کتاب واژه نامه حزن های ناشناخته
معرفی کتاب واژه نامه حزن های ناشناخته
کتاب واژه نامه حزن های ناشناخته نوشتهٔ جان کونیگ و ترجمهٔ سوما زمانی است و انتشارات میلکان آن را منتشر کرده است. این کتابْ فرهنگی از واژگان گوناگون دربارهٔ احساسات انسانی است.
درباره کتاب واژه نامه حزن های ناشناخته
واژه نامه حزن های ناشناخته مجموعهای از واژگان نو برای بیان عواطف است. رسالت این واژهنامه تاباندن نور آگاهی بر وضعیت بنیادی انسانبودن است؛ تمامی دردها، افکار اهریمنی، احساسات و احوالات، خوشیها و امیالی که زمزمهشان در پسزمینهٔ حیات روزمره به گوش میرسد؛ واژههایی چون:
کنوپسیا: حالوهوای مکانی که اغلب غرق در جنبوجوش جمعیت است و اکنون متروک و بیصدا مانده.
دِ وو: آگاهی از اینکه این لحظه به خاطره بدل خواهد شد.
نودوس تولِنز: این احساس که طرح زندگی شما دیگر معنایی برایتان ندارد.
اِنومان: این احساس تلخوشیرین که به آینده رسیدهاید و میبینید اوضاع چگونه پیش رفته، اما نمیتوانید چیزی به خودِ گذشتهتان بگویید.
اُونیزم: عجز از گیرافتادن در یک جسم واحد که در یک زمان واحد تنها در یک مکان حاضر است.
ساندر: نیل به این ادراک که هر رهگذر شخصیت اصلی داستان خود است و شما در آن داستان تنها سیاهیلشکری در پسزمینهاید.
وقتی دریابید برای چیزی که در تمام عمر آن را احساس میکردید و نمیدانستید دیگران نیز تجربهاش کردهاند کلمهای وجود دارد، آرامش خاطر پیدا میکنید. حتی شاید یادآوری این حقیقت که تنها نیستید و دیوانه هم نیستید؛ بلکه تنها انسانی هستید که میکوشد راه خود را از میان شرایط غریب متعدد پیدا کند قدرتبخشی غریبی داشته باشد.
برخی از این اصطلاحات ممکن است بهنوعی ترجمهناپذیر باشند؛ اما همچنان این قدرت را دارند که دستکم برای لحظاتی شناخت بهتری از ذهن خود پیدا کنید. این امر شما را به فکر وامیدارد که چه چیزهای دیگری نیز ممکن است اتفاق بیفتد؛ چه تکههای کوچک دیگری از معنا میتوانست از سکون و انفعالِ خود به در آید، اگر کسی میآمد و نامی بر آن مینهاد. با خواندن این کتاب کلمات خاصی را برای عواطف خاص در خود احساس میکنید؛ کلماتی که پیش از این با آنها ناآشنا بودید.
در زبان احساسات نقطهٔ کور بزرگی وجود دارد؛ حفرههای وسیعی در واژگان هست که حتی از نبودنشان مطلع نیستیم. ما هزارانهزار کلمه برای توصیف انواع مختلف سهرهها و قایقها و زیرجامههای تاریخی داریم، اما برای بهتصویرکشیدن ظرافتهای دلپذیر تجربهٔ بشری چیزی جز واژگان اولیه و بدوی نداریم. کلمات هرگز نمیتوانند حق مطلب را بیکموکاست ادا کنند، اما به هر نحو باید تلاش کرد.
کتاب واژه نامه حزن های ناشناخته در باب حزن و اندوه نیست؛ دستکم نه به معنای امروزی کلمه. کلمهٔ حزن در اصل معنای پُربودن میداد. در گذشتهای نهچندان دور، اندوهگینبودن به این معنا بود که شما از تجربهای پرشور سرشار شدهاید. اندوهگینبودن تنها به معنای نقصی در کارکرد دستگاه شادی نبود، بلکه حالتی از آگاهی به شمار میرفت؛ حالتِ «تمرکز بر بینهایت» و تمام احساسات را، غم و شادی را، بهیکباره به جان خریدن. این روزها که از اندوهِ سخت سخن میگوییم، اغلب معنای «ناامیدی» را در ذهن داریم، که به معنای واقعی کلمه با عبارت «نداشتن امید» تعریف میشود. اما اندوه واقعی در واقع، عکس این معنا را میرساند؛ فرازی پرشور که به یادتان میآورد زندگی تا چه حد زودگذر و اسرارآمیز و پایان آن تا چه میزان مبهم است. به همین سبب است که در سرتاسر کتاب ردپایی از حزن و اندوه خواهید یافت، اما شاید در پایان احساس شادی غریبی بر وجودتان چیره شود. اگر بخت این را یافتید که در آخر کار اندوهگین باشید، پس تا قطرهٔ آخر از آن اندوه لذت ببرید؛ حتی اگر شده تنها به این سبب که اندوهگینبودن یعنی به چیزی در این دنیا آنقدر بها میدهید که خزیدن آن را به زیر پوست خود بپذیرید.
