
کتاب معامله ازدواج
معرفی کتاب معامله ازدