
«آن روز غمبارترین روز زندگیم بود. وقتی از تعطیلات آخر هفته طولانی و بینظیری که با فرزندانم به راهپیمایی و شوخی و خنده در کوهستان گذرانده بودم، به سرکار برگشتم، چشمم به دو مأمور امنیتی درشتهیکل افتاد که روی میز تحریر چوبیای که گوشه دفتر کارم قرار داشت، خم شده بودند. جلوتر رفتم، میتوانستم ببینم در حال زیرورو کردن پروندههایم بوده و مدارک مهم داخل رایانهام را وارسی میکنند و در واقع من به طور اتفاقی و بیآنکه انتظارش را داشته باشند سر رسیده بودم. بالاخره یکی از آنها متوجه حضورم شد. به خاطر تجاوز نابخشودنی به حریم شخصیام، چهرهام برافروخته شده و دستهایم میلرزید. یکی از آنها بدون هرگونه هیجان یا احساس خاص، نگاهی به من انداخت و چهارده کلمه بر زبان آورد: «آقای فرانکلین، شما اخراج شدهاید، باید هرچه سریعتر شما را به خارج از ساختمان هدایت کنیم.» با شنیدن این حرفها حس کردم انگار به سینهام لگد زدهاند.
با آن پایان ساده، از کسی که نایب رئیس ارشد یکی ازرو به رشدترین شرکتهای نرمافزاری قاره آمریکا بود، به آدمی بدون آتیه بدل شدم. باور کنید، به سختی اخراجشدنم قابل قبول بود. شکست و ناکامی برایم واژه بیگانهای بود. نمیدانستم چگونه باید آن را بپذیرم. در دانشگاه آدم پرافتخاری بودم، دانشجویی که نمراتش عالی بود، دختران و پسران زیادی خواهانم بودند و آیندهای بیحد و مرز در انتظارم بود. گروه ورزشی دانشگاه را من تشکیل دادم، به عنوان نماینده کلاس انتخاب شده و حتی فرصتی یافتم تا میزبان برنامه محبوب جاز در ایستگاه رادیویی دانشگاه شوم. به نظر اطرافیانم من شایستگی موفقیتهای بزرگ را داشتم و به سوی آن گام برمیداشتم. روزی، برحسب اتفاق شنیدم که یکی از استادهای پیر دانشکدهام به همکارش میگفت: «اگر شانس این را داشتم که یکبار دیگر از نو زندگی کنم، ترجیح میدادم با ویژگیهای پیتر فرانکلین به دنیا بیایم.»
یادآوری کنم که استعدادم آنطور که دیگران فکر میکردند، خدادادی نبود. ردپای منشأ اصلی دستاوردهایم را باید در ارزشهای اخلاقی سفت و سخت و میل شدید و وسواسگونهام به موفقیت جستجو کرد. پدرم آدم فقیری بود که به این کشور مهاجرت کرده بود، با این چشمانداز که برای خانوادهاش یک زندگی آرام، توأم با رفاه و خشنودی فراهم کند. نام خانوادگی ما را عوض کرد، آپارتمانی سه خوابه در یکی از محلههای امن شهر گرفت و در کارخانهای با کمترین دستمزد کارگری کرد، شغلی که چهل سال به آن مشغول بود. با اینکه درس نخوانده بود، تا امروز انسانی عاقلتر از او ندیدهام. تا زمانی که با شخص عجیبی ملاقات کردم که واقعا لازم است شما هم با او آشنا شوید. قول میدهم به زودی بیشتردربارهاش برایتان بگویم همین که با او آشنا شوید، زندگیتان تغییر میکند.»
حجم
۶۱۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۱۲ صفحه
حجم
۶۱۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۱۲ صفحه