کتاب ویرایش یازدهم
معرفی کتاب ویرایش یازدهم
انتشارات کتاب نیستان در سالهای اخیر و در قالب پروژهای وسیع اقدام به ترجمه و انتشار مجموعه آثار برگزیده جایزه ادبی «اُ. هنری» کرده است که در قالب مجموعهای یکصد جلدی زیر نظر دکتر علی فامیان در دست ترجمه است. کتاب «ویرایش یازدهم» از این مجموعه که با ترجمه لیدا طرزی منتشر شده است یکی از عناوین این مجموعه است که شامل داستانهای برگزیده این جایزه در سال ۱۹۹۰ است.
درباره کتاب ویرایش یازدهم
کتاب «ویرایش یازدهم» از منظر ادبی اثر قابل تأملی است. نمایشی از ادبیات داستانی آمریکا در آغاز دهه پایانی قرن بیستم؛ دهه سرعت گرفتن انقلابهای دیجیتالی و تغییرات لحظهای جهان و زیست و زندگی مردم در آن و در این میان ادبیات تنها مرجعی است که درون و ذهن انسان در بستر این هجوم ثانیه به ثانیه و تحول و نو شدن آنی را به نمایش میکشد. این مجموعه و داستانهای آن بهخوبی نشان داده است که در مواجهه با چنین پدیدهای ادبیات چگونه راهها و پیشنهادهای تازهای برای زندگی و زیستن و تعدیل حیات در این موقعیت را پیش روی مخاطبان خود قرار میدهد.
به تأیید سرویراستار این مجموعه در داستانهای این مجموعه غنای زبان، قدرت حیرتانگیز تخیل و اشتیاق برای کشف و روح بخشی به قالبها و سبکهایی از داستاننویسی که تا پیش از آن کسی به آن توجهی نداشته است نشان داده که سبک و جهانبینی تازهای پیرامون داستاننویسی در حال شکل گرفتن است که بر اساس آن داستان نهتنها یک سلول از زندگی و زیست انسان دیجیتالی شده نیست بلکه باید در واقعیت و فضایی مجزا و مستند موردتوجه قرار بگیرد و در چنین فضایی است که به قول جویس کرول اوتس از مشهورترین نویسندگان آمریکا، هر اثر داستانی را در این موقعیت باید یک عزیمت تازه به شمار آورده.
ویلیام آبراهامز سرویراستار این دوره از جایزه اُ. هنری در مقدمه خود این مجموعه را حاصل بیست و پنج سال تلاش ادبیات داستانی آمریکا برای تربیت داستاننویس معرفی کرده است که دههای امیدبخش را پیش روی این جامعه ادبی قرار میدهد.
خواندن کتاب ویرایش یازدهم را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟
علاقهمندان به مجموعه داستانهای کوتاه میتوانند از خوانندگان این کتاب باشند.
بخشهایی از کتاب ویرایش یازدهم
من از آیرون مانیتنِ میشیگان به دیترویت آمدم. یک پسر فقیر بودم که چیزی برای ازدستدادن نداشت و آمده بود تا حقش را از دنیا بگیرد. زمستانهای آیرون مانیتن وحشتناک بود ولی من با هیچ فصلی حال نمیکردم. همان که دبیرستان را تمام کردم زَدم به چاک. هیچچیز پشت سرم جا نگذاشتم جز بابای گوشتتلخ و الکیام که وقتی داشتم از خانه میرفتم دیگر حسابی همدیگر را ذلّه کرده بودیم. دیگر حتی نفرت هم ما را به هم وصل نمیکرد. وقتی گفتم دارم میروم شانهاش را بالا انداخت.
«همیشه میتوانی برگردی، ولی هیچچیز انتظارت را نمیکشد.»
وارد دیترویت شدم. یک پسر هجده ساله. آزاد و سرخوش. تشنة یک زندگی جدید بودم و آن زندگی را آنجا پیدا کردم. در دانشگاهِ وین، در دسترسِ به همه تازهواردان.
دو شب در هفته در یکخانه شخصی که دانشگاه شده بود کلاس داشتم. سالنی را که روزگاری برای خودش اُبهتی داشت، سبز کمرنگ رنگکرده بودند و سخاوتمندانه مهتابی کشیده بودند. من به صدای کشیده شدن صندلیهای فلزی و نئوپان گوش میکردم، صدای بازشدن بازوهای چوبی صندلیها، بازشدن کیفها، و بیرون آمدن دفترها و جزوهها. صبر میکردیم تا جناب جادوگر سر برسد و آن اتاق ساده و صداهای معمولیاش را به سرزمین رؤیاها تبدیل کند.
آمدنش را از صدای تقتق عصایش روی پلههای بیرون میفهمیدیم.
از همان در سالن شروع میکرد درس دادن. عصایش را لب تخته سیاه آویزان میکرد و همانطور که یادداشتهایش را در مورد «فلورانس در عصر نوزایی» مرتب میکرد متصل درس میگفت.
حجم
۱۹۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۴۲ صفحه
حجم
۱۹۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۴۲ صفحه