این کتابْ فرهنگی از واژگان است؛ شعری دربارهٔ همه چیز. واژه نامه حزن های ناشناخته با تعاریفی که براساس مضمون گروهبندی شدهاند به شش فصل تقسیم شده است: جهان بیرون، خودِ درون، آدمهایی که میشناسید، آدمهایی که نمیشناسید، گذر زمان و جستوجوی معنا. تعاریف بیهیچ ترتیب خاصی مرتب شدهاند و زندگی نیز به همین طریق است؛ درست مانند احساسات که همچون آب یا هوا بیمقصد در ذهن شما جاری و ساریاند.
خواندن کتاب واژه نامه حزن های ناشناخته را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام روانشناسان و روانکاوان و کسانی که به احساسات انسانی اهمیت میدهند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب واژه نامه حزن های ناشناخته
وِمودلِن VEMÖDALEN /vey-moh-dah-len/
ترس از اینکه نوآوری دیگر ممکن نباشد
شما منحصربهفردید و با میلیاردها انسان دیگر احاطه شدهاید که دقیقاً بهقدر شما منحصربهفردند. هریک از ما با دیگری متفاوت است و از زاویهٔ جدیدی به جهان مینگرد. بنابراین، چه معنایی دارد اگر زندگیهایی که با دستان خود مشغول شکلدهی به آنها هستیم همگی یکسان از آب درآیند؟
ما همه پراکنده شدهایم و به دنبال تکههایی از مرز میان جهان آشنا و جهان ناشناخته میگردیم؛ میکوشیم چیزی استثنایی، چیزی شخصی برای خود بیابیم. اما هنگامی که تمام عکسهای پراکندهٔ خود را کنار هم قرار دهید، نتایج اغلب غریب و شگفتانگیز خواهند بود؛ همان نمای نزدیک از چشم، همان قطرات باران بر پنجره، همان سلفی در آینهٔ بغل خودرو.
عکس از نوک بال هواپیما، از پاهای برهنهٔ بههمجفتشده که روی نیمکتی در ساحل دراز شدهاند، از طرح گُل شیری پرپیچوخم بر روی لاته. تصاویری از همان وعدههای غذایی همیشگی بارها و بارها ثبت میشود. همان نمای بناهای تکراری در دوردست که میان دو انگشت قرار گرفته و عکسی از آن برداشته میشود. همان آبشارها. غروبی پس از غروب دیگر.
باید مایهٔ آسودگی خاطر باشد که آنچنان باهم متفاوت نیستیم، که دیدگاههای ما چنین باقاعده در یک راستا قرار گرفتهاند. هرچه نباشد، به یادمان میآورد که همه در جهان واحدی زندگی میکنیم. با تمام اینها، شما در اندیشه فرومیروید. چه تعداد از عکسهایتان را میتوان بهراحتی با هزاران عکس مشابه جایگزین کرد؟ آیا با این احوالات، در ثبت عکس دیگری از ماه یا تاجمحل یا برج ایفل ارزشی میماند؟ آیا عکسها صرفاً نوعی یادگاری هستند تا اثبات کنند شما در جای خاصی حضور داشتهاید؟ درست مانند مبلمان پیشساختهای که اتفاقاً خود شما آن را سرِ هم کردهاید.
در تعریف دوبارهٔ لطیفههایی که همه پیشتر آنها را شنیدهایم، هیچ اشکالی وجود ندارد. اشکالی ندارد اگر همان فیلمها را دوباره بسازیم. اشکالی ندارد اگر همان عبارات همیشگی را چنان به هم بگوییم که گویی کسی هرگز آنها را بر زبان نیاورده است. حتی هنگامی که به قدیمیترین اثر هنری شناختهشدهٔ هستی نظر میاندازید، نشان دستی را خواهید دید که بر دیوار غاری ثبت شده؛ نه فقط یکی، بلکه صدها نشان بر روی هم آمدهاند که هیچیک را نمیتوان از دیگری تمیز داد.
من و شما و میلیاردها انسان دیگر نشان خود را در این جهانی که به ارث بردهایم بر جای میگذاریم؛ درست همچون میلیاردها انسانی که پیش از ما اینجا بودهاند. اما اگر درنهایت خود را در وضعی بیابیم که چیزی برای گفتن نداشته باشیم، در وضعی که هیچچیز بدیعی برای افزودن بر آنچه اکنون هست در دستانمان نباشد و فقط بیهوده در محدودهٔ مرزهایی زیسته باشیم که دیگران مدتها قبل بر جا گذاشتهاند، مثل این خواهد بود که ما هرگز اینجا نبودهایم.
این اندیشه نیز اندیشهٔ بدیعی نیست. زمانی شاعری گفته است: «نمایش توانمندانه راه خود را خواهد رفت و تو مصرعی به آن خواهی افزود.» چه چیز دیگری برای گفتن هست؟ وقتی اشارت خود را دریافت کنید، مصرع خود را خواهید سرود.
برگرفته از کلمهٔ سوئدی ومود /vemod/، اندوه ظریف، سودازدگی خیالی + ومدلن /Vemdalen/، نام شهری در کشور سوئد، از آن نامهایی که آیکیا معمولاً در نامگذاری محصولات خود به کار میگیرد.
حجم
۹۳۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۹۳۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
نظرات کاربران
لطفا در طاقچه ی بی نهایت قرارش بدین. متشکرم
اول که، این کتاب به سادگی من رو شیفته خودش کرد :) حسِ اینکه عمیق ترین و خصوصی ترین احساساتت قبل از اینکه بخوای درک بشن، به رسمیت شناخته شده باشن، بی نهایت تسلی بخشه! وصف داستانواری که نویسنده به ظرافت، بعد
خیلی کتاب شیرینیه! انگار یه نفر داره بهتون گوش میده که هر نوع غمی رو درک میکنه؛ به خاطر تنوع بی نظیرش و حس پذیرفتنی بودنی که به شما میده، در طول مطالعه بهتر متوجه احساسات رنگارنگ تون میشید. خلاقیت نویسنده
بی نهایت بشه لطفا
ایده بدیعی و ترجمه روانی دارد. هر دو ویژگی هم این روزها نادر است. حتما ارزش خواندن دارد. توصیفات بسیار درخشان است.
با خواندن ۱۰ صفحه اوله کتاب اون حس ناراحتی سراغم اومدکهصدحیف که این کتاب همبزودی تموممیشه ♥️عالی بودعالی
برام عجیبه با اینکه بعضی جاهای کتاب رو دوست داشتم و تو این کتاب بیشتر از هر کتاب دیگهای هایلایت گذاشتم ولی چرا اینقد خوندنش برام عذاب آور بود. خیلی از صفحات کتاب رو نخونده رد کردم، بسیاری از متن
هیچ اندوهی اونقدر گنگ و ناشناخته نیست که انسان از تعریفش عاجز باشه فقط باید برای وصفش، کلمه ای ساخت🌚 همه ما گاهی حالمون یه جوری میشه که نه میتونیم با کلمات توصیفش کنیم و هماونقدر آشفته و سرگردونیم که نمیدونیم
این کتاب واقعا قشنگه.درسته مجموعه ای از واژگان جدید و ابداعی نویسندس،ولی چون جزء ایده های نو به شمار میاد پتانسیل پیشرفت بیشتر و حتی استفاده واژه ها بین عامه مردم رو داره! احساسات انسان رو دقیق و زیبا بیان
گاهی که احساسات عجیبی به سمتم هجوم میاره، این کتابو باز میکنم تا ببینم کسی قبلا این احساسات عجیب رو نامگذاری کرده؟ کسی اسمی بهشون داده؟ مثل امشب که یه غم عجیب وجودم رو فرا گرفته. جوری که دلم میخواد همه چیزای