کتاب پالایش فکر
معرفی کتاب پالایش فکر
کتاب پالایش فکر نوشتهٔ اریک وال و ترجمهٔ امید گوهریان و عبدالله دهنادفر است و انتشارات چاپ و نشر بازرگانی آن را منتشر کرده است. اریک وال در این کتاب به شما میآموزد که ذهن خود را پالایش کنید و اینگونه نبوغِ خلاقیت خود را دوباره پیدا کنید.
درباره کتاب پالایش فکر
اِریک وال، هنرمند و کارآفرین، در این کتاب مرزهای الگوهای تفکر سنتی را تغییر میدهد تا نبوغ خلاقیتی را که در ما وجود دارد آزاد کند.
شما میتوانید هم باهوش باشید و هم بابصیرت. از روشهای مختلف استفاده کنید و پیشگام باشید؛ حسابشده و خلاقانه عمل کنید. برای اینکه به این جایگاه برسید، تنها کاری که باید انجام دهید این است که با خودِ قبلیتان، یعنی با همان کسی که پیش از تحصیلاتِ سنتی بودهاید، دوباره ارتباط برقرار کنید؛ با همان کسی که هنوز شغلی پیدا نکرده است تا فرهنگِ کار در شرکت حواس هنریاش را بیتابوتوان کند.
کتاب پالایش فکر چارچوب فکری تازه و اصیلی را به شما ارائه میکند و وسیلهای را در اختیارتان قرار میدهد که کارهای خلاقانهٔ جدید را برایتان ممکن میکند. با مطالعهٔ این کتاب و عملکردن به آن، راهکارهایی بهطور کامل تازه مییابید و کارهای کسلکننده و یکنواخت روزانه را با مفاهیمی تازه و نشاطآور ترکیب میکنید و حالوهوایش را تغییر میدهید. دربارهٔ وظایف و مسئولیتهای خود در محل کار تجدیدنظر اساسی انجام میدهیم و برای زندگی خود طرح و نقشههای جدیدی را برنامهریزی میکنیم؛ درست مانند یک بومِ نقاشی آماده و سرشار از موقعیتهای بیشمار که قصد دارید شاهکارتان را بر آن نقش بزنید.
اگر بتوانید نیروی خلاقیت و قوهٔ ابتکار را در وجودتان کشف کنید همه مسائلی مانند کیفیت کارتان، علت سرِ کار رفتن و رضایتمندی شما در محیط خانه دگرگون خواهد شد.
این یک کتاب معمولی نیست، بلکه نوای آگاهیدهندهای است که در شیوهٔ تفکر و زندگی شما تغییری بنیادین بهوجود میآورد.
خواندن کتاب پالایش فکر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به کسانی که میخواهند در نحوهٔ تفکرشان تغییر عمده ایجاد کنند پیشنهاد میکنیم.
درباره اریک وال
اریک سی. وال هنرمند مشهور نقاشی دیواری، نقاش سرعت، نویسنده، سخنران انگیزشی و کارآفرینی آمریکایی مستقر در سن دیگو است. او مالک گروه Wahl است. وال یک شرکت مشاورهدهنده دارد و در همایش های مایکروسافت، دیزنی، NBC و هوندا سخنرانی کرده است. وال در طول سخنرانیهای خود نقاشیهایی از متفکران، رهبران و شمایل فرهنگی مانند مایکل جردن، استیو جابز و بونو میکشد.
بخشی از کتاب پالایش فکر
«تعدادی کودک پنجساله را دور هم جمع کنید و از آنها بپرسید که چند نفر از آنان هنرمندند. بیدرنگ، همه دستها بالا میرود. حالا از تعدادی افراد سیوپنج ساله نیز همین سؤال را بپرسید. شاید فقط یک نفر از آنان، آن هم با اکراه و تردید، دستش را بالا بیاورد؛ چرا چنین است؟
پاسخ این پرسش از اینجا شروع میشود که ببینیم من و تو در کودکی چه کسی بودهایم؟ پژوهشهای صورتگرفته درطی سالهای طولانی نشان میدهد که تو با استعداد و قابلیت درک مفاهیم تازه و برای یافتن راهحلها با شیوه خاص خودت به این جهان آمدهای. «تیم ِسلدین»، رئیس کل شورای بینالمللی مونتهسوری، درباره آموزش کودکان میگوید: «گویی کودکان انگیزهای درونی برای جستوجو و کشفکردن دارند و با تجربههایی که کسب میکنند، رشد میکنند. این موضوع از گِلبازی در باغچه تا درستکردنِ مزرعه پرورش کرم ابریشم در اتاق نشیمن را دربر میگیرد. کودکان با قدرت تخیل حیرتانگیز، اشتیاق فراوان و کشفکردنِ دنیا متولد میشوند». بهعبارتدیگر، تو هنرمند بهدنیا آمدهای! و در هر لحظه از زندگی، برای یادگیری، پذیرش، پرورش افکار تازه و یافتن راهحلهای مختلف، ظرفیت درخور توجهی در وجود تو نهفته است.
در دوران کودکی، بخشی از مغزت بر تو حکمرانی میکرد که نورولوژیستها آن را «نیمکره راست» مینامند و عهدهدارِ کسب مهارتهای دیداری و درک و استنباط است؛ همان بخشی که افکار تازه و غیرقراردادی را حتی به شکل نامنظم و تعریفنشده با آغوش باز میپذیرد و از دیدن پدیدههای جدید غافلگیر و حیرتزده میشود. درنتیجه، ذهن تو در کودکی پر از حلقههای پیچدرپیچی از «چرا» ها و حتی مهمتر از آن، «چرا نه» ها بود. انگیزه اصلیِ تو نیز شوقِ دانستن بود و نیروی تخیل هم بر تو فرمانروایی میکرد. از هرآنچه اتفاق میافتاد نیز الهام میگرفتی. گویی هرجا که تو بودی، دنیا بومِ نقاشیات میشد. قاعده و چارچوبی هم در کار نبود و یا اگر بود، چه بسیار اندک بود.
پسرها با تکهای چوب شمشیر میساختند و هر روز به جنگِ این و آن میرفتند. جویهای کوچک آب را در خیال خود به شکل رودخانههای بزرگ میدیدند و کشتیهای کاغذی را بر آن شناور میکردند. با استفاده از هرآنچه در دسترسشان بود لوازم سفر خیالی خود را فراهم میکردند و نیازی نبود به آنان بیاموزیم که از خود ابتکاری نشان دهند؛ زیرا خلاقیت از وجودشان میتراوید.
فقط پسرها اینگونه نبودند، بلکه دخترها نیز خود را به شکل «بالرینها» درمیآوردند. برق لب میزدند؛ لباسهای پفدار و چیندار میپوشیدند؛ در جستوجوی شاهزاده رؤیایی خود و رسیدن به مجلس بزرگ رقص باله در قصر پادشاه، عروسکها و حیوانات پارچهایشان را با خود همراه میکردند. گاه نیز به دنیای ناشناختهها و خطرهای بزرگ پا مینهادند تا گنجهای پنهان را بیابند و در دنیای خیالهای بیپایان خود سیر میکردند.»
حجم
۲۳۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۰۱ صفحه
حجم
۲۳۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۰۱ صفحه