کتاب جاسوس
معرفی کتاب جاسوس
کتاب جاسوس نوشتۀ دانیل استیل با ترجمۀ مهدیس بهنیا در نشر دختر آفتاب به چاپ رسیده است. این رمان، داستانی تاریخی در جریان جنگ جهانی دوم است و زندگی یک دختر اشرافزادۀ انگلیسی را روایت میکند. با شروع جنگ، آیندۀ این دختر دستخوش تغییر میشود.
درباره کتاب جاسوس
داستان جاسوس دربارۀ دختری به نام الکساندرا ویکهام است. داستان در قرن بیستم میلادی و در انگلستان میگذرد. خانوادۀ الکساندرا در اواخر دهۀ ۱۹۳۰ در همپشایر زندگی میکنند. همزمان با زبانه کشیدن شعلههای جنگ جهانی دوم، عزیزان این خانواده گرفتار جنگ میشوند. الکساندرا که از وضعیت زندگی و آیندهاش به ستوه آمده است تصمیم میگیرد در طول جنگ به عنوان پرستار داوطلب شود؛ اما تسلط او به زبانهای فرانسوی و آلمانی خیلی زود توجه مقامات سازمان اطلاعات را به خود جلب میکند. آنها از او میخواهند که با جاسوسی کردن از دشمن به کشورش خدمت کند. الکساندرا در طول این زمان، خلبانی را ملاقات میکند و عاشقش میشود در حالی که در مأموریت مخفی است و نباید این موضوع را فراموش کند. زندگی الکس، سراسر راه رفتن بر روی لبۀ تیغ است و او رازی را در سينه دارد که باید همواره در نگهداری آن کوشا باشد.
رمان جاسوس در دهههای مختلف زندگی الکساندرا میگذرد. این رمان اولین بار در ۲۰۱۹ منتشر شد.
خواندن کتاب کتاب جاسوس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
به دوستداران رمان در ژانر تاریخی و تعلیق پیشنهاد میکنیم.
درباره دنیل استیل
دنیل استیل با نام کامل دانیل فرنانده دومینیک شولین - استیل در ۱۴ اوت ۱۹۴۷ میلادی در نیویورک به دنیا آمد. او رماننویسی است که بیش از ۸۰ رمان نوشته و در دههٔ ۱۹۹۰ میلادی جزو فعالترین نویسندگان آمریکایی شناخته شده است. گفته شده است که او گاه بهطور همزمان بر روی پنج پروژه از رمانهایش کار میکند. او در داستاننویسی، اغلبْ خانوادههای ثروتمند را رو به یک بحران قرار میدهد و یا از عناصری همچون تهدید بهوسیلهٔ عناصر تاریکی مانند زندان، تقلب، باجخواهی و خودکشی استفاده میکند؛ همچنین مجموعه آثاری در زمینهٔ داستان کودکان و شعر دارد. از بیش از ۲۰ اثر از این نویسندهٔ آمریکایی برای تولید فیلمهای سینمایی و تلویزیونی اقتباس و برداشت شده و دو اقتباس از کتابهایش نیز برندهٔ جایزه گولدن گلوب شدهاند. برخی از آثار دنیل استیل که به پارسی برگردانده شده، عبارتاند از «دلبر»، «دختری با چشمهای آبی»، «الآن وقتشه»، «بازی قدرت»، «جادو» و «معشوقه».
بخشی از کتاب جاسوس
«بعدها که به گذشته فکر میکرد، تابستان ۱۹۳۹، آخرین تابستان «نرمالی» بود که الکساندرا ویکهام به یاد میآورد. پنج سال از زمانی که او برای اولین بار در هجده سالگی در «جشنوارهی» لندن شرکت کرده بود میگذشت؛ رخدادی که پدر و مادرش از زمان کودکی او با هیجان و انتظار آن را پیش بینی کرده بودند. او همچون تجربه یک عمر انتظار آن را کشیده بود؛ لحظهای معنابخش که در آن میتوانست در کنار دیگر دختران خانوادههای اشرافی در صحنه حضور پیدا کند. این اتفاق به منزلهی ورود رسمی او به جامعه تلقی میشد. از سال ۱۷۸۰ که نخستین مهمانی ملکه شارلوت توسط پادشاه جورج سوم به افتخار همسرش برگزار شد، هدف از بیرون آمدن و ابراز وجود کردن سایر دختران جوان اشرافزاده در چنین مراسمی این بود که توجه همسران آیندهشان را به خود جلب کنند. به طبع انتظار میرفت که نتیجهی این حضور، ازدواج کردن در مدت کوتاهی پس از آن مراسم باشد. هرچند که پدر و مادرهای مدرن دههی ۱۹۳۰ از خود اشتیاق کمتری نسبت به این موضوع نشان میدادند، اما نتیجهی مطلوبشان تغییری نکرده بود.»
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه