دانلود و خرید کتاب قفس شیشه ای نیکلاس کار ترجمه امیر سپهرام
تصویر جلد کتاب قفس شیشه ای

کتاب قفس شیشه ای

نویسنده:نیکلاس کار
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب قفس شیشه ای

کتاب قفس شیشه ای نوشتهٔ نیکلاس کار با ترجمهٔ امیر سپهرام در انتشارات مازیار چاپ شده است. قفس شیشه ای اثری است هم در بزرگداشت فناوری، هم هشداری در مورد به کارگیری نابه جایش؛ کتابی که دیدگاه شما را نسبت به ابزارهایی که روزمره به کار می گیرید دگرگون می‌سازد.

درباره کتاب قفس شیشه ای

نیکلاس کار در این کتاب نقبی به پس پرده ی عناوین خبری مربوط به روبات های کارخانه ای، خودروهای بی راننده، کامپیوترهای پوشیدنی و پزشکی دیجیتال می زند و هزینه ی پنهان تسلط نرم افزارها بر کار و تفریح را آشکار می سازد و نشان می دهد این برنامه های کامپیوتری، از یک سو فراغت بیشتری به زندگی مان می بخشند و از سویی دیگر، چیزی حیاتی از آن می ربایند. وی، با تکیه بر مطالعات صورت گرفته در حوزه های روان شناسی و عصب شناسی که موید وابستگی عمیق شادی و رضایت خاطر افراد به سخت کوشی در دنیای واقعی است، آن چه را که تاکنون به دیده ی ظن می نگریستیم، فاش می گوید: جابه جایی توجه مان از کار عملی به نمایشگر کامپیوتر می تواند ما را از زندگی مان منفصل و ناخشنود سازد. قفس شیشه ای، از ماشین های بافندگی قرن نوزدهمی تا کابین خلبان جت های قرن حاضر و از شکارگاه های یخ زده ی قبایل اینوییت تا چشم اندازهای لم یزرع نقشه های چی پی اس، تاثیر «اتوماسیون» بر زندگی را از دیدگاهی انسانی می کاود و پیامدهای شخصی و اقتصادی وابستگی روز افزون مان به کامپیوتر را زیر ذره بین می گذارد. این کتاب، با آمیزه ای از تاریخ، فلسفه، شعر و دانش، ما را به سفری می برد که از نخستین آثار آدام اسمیت و آلفرد نورث وایتهد می‌آغازد، از پژوهش‌های معاصر در حوزهٔ توجه، حافظه و شادی انسان گذر می‌کند و در تأملی تکان‌دهنده در باب چگونگی استفاده از فناوری برای گسترش تجربهٔ انسانی‌مان به اوج می‌رسد.

کتاب قفس شیشه ای را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب هم به طرف‌داران فناوری و هم به منتقدان آن پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب قفس شیشه ای

یکی از خاطرات شرم‌آور دوران نوجوانی‌ام مربوط می‌شود به کلنجار رفتن من با خودرویی با دنده‌ی دستی، پیش چشم همه، که می‌توان اصطالح روانی‌مکانیکی1 را برایش به کار برد. من گواهینامه‌ی رانندگی‌ام را اوایل سال ۱۹۷۵ گرفتم؛ یعنی کمی بعد از پر کردن شانزده سالگی‌ام. پاییز گذشته‌اش یک دوره‌ی آموزش رانندگی را با همکلاسی‌هایم گذرانده بودم. اولدزموبیل مربی، که هم برای یادگیری در جاده و هم برای آزمون در اداره‌ی راهنمایی و رانندگی استفاده می‌شد، دنده اتوماتیک بود. گاز بده، فرمان را بچرخان، ترمز کن! البته چند مانوور سخت هم داشت؛ مثل دور زدن سه نقطه‌ای، حرکت با دنده‌ی عقب روی یک خط راست و پارک موازی. هر چند آن‌ها هم با اندکی تمرین بین تیرهای چراغ‌های برق پارکینگ مدرسه کار ساده‌ای می‌شدند. بالاخره با گواهینامه‌ای در دست، آماده‌ی رانندگی بودم. فقط یک مانع دیگر سر راه بود: تنها خودرو موجود در خانه که مجاز به استفاده بودم، سوبارویی چهاردر با دنده‌ی دستی بود. از پدرم، که چندان مربی خوبی هم نبود، تنها یک جلسه درس گرفتم. صبح یک روز تعطیل مرا به پارکینگ برد، خودش پشت فرمان نشست و مرا در صندلی جلو کنار دستش نشاند. دست چپم را روی دنده گذاشت و با عوض کردن دنده، محل دنده‌ها را نشانم داد: »این دنده‌ی یکه.« مکثی کرد. »دنده‌ی دو.« بعد »دنده‌ی سه. این هم چهار.« بعد از مکثی دیگر گفت »حالا می‌کشی‌اش این جا،« با پیچش مچم به وضعیتی نامعمول، دردی در ساعدم پیچید »... که می‌شه دنده‌ی عقب.« نگاهی به من انداخت تا مطمئن شود مطلب دستگیرم شده است. مثل بز اخفش سرم را تکان می‌دادم. بعد دنده را در وسط قرار داد و همین طور که تکانش می‌داد گفت »این هم دنده‌ی خالص.« کمی هم در مورد حدود سرعت هر یک از دنده‌های جلو توضیح داد و دست آخر هم پدال کالچ را نشانم داد که زیر دم‌پایی‌اش نگهش داشته بود. «یادت باشه وقتی دنده عوض می‌کنی، حتما این رو تا ته فشار بدی.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

حجم

۱٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

قیمت:
۴۸,۰۰۰
تومان