دانلود و خرید کتاب سرخ و سپید خالد نویسا

معرفی کتاب سرخ و سپید

کتاب سرخ و سپید نوشتهٔ خالد نویسا و گردآورندهٔ محمدحسین محمدی است و انتشارات آمو آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب سرخ و سپید

هنوز که هنوز است سرگذشت داستان و داستان‌نویسی در افغانستان برای بسیاری‌ها ناشناخته مانده و حتی بسیاری نیز از پیشینهٔ آن چندان آگاهی ندارند. در این بستر نویسنده‌هایی نیز داشته‌ که آثارشان، تا هنوز، در لابه‌لای ورق‌های مجله‌ها و روزنامه‌ها باقی مانده و به صورت کتاب مستقلی منتشر نشده‌اند؛ نویسنده‌هایی که با نوشتن و انتشار رمان‌ها و داستان‌های کوتاه‌شاه در معرفی و ارتقای داستان‌نویسی افغانستان نقش به‌سزایی داشته‌اند.

تعداد داستان‌های نویسنده‌هایی که آغازگران داستان‌کوتاه‌نویسی در افغانستان هستند، آن‌قدر نیست که از هر نویسنده بتوان گزیده‌داستان مستقلی منتشر کرد. به همین دلیل این کتاب‌های گزیده تنها به نویسنده‌هایی اختصاص دارد که داستان‌های به نسبت زیادی نوشته و در برهه‌‌ای از زمان بر روند داستان‌نویسی افغانستان تأثیرگذار بوده‌اند و برای بررسی روند داستان کوتاه افغانستان ناگزیر از بررسی آثارشان هستیم. هر کتاب به گزیدهٔ داستان‌های یک نویسندهٔ مطرح اختصاص یافته است. اگرچه بسیاری از این داستان‌ها شاید خوانندهٔ سخت‌گیر امروز را راضی نکنند، اما در زمان خود جزو بهترین داستان‌های کوتاه افغانستان بوده‌اند و هستند. کتاب سرخ و سپید از این مجموعه به داستان‌های خالد نویسا اختصاص دارد.

تهیه و تدوین این کتاب را محمدحسین محمدی، نویسنده و پژوهشگر ادبیات داستانی، بر عهده داشته است.

خالد نویسا متولد سال ۱۳۵۰ در کابل است. او در زمان حکومت مجاهدین در مؤسسهٔ نشراتی انیس کار می‌کرد. نویسا بعدها از هیبت شلاق عدالت طالبان، دیوان و دفتر را ترک کرد و به پشاور رفت. پس از تحولات یازده سپتامبر ۲۰۰۱ به کابل بازگشت و در رادیو آزادی مشغول کار شد. بعدها وارد دانشگاه شد و در رشتهٔ علوم سیاسی درس خواند، اما دانشگاه را نیمه‌کاره رها کرد و در سال ۱۳۸۹ به کشور ناروی پناهنده شد. مجموعه داستان‌هایش، فصل پنجم (پشاور/۱۳۷۶)‌، تصورات شب‌های بلند (پشاور/۱۳۷۸)‌،  راه و چاه (۱۳۸۹) و رمان کوتاهش، آب و دانه (۱۳۸۵) در کابل منتشر شده‌اند.‌ نویسا نویسنده‌‌ای قصه‌گو است و عنصر قصه‌گویی در داستان‌هایش برجسته‌تر از دیگر عناصر داستان است. گزینه‌‌ای از داستان‌هایش در سال ۲۰۰۱ میلادی به زبان فرانسوی نیز منتشر شده است.

خواندن کتاب سرخ و سپید را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان معاصر افغانستان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب سرخ و سپید

هاجرو در پس پنجرهٔ بالاخانه ایستاده بود و به حویلی همسایه دزدانه گردن می‌کشید. در خانهٔ همسایه مردها و زن‌ها مثل حشرات جمع شده بودند. عروس را می‌بردند و زن‌ها آهنگ «آهسته برو» را بی‌سر بی‌سر می‌خواندند و دف می‌زدند.

هاجرو؛ مثل اینکه او را می‌بردند و از بند می‌رهانیدند، لبخندی زد: دختر همسایه چقدر خوشبخت است. او را می‌برند. می‌گویند آدمش تحصیل‌کرده است. هاجرو چنین اندیشید و از پشت شیشهٔ پنجره که دانه‌های باران بر آن خشک شده بودند قدبُلندک می‌کرد و به خانهٔ همسایه می‌نگریست. به خوشبختی آن طرف دیوار و به حزن و اندوه خودش در این طرف دیوار می‌اندیشید. این طرف دیوار خانه وحشت بود، سردی و ناقراری بود، آن طرف دیوار سرور بود، جشن و آزادی بود.

هاجرو دیروز دیده بود که چهار مرد دبنگ آمدند و دیگ‌ها و چلوصاف‌ها را از ته خانه‌ی‌شان بردند، قالین‌ها را به عاریت گرفتند و دوشک‌های پوش مخملی را از پسخانه شانه زده بردند. لالا، برادر بزرگ هاجرو، آن‌ها را رهنمایی می‌کرد. «صاحب، صاحب» و «قربان، قربان» می‌گفت و تکلف و شیرین کلامی به خرچ می‌داد.

هاجرو اندیشید: «همسایه دیگ‌های ما را بردند و برای خودشان نان پختند.» او درست فکر می‌کرد. از دیشب رفت وآمد مردم را می‌دید. زنانی که از بهترین تکه‌ها برای‌شان پیراهن دوخته بودند ـ از تکه‌های گل سنگ و زربفتی که مخصوص عروسی‌هاست. آن همه مردانی که شاید در روزهای دیگر به هر رنگی بودند: «پنکچرمن» های نزدیک ده‌شان که بوی گریس و نفت می‌دادند، نجارهایی که بوی تراشه‌های چوب می‌دادند، مرد کارها و اوستاد کارهایی که بوی گچ و سمنت می‌دادند، کسانی که آغل و مزرعه داشتند، همه یکرنگ شده بودند. او آن‌ها را از پس پنجره می‌دید. همه تمیز و نو شده بودند، همه بر دوشک‌ها و شطرنجی‌ها نشسته بودند.


نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۶۳٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۸۸ صفحه

حجم

۱۶۳٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۸۸ صفحه

قیمت:
۵۲,۰۰۰
تومان