کتاب ماهی یکبار بانو (جلد هشتم)
معرفی کتاب ماهی یکبار بانو (جلد هشتم)
کتاب ماهی یکبار بانو (جلد هشتم) از گروه مترجمین است و انتشارات اندیشه عالم آن را منتشر کرده است. این کتابْ به زنان دربارهٔ مسائل و مشکلاتشان راهکارهایی ارائه میدهد.
درباره کتاب ماهی یکبار بانو (جلد هشتم)
کتاب ماهی یکبار بانو مجموعهای ۹جلدی از کتابهایی برای بانوان است که هر جلد آن به موضوع خاصی در رابطه با مشکلات زنان میپردازد. جلد هشتم آن دربارهٔ سایز و حسیاست، نگهداری از خود، کاهش افسردگی، شنیدن موسیقی آرامبخش و نگهداری از استخوانهاست و به زنان در این باره پیشنهادهایی میدهد.
فصلهای این کتاب از این قرار است:
دورههای ما، خود ما
سایز و حساسیت
شنوندگان موسیقی
کاهش افسردگی با ورزش
استخوانهای عزیز شما
خواندن کتاب ماهی یکبار بانو (جلد هشتم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمامی زنان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ماهی یکبار بانو (جلد هشتم)
«چگونه یک زن ترانۀ دنیای دوار را کشف میکند.
یک روز وقتی در سکوی شلوغ ایستگاه منتظر قطار بودم، مجلهای را خواندم که زندگیام را دگرگون کرد. از آهنگساز آمریکایی جان کِیج تعریف موسیقی را پرسیده بودند و او گفته بود: « موسیقی ... آن چیزی است که وقتی تمام حواسم را جمع میکنم تا یک شنوندۀ موسیقی باشم، آن وقت میشنوم ».
از بالای مجله به اطراف نگاه کردم و ناگهان شادی همۀ وجودم را فراگرفت. اگر گفتۀ کیج درست باشد، پس این ایستگاه قطار شلوغ در حومۀ شهر هم میتوانست یک منبع موسیقی باشد. پس من تمام حواسم را جمع کردم تا یک شنوندۀ موسیقی باشم.
با دقت به صدای قطاری که وارد ایستگاه میشد گوش کردم. صدای بمی داشت. به صدای غیژ و غیژ خشن و گوشخراش ترمزهای آن توجه کردم.
سپس صدای یک نفر از بلندگوی اطلاعات ایستگاه که بالای سرم بود، در فضا پیچید. ترکیبی کُرمانند از صدای چندین مکالمه در ایستگاه، صدای نرم کوبۀ پاهای مسافران که لخ و لخکنان روی سکوی ایستگاه قدم میزدند و سر و صدای کبوترها روی تیرکهای بام ایستگاه به گوش میرسید.
با ایجاد یک تغییر ساده در درک و بینشم، زندگی من دستخوش نوعی دگرگونی ناگهانی شده بودند. برای من، فضای عادی و غیرشاعرانۀ ایستگاه، سرشار از سحر و جادو شده بود.
بهتر از همه این که این سحر و جادو، این منبع نامحدود موسیقی هر روزه، همیشه و همه جا در دسترس من بود.
سال بعد سفری تابستانی به کریت (بزرگترین جزیرۀ مصر باستان) داشتم. سر و صدایی که بر جو ویلای محل اقامتم حاکم بود، همان جوی بود که اهالی کریت باستان، هزاران سال پیش شنیده بودند. من صدای بالا رفتن آب صاف و زلال را از سنگهای کنار ساحل، صدای بغبغوی کبوترهای جنگلی را روی درختان زیتون، صدای دنگ و دنگ فراگیر زنگوله را از گلۀ بزهایی که در شیب دامنۀ کوه متفرق میشدند، میشنیدم، آن هم دو بار در روز. وقتی بزها به شکل گلههایی شتابان از کوه به سمت جریان آب میدویدند. صدای پا و زنگولههای آنها به اصوات دنگ و دنگ فوقالعادهای میمانست.
متنی که برای مجلهام نوشتم، توانست بیش از هر عکس و تصویری آن وقایع و تجربیات را به وضوح ترسیم کند. صدای گیتار جاز و پیانیزمو (اجرای آرام ترانهها) از کافۀ بغلی. بع بع بزها در آن سوی جریان آب، خفیف و مبهم.
صدای شلپ شلپ آب، صدای حرکت امواج به دست باد، سیلی آب روی سنگهای ساحل، دریا در محوطۀ اسکله.
موتور قایق، نتهای تازهای از صدای موتور، آهسته شدن تدریجی صدا و بعد موتور خاموش میشود.»
حجم
۱۳۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۵
تعداد صفحهها
۶۱ صفحه
حجم
۱۳۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۵
تعداد صفحهها
۶۱ صفحه