کتاب بوف شوم
معرفی کتاب بوف شوم
کتاب بوف شوم نوشتهٔ بهنام تجری است. انتشارات نظری این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر یک مجموعه شعر از این شاعر معاصر ایرانی را در بر دارد.
درباره کتاب بوف شوم
کتاب بوف شوم شعرهایی را در بر گرفته است که شاعر آنها، بهنام تجری، کوشیده آنها را با ترکیبکردن شعر سپید و ترانه بسراید و بهاینصورت نوعی کار جدید خلق کند. این شاعر ایرانی با پدیدآوردن شکاف در اوزان شعرها تغییراتی میدهد و میکوشد آهنگینبودن شعرها را حفظ کند.
کتاب بوف شوم بیش از ۲۰ شعر کوتاه را در خود گنجانده است. نام برخی از این شعرها عبارت است از «پشت ابرها شهریست»، «دوباره بارون بگیره»، «درهای همیشه بسته»، «چگونه باید رفت»، «تو را بپوشم»، «کاش زودتر میآمدی» و «مینویسم برای تو».
شعر نو فارسی با وانهادن قالبهای شعر کلاسیک در قرن ۱۴ هجری بهوجود آمده است. این گونه از شعر فارسی آزادی بسیاری را در فرم و محتوا به شاعر میدهد. شعر نو به لحاظ محتوا و جریانهای اصلی ادبی حاکم بر آن کاملاً با شعر کلاسیک فارسی متفاوت است و بهلحاظ فرم و تکنیک ممکن است همانند شعر کلاسیک موزون باشد یا نباشد یا وزن آن عروضی کامل باشد یا ناقص. استفاده از قافیه نیز در شعر نو آزاد است.
معمولاً شعر نو فارسی را به ۳ دستهٔ اصلی شعر نیمایی، شعر سپید و موج نو تقسیم میکنند و پدر شعر نوی ایران را نیما یوشیج (علی اسفندریاری) میدانند.
احمد شاملو، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، هوشنگ ابتهاج (سایه)، نادر نادرپور، فریدون مشیری و محمدرضا شفیعی کدکنی بعضی از شاعران مشهور ایرانی هستند که در قالب شعر نو میسرودهاند.
از دیگر کتابهای بهنام تجری میتوان به «آقا و خانم املت» و «سال آخر» اشاره کرد که بهترتیب در سالهای ۱۳۹۵ و ۱۳۹۳ منتشر شدهاند.
خواندن کتاب بوف شوم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران شعر معاصر ایرانی پیشنهاد میکنیم.
بخشهایی از کتاب بوف شوم
«مینویسم برای تو
سهم دلتنگی واژهها برای من
وقتی در اقیانوس نگاهت بودم
دیدی چگونه مرا
غرق نگاهت کردی
لیک اکنون
سکوت ماند و
غروب ماند و
دروغ لحظهها
نمیدانم اسرار جملات در چیست
قلم و جوهر که روزها را کم بیاورند
باید فاتحه روزگار را خواند
من اما
مینویسم روی آب
شرح دل شکستگی این فاتح کلمات را ...»
***
«سنتور من ناله مینوازد
سوز ساز ناسازگاری
دنیای من است
مضرابهایم دیگر
هر کدام سودایی دارد
ضرب صدای تارهایم
قلب غم زده مرا مینوازد
به اوج مضراب زدن که میرسم
ناگاه سینهام داغ میشود
دستهایم رعشعه میگیرد
گویی درحال اهتزار هستم
یادت که میکنم
اشکهایم بر گونهام
فریادی میشود
حس مرگ بودن
درد بودن
در نتهایم یک جا مینشیند
گویی سنتور مرگ مینوازم
سیمهای زرد و سفید
چه قدر گرفته اند
مضرابم شکست
دیگر چیزی ندارم
تنها مرا
با سنتورم خاکم کنید...»
***
«عاشقان راستین همیشه
نجوا کنان در گوش شب پژواک میکنند
و هر ترانهای را خوش یمن میپندارند
حتی تاریکترین شعرها
گویی طلوعی از روشنیست
عاشقان راستین همیشه
در دل زمزمهای از خاطراتی قدیمی
در ذهن بیدار زمان ورق میزنند
و سکوت را در ژرفترین تفکرها میکاوند
عاشقان راستین همیشه
عشق را در لحظهها میربایند
حتی لبخند برگی بر روی
کثیفترین آسفالت خیابانهای خراب
لغات در پوستین هیچ کالبدی جای نخواهد گرفت
و تمام واژهها را به عصیان خواهد کشید
عاشقان راستین همیشه
خیره به کنجی از زمان مبهوتند
و بالهای پروازشان تا بینهایت رویا پر میزند
عاشقان راستین همیشه
تنها خواهند ماند و
تنها خواهند نشست و
تنها خواهند گریست...»
حجم
۷۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۵۹ صفحه
حجم
۷۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۵۹ صفحه