کتاب قهوه تلخ چشمانت

کتاب قهوه تلخ چشمانت نوشتۀ سپیده فرهادی است. انتشارات شقایق این کتاب را روانۀ بازار کرده است. این کتاب دربارۀ یک ازدواج اجباری و تبعات منفی آن است.

درباره کتاب قهوه تلخ چشمانت

کتاب قهوه تلخ چشمانت داستان دختری به نام حنانه است. حنانه هجده سال دارد اما با یک تصمیم عجولانه و اشتباه، مجبور به زندگی با پسرعموی خودش می‌شود؛ پسرعمویی که هیچ وابستگی عاطفی‌ای به حنانه ندارد و هیچ فرصتی را برای گرفتن انتقام از دست نمی‌دهد.

مصیبت زندگی حنانه و همسر اجباری‌اش، زمانی رخ می‌دهد که رقیب عشقیِ هر دو نفر، در پی ویران کردن زندگی آنها هستند.

خواندن کتاب قهوه تلخ چشمانت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب قهوه تلخ چشمانت

«پاهایم مانند میخ در زمین فرو رفته و خنکای زمین، گرمای وحشتناکی به وجودم بخشیده است. داداش گفتن جانانه تاثیر خاصی درونم ایجاد نمی‌ند. مرد کنار محمد، سر بلند می‌کند و نگاهش به صورتم خیره می‌شود و من نگاه بازیگوش و بی‌قرارم را در کثری از ثانیه از صورتش می‌کنم و به محمدم می‌دوزم. قدمی به جلو برمی‌دارم و شوهرم را به نام می‌خوانم. نگاه هر سه نفرشان به سمتم پرواز می‌کند. جانانه صورت گل انداخته از ترسش را به صورتم می‌دوزد و می‌گوید:

- چیزی نیست به خدا. چرا رنگ و روت این‌قدر پریده؟ حالش خوبه به خدا. ببینش.

اهمیتی به ارزش صدایش نمی‌دهم و نگاهم را با التماس به صورت مرد واژگون شده‌ام می‌ذوزم. دلم گواهی بد می‌داد.»