دانلود و خرید کتاب شهید فاتح در آیینه اندیشه محمد صحتی سردرودی
تصویر جلد کتاب شهید فاتح در آیینه اندیشه

کتاب شهید فاتح در آیینه اندیشه

انتشارات:انتشارات خیمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب شهید فاتح در آیینه اندیشه

«شهید فاتح در آیینه اندیشه» نوشته محمد صحتی سردرودی(متولد ۱۳۴۳) است و در آن می‌کوشد به برخی پرسش‌ها پیرامون واقعه عاشورا و تحلیل این رویداد تاریخی ـ مذهبی بپردازد. پرسش‌هایی مانند: آیا امام‌حسین(علیه‌السلام) از جانب حضرت حق، تکلیف ویژه‌ای داشت تا قیام کند و شهید شود؟ آیا قیام امام‌حسین(علیه‌السلام) معلول بیعت‌خواهی حکومت یزید بود و بس؟ آیا خواست شیعیان کوفه، با فرستادن نامه‌های فراوان، امام(علیه‌السلام) را به قیام وادار کرد یا اینکه قیام امام(علیه‌السلام) نامه‌های کوفیان را در پی داشت؟ آیا می‌توان گفت امام‌حسین(علیه‌السلام) کوفیان را نشناخته بود؟ آیا هدف امام‌حسین(علیه‌السلام) از قیام عاشورا به‌دست‌گیری قدرت و حکومت بود؟ آیا امام‌حسین(علیه‌السلام) از عاقبت کار خود آگاه بود؟ آیا شهادت‌طلبی، آن هم توسط امام معصوم که جامعه بیش از همه به وجودش نیازمند است، می‌تواند جایز باشد؟ اگر شهادت جایز، بلکه به‌قول برخی لازم بود، چرا امام‌حسن‌مجتبی(علیه‌السلام) و امامان بعدی چنین نکردند؟ و...
S
۱۳۹۷/۰۷/۱۲

سلام قطع به یقین آشنایی با این کتاب در این ماه جز فضل و رحمتی از سوی پروردگار چیز دیگری نیست و خدا را از این بابت شاکرم. این کتاب میتواند یک منبع خوب تحقیق برای عزیزانی باشه که همتشون را

- بیشتر
من نه برای شر به‌پاکردن و نه برای خوش‌گذرانی و نه برای فساد و نه برای ستم‌کردن قیام کرده‌ام؛ بلکه تنها برای این به‌پا خاسته‌ام که می‌خواهم امت جدم را اصلاح کنم و اراده کرده‌ام که به معروف، امر و از منکر، نهی کنم و سیرت جدم رسول خدا و پدرم علی‌بن‌ابی‌طالب را در پیش گیرم و احیا کنم.
S
به‌قول فؤاد کرمانی: دشمنت کشت؛ ولی نور تو خاموش نشد آری آن جلوه که فانی نشود، نور خداست نه بقا کرد ستمگر، نه به‌جا ماند ستم ظالم از دست شد و پایۀ مظلوم به‌جاست زنده را زنده نخوانند که مرگ از پی اوست بلکه زنده است شهیدی که حیاتش ز قفاست دولت آن یافت که در پای تو جان داد؛ ولی این قبا راست نه بر قامت هر بی‌سروپاست تو در اول سر و جان باختی اندر ره عشق تا بدانند خلایق که فنا شرط بقاست
S
از دیدگاه ابن‌تیمیّه نه‌تنها جنایت متوکل در تخریب مرقدِ امام‌حسین علیه السلام ناصواب نبود، بلکه امری واجب بود. همچنین به‌فتوای این مفتی اموی حتی تخریب حرمین شریفین نیز لازم و واجب است و وهابیان با تأسی از همین فتوای ابوسفیان‌پسند، مراقد مطهر ائمه علیه السلام، آثار اسلامی در مدینه و... را با خاک یکسان کردند. آنان حتی مصمم بودند مسجدالنبی و مرقد رسول‌الله (ص) را نیز خراب کنند؛ اما چون قبر ابوبکر و عمر نیز در مسجدالنبی است، پشیمان شدند و تنها به تخریب آثاری پرداختند که از علی علیه السلام و اولاد و انصار علی علیه السلام نشانی بر چهره داشت.
S
معاویه آن‌چنان برای خود شخصیت کاملاً موجه و مقدسی گرفته بود که می‌رفت در تاریخ اسلام با شهرتی چون «قدّیس» و «صدیق» از او یاد شود. اما معاویه بیش از حد، فزون‌طلب بود و هرگز به این ‌همه قانع نبود. او می‌خواست نه‌تنها نام و یادِ علی‌ علیه السلام، بلکه نام و یاد محمد (ص) را نیز از صحنۀ روزگار و تاریخ محو کند. معاویه‌ لعن و دشنام به علی‌ علیه السلام را از شعائر اسلامی ساخته، در مساجد، خطبه‌ها و قنوت‌های نماز و بر روی منابر رایج کرده بود.
S
با شهادت امام‌علی‌ علیه السلام و مظلومیت امام‌حسن‌ علیه السلام، معاویه یکه‌تاز میدان شد و سیطرۀ خود را تا نقاط دوردست ممالک اسلامی گسترش داد. او درحالی‌که در دل هرگز به اسلام و قرآن اعتقادی نداشت و کینۀ پیامبر (ص) و علی‌ علیه السلام و اسلام را همچنان در دل می‌پروراند، خود و خاندانش را همه‌کارۀ اسلام و مسلمانان ساخت و با تزویر و ریا و به‌یاری زر و زور، حکومتش را امتداد همان حکومت پیامبر و خلفای راشدین قلمداد کرد. ازسوی دیگر، گذشت زمان و درگذشت یاران و اصحاب پیامبر (ص) یکی پس از دیگری نیز به یاری وی شتافت؛ تاآنجاکه در باور و اعتقاد نسل جوان و میان‌سال که هرگز پیامبر (ص) را ندیده بودند، با عناوینی چون «خلیفة‌الله» ، «خلیفة‌الرسول» ، «کاتب‌الوحی» ، «خال‌المؤمنین» و «امیرالمؤمنین» نفوذ کرد و امر او امر خدا و نهی او نهی خدا و اطاعت او اطاعت خدا دانسته شد؛ تاآنجاکه در دید مردم دمشق و شاماتِ آن روز، کسی عزیزتر و نزدیک‌تر از معاویه به خدای سبحان و رسول‌خدا (ص) شناخته نمی‌شد.
S
به‌نظر می‌رسد که در آیندۀ نزدیک، ترویج‌کنندگان افکار سکولار با ابزارانگاری عاشورا و با تحلیلی سکولارانه از آن، خون سیدالشهدا و اهداف و افکار مقدس آن حضرت را برای افکار انحرافی خویش به‌استخدام درآورند. آنان بر این باورند که امام‌حسین علیه السلام برای برپایی حکومت اسلامی قیام نکرد؛ چراکه حکومت، اسلامی و غیراسلامی ندارد و یگانه تفکیکی که می‌توان در حکومت قائل شد، حکومت مردمی و حکومت غیرمردمی است و مردمان آن روزگار نیز ازنظر اجتماعی به آن حد از بلوغ سیاسی نرسیده بودند که این معنا را دربارۀ حکومت درک کنند. مردمان آن روزگار فقط اصلِ «با برنده‌ بودن» را در جهان سیاست و اجتماع فهمیده بودند؛ از همین رو، به یکدیگر توصیه می‌کردند با برنده باید بود، هرکسی که باشد: «کن مع من غلب کائناً من کان.» امام‌حسین علیه السلام نیز از این طرز تفکر غالب، غافل نبود و خود باصراحت می‌فرمود: الناس عبیدالدنیا و الدّین لعق علی السنتهم و اذا محصّوا بالبلاء قلّ الدّیانون مردم بندگان این سرای خاکی‌اند و دین تنها لقلقۀ زبانشان است. با دین تا آنجا هستند که کاری به دنیای آن‌ها نداشته باشد و هرگاه، گاهِ امتحان آید، دین‌داران بسیار اندک می‌شوند.
S
سکولاریسم دینی و فلسفۀ عاشورا براساس سکولاریسم دینی ازیک‌سو، ادیان آسمانی صرفاً برای تنظیم ارتباط انسان با خدا به میدان پای نهاده‌اند و ازدیگر‌سو، روابط سیاسی و اجتماعی انسان‌ها باتوجه‌به اوضاع و مقتضیات هر عصر به‌عهدۀ مردم گذاشته شده است تا خود، زمام امور را به‌دست گرفته، با حضور در عرصه‌های گوناگون اجتماعی، سرنوشت حکومت و مسائل حکومتی را تعیین کنند. از سکولاریسم در اصطلاح عرب‌زبانان با عنوان «عَلمانیت» یاد می‌شود که در اصل، از ریشۀ «عَلْمَنَة» گرفته شده که به‌معنای دنیاگرایی و به‌ویژه، به‌روزکردن سیاست می‌باشد.
S
سید حسن حجّت وی که فرزند آیت‌الله حجت، از مراجع معروف پیشین است، در کتاب مفصلی که گاه دلائل ‌الولایة، ولایت و علم امام‌ علیه السلام، رشحه‌ای از فیض امام‌ علیه السلام و گاه سند ولایت مطلقۀ علی‌ علیه السلام نامیده می‌شود، همین نظریه (علم امام‌ علیه السلام به شهادتش) را تأیید و تشریح کرده است. این کتاب که با عنوان «پاسخ آیت‌الله‌العظمی آقای حجت به سؤالی از مسئلۀ ولایت و علم امام‌ علیه السلام» آغاز می‌گردد، در شناسنامۀ آن، نام فرزند آیت‌الله ثبت شده است و این حاکی از این است که آرای کتاب میان پدر و پسر مشترک است.
S
«مجموعه رسایل اعتقادی علامه‌مجلسی» ، از وی با عنوانِ رسالۀ حکمت و فلسفۀ شهادت امام‌حسین‌ علیه السلام منتشر شده
S
امام‌حسین علیه السلام پس از وفات پیامبر (ص) در پنجاه سال گذشته، این عادت‌های جاهلی را در تهاجم به خود و خاندان خود دیده بود؛ تهاجمی که با آتش‌زدن خانۀ اهل‌بیت و شهادت مادرش حضرت فاطمه (س) و برادرش محسن آغاز شده بود و با ایجاد جنگ‌های جمل، نهروان و صفین و شهادت ابوذر، ابن‌مسعود، عمار، میثم تمار، حجربن‌عدی و سرانجام با شهادت حضرت علی علیه السلام و امام‌حسن‌مجتبی علیه السلام ظهور بیشتری یافته بود. از‌این‌رو حسین علیه السلام که این تغییرات را به‌خوبی دیده بود، چگونه می‌توانست از آن غافل باشد؟
S
علت ساختن و پرداختن این‌گونه روایات این است که خلیفه (یزید) را از آن همه جنایت که در کربلا به‌دستور او صورت پذیرفت، دور سازند تا در ادامه به‌راحتی بتوانند یزید، معاویه و سه خلیفۀ پیشین را (ابوبکر، عمر و عثمان) که زمینه‌ساز خلافت یزید بودند، از این فاجعۀ مصیبت‌بار و تکان‌دهنده تبرئه کنند؛ چراکه اساس این مکتب را همین تبرئه و تقدیس خلفا تشکیل می‌دهد. از دیدگاه اسلام خلافتی و مذهب سقیفه، باید همۀ اصحاب را عادل دانست و در کار آن‌ها چون و چرا نکرد؛ اگرچه کارشان به کشتن همۀ اصحاب کسا و آل عبا (حضرت زهرا، امام‌علی، امام‌حسن و امام‌حسین علیه السلام) یا به فاجعۀ عاشورا بینجامد.
S
محدثان و پیشینیان، بیشتر ازسر تعبد و با استناد به ظاهر اخبار و احادیث، رأی خود را ابراز کرده‌اند. آنان به تحلیل حوادث و تفسیر احادیث نپرداخته‌اند و گاه تنها با انتخاب عنوانی، عقیدۀ خود را اظهار کرده‌اند. برای نمونه، ثقة‌الاسلام کلینی (م: ۳۲۹ق) بابی را در کتاب الحجّة اصول ‌کافی با نام «باب أن ‌الائمّه علیه السلام یعملون متی یموتون و أنّهم لا یموتون إلا بإختیارٍ منهم» ترتیب داده، با آوردن روایت‌هایی عقیدۀ خود را بیان کرده است.
S
این همان بود که حسین می‌خواست آن را برای همگان افشا سازد و نسل‌های بعدی را از آن آگاه گرداند. از یزید می‌پرسید آنگاه که می‌گفت: وای بر شما! آیا مرا برای مقتولی که از شما کشته‌ام، می‌کشید و یا برای مالی که از شما استهلاک کرده‌ام و یا به قصاص جراحتی؟ آری، آن‌ها او را برای بیشتر از این‌ها می‌خواستند بکشند. به‌خاطر آنچه نمرود، ابراهیم خلیل را و فرعون، موسای کلیم را و ابوسفیان محمد حبیب خدا را و معاویه علی مرتضی را می‌خواست بکشد. آن‌ها می‌خواستند در روی کرۀ زمین چیزی که بتوان به آن دین و ایمان و عدالت و انسانیت گفت، وجود نداشته باشد و حسین نمی‌گذاشت و جز دین نمی‌خواست؛ برای ‌اینکه پیش حسین چیزی بزرگ‌تر از دین نبود؛ برای اینکه دین از ارواح و از پیامبران و اوصیای پیامبران بزرگ‌تر است. چقدر پیامبر که برای حفظ دین، جانش را فدا کرد و چقدر پیشوای الهی که برای حمایت و صیانت دین به پیشواز شهادت رفت. بی‌گمان چیزی یا کسی با عظمت دین برابری نمی‌کند؛ چراکه عظمت دین از عظمت خداست؛ خدایی که چیزی همانند او نیست: (لیس کمثله شیء) .
S
وی اضافه می‌کند: بلکه روشن است که اگر هم آن حضرت علیه السلام با آن‌ها می‌ساخت و با آن‌ها بیعت می‌کرد، به‌علت عداوت شدیدشان و کثرت وقاحتشان باز او را به حال خود نمی‌گذاشتند؛ بلکه به هر حیله‌ای بود، او را ترور می‌کردند و به هر وسیله‌ای که بود، او را می‌کُشتند. در آغاز کار، بیعت را فقط برای این به او پیشنهاد می‌کردند که می‌دانستند او در این کار با آن‌ها موافقت نخواهد کرد. آیا مروان را نمی‌بینی که چگونه پیش از بیعت‌خواهی به والی مدینه، کشتن او را پیشنهاد می‌دهد و عبیدالله‌بن‌زیاد، علیه لعائن ‌الله الی یوم ‌التناد، می‌گفت: «به او پیشنهاد کنید که به فرمان ما فرود آید تا بعد ببینیم که با او چه باید بکنیم.» آیا نمی‌بینی که به مسلم‌بن‌عقیل امان داد و سپس او را کشتند.
S
وقتی عبیدالله‌بن‌زیاد، لعنة الله ‌علیه، وارد شهر شد و فهمید که مسلم در خانۀ هانی‌بن‌عروة مرادی علیه السلام است و نیز فهمید که شریک‌بن‌اعور هم در خانۀ هانی است، برای عیادت شریک به آنجا آمد. پیش‌تر، شریک با مسلم‌بن‌عقیل توافق کرده بودند که ابن‌زیاد لعین را هنگام حضور در بالین شریک بکُشند و مقدمات کار را فراهم ساخته بود؛ اما مسلم درحالی‌که به‌آسانی امکان این کار را داشت، اقدام نکرد و پس از فوت فرصت، به شریک عذر آورد که این کار ترور ناجوانمردانه بود و چون پیامبر (ص) فرموده: ایمان مانع از ترورکردن است، وی نمی‌توانست این کار را بکند. از این قسمت چنین می‌توان دریافت که گویی علت اصلی پیروزی ابن‌زیاد و تحقق فجایع بعدی از اینجا ناشی می‌شود که مسلم‌بن‌عقیل در آن فرصت طلایی‌ ابن‌زیاد را نکشت. دراین‌خصوص استاد عابدین، عاشوراپژوه معاصر، تحقیق شایسته‌ای انجام داده که در اینجا از موضوع بحث ما خارج است.
S
نخستین دانشمندی که حکمت و فلسفۀ قیام حسین‌بن‌علی علیه السلام را «امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر» دانسته، تاآنجاکه ما تحقیق کرده‌ایم، قاضی عبدالجبّار معتزلی است که در سدۀ چهارم و پنجم می‌زیسته
S
در میان این روایت‌های جعلی و تحریف‌آمیز، از همه بزرگ‌تر، دو روایت ساختگی است که با غرضی خاص ساخته و پرداخته شده است: یکی آن روایت که می‌گوید حسین خود پیشنهاد کرد که اجازه دهند به شام رود و دست در دست یزید بگذارد. این روایت به این سبب ساخته شده است که در عین کشتن روح عاشورا و خنثی‌کردن اصل و اساس آن، به حکومت یزید‌بن‌معاویه نیز مشروعیت بخشد؛ چراکه از دیدگاه مکتب خلفا، مشروعیت حکومت، بیعت مردم با آن است و چون حسین از بیعت‌نکردن خود با یزید پشیمان شده بود و در آخرین لحظات عمرش، بیعت با یزید را پیشنهاد می‌کرد، دیگر چه جای انکار می‌تواند باشد! دستۀ دوم روایت‌هایی است که می‌گوید یزید از کشته‌شدن حسین آزرده و ناراحت شد، ابن‌مرجانه را مقصر دانست و وی را بر این جنایت لعنت کرد و بر مظلومیت اهل‌بیت گریست و با خاندان حسین و خانوادۀ شهیدان کربلا اظهار همدردی کرد و به خانوادۀ خود دستور داد که سه شبانه‌روز برای آن‌ها در شام مجلس عزا و ندبه ترتیب دهند و داستان‌هایی ساخته‌شده از این دست که بسیار است.
S
در همین کتاب چندین‌بار در حق امیرالمؤمنین علیه السلام آمده است: علی برای فرمان‌بَری از خدا و رسولش نمی‌جنگید؛ بلکه برای این می‌جنگید که اطاعت شود! آیا با این عنادورزی، جز عاشورازدایی و انکار ثارالله، چیز دیگر می‌توان انتظار داشت؟ کسی‌که دومین شخصیت عالم بشری و به‌قول رسول‌الله (ص) ، «ممسوح بذات‌ الله» را خودخواه بداند، به‌یقین سیدالشهدا علیه السلام را جز شورشگر، کسی دیگر نمی‌انگارد. اما دریغا که متاع کفر و دین بی‌مشتری نیست و امروز آثار ابن‌تیمیّه با شمارگان بسیار زیادی در قطع‌های گوناگون در ممالک مسلمان‌نشین هر روز منتشر می‌شود و در لابه‌لای بیشتر آن‌ها، عاشورازدایی و غدیرستیزی بیداد می‌کند.
S
و ما رماه اذ رماه حرمله و انّما رماه من مهدّله سهمٌ اتی من جانب السقیفه و قوسه علی ید الخلیفه
f_altaha
دانی چه روز زینب کبری اسیر شد روزی که طرحِ بیعتِ «منّا امیر» شد
f_altaha

حجم

۲۲۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

حجم

۲۲۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان