کتاب ریچل
معرفی کتاب ریچل
کتاب الکترونیکی «ریچل» نوشتهٔ آنجلینا ولد گریمکه با ترجمهٔ اسماعیل نجار و زینب امانی پور و ویراستاری مهدی سجودی مقدم در انتشارات مهراندیش چاپ شده است.
درباره کتاب ریچل
ریچل از اولین نمایشنامههایی است که به مخالفت با مجازات بدون محاکمه و خشونت علیه سیاهپوستان پرداخته است. این نمایشنامه در ابتدا با عنوان نازاها خوشبختاند بر روی صحنه رفت. هرچند رِیْچِل مشهورترین و تأثیرگذارترین نمایشنامۀ گریمکه بهحساب میآید، اما او اشعار آزادیخواهانه، مقالهها، داستانهای کوتاه و نمایشنامههای دیگری نیز بر ضد بردهداری و تفکیک نژادی نوشته است. گریمکه در یک خانوادهٔ لیبرال با تفکر آزادیخواهی و ضدبردهداری در بوستون، ماساچوست آمریکا، به دنیا آمد. بسیاری از منتقدان این اثر را خودزندگینامهٔ گریمْکه میدانند.
کتاب ریچل را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به هنر نمایش پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب ریچل
«در وسط طاقچه یک ساعتِ کوچک دیده میشود، و در بالای طاقچه، نقاشیِ «پلههای طلایی» اثر برنجونز با قابی ساده بر دیوار آویخته شده است. در ابتدای دیوارِ سمت چپ، یک پیانو به همراه یک چهارپایه قرار گرفته است. روی پیانو کاغذهای موسیقی مرتب شدهاند. بالای پیانو تابلوی «مدونای سیستین» "اثر رافائل آویخته شده است. در وسط زمین یک فرش سبزرنگ پهن شده است، و در مرکز آن یک میز غذاخوریِ مستطیلشکل قرار گرفته که طول آن روبهروی تماشاگران است. میز با یک رومیزیِ سبزرنگ پوشیده شده است. سه صندلی کنار میز گذاشته شده است، دو تا در دو طرف میز و دیگری در انتهای میز، روبهروی تماشاگران. بالای میز یک لوستر چهارشاخهٔ نفتی آویزان شده که روی هرکدام از شاخهها یک حباب شیشهای قرار گرفته است. در قسمت راستِ جلوی صحنه یک صندلیِ راحتیِ رنگورورفته قرار دارد که با رومبلی سبزرنگ پوشیده شده است.)
سمت راست و چپ ازنقطهنظر تماشاگران.
خانم لاوینگ روبهروی چرخخیاطی نشسته است. نگران به نظر میرسد. بهآرامی و با ملایمت در حال دوخت و دوز با دست است. لباسی سفید و ظریف بر روی پاهایش قرار دارد، که با ظرافت تمام در حال دوختن آن است. ساعت نزدیک چهارونیم بعدازظهر است؛ نور خورشید بهآرامی محو میشود. خانم لاوینگ دوختنش را متوقف میکند، از جای خود بلند میشود و آفتابگیرِ پنجرهای که نزدیکش است را بهسمتِ بالا جمع میکند. پردهها را نیز به دو طرفِ پنجره کنار میکشد و درنتیجه گوشهٔ یک خانهٔ آجری قرمز دیده میشود. کمی میلرزد، و سپس پنجره را بهسمتِ پایین میبندد. سروصدای خیابان کمتر شنیده میشود. انگشتانهٔ خیاطی را از دست خود درمیآورد، بهآرامی دستهایش را به هم میمالد، و بار دیگر آن را در دست خود میکند. سپس به ساعتِ روی طاقچه نگاهی میاندازد. جایش را کمی عوض میکند و صندلیاش را تا جای ممکن به پنجره نزدیک میکند و شروع به دوختن میکند. صدای کلید شنیده میشود، در باز و با صدای بلند بسته میشود. رِیْچِل از راهروی داخل آپارتمان وارد میشود. در دست چپش چهار یا پنج کتابِ بستهبندیشده دیده میشود؛ و در دست راستش یک برگهٔ نتِ موسیقی دارد. کلاهش بهسمتِ گوش چپش کج شده است و موهایش بر روی صورتش ریخته شدهاند. با خودش حالوهوای زندگی، سلامت، شادی و جوانی را وارد اتاق میکند. خانم لاوینگ بهمحض اینکه صدای چرخیدن کلید و بسته شدن در را میشنود، سوزن به دست، کارش را متوقف میکند. لبخند میزند. برای چند ثانیه، مادر و دختر به یکدیگر لبخند میزنند.»
حجم
۱۱۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۱۱۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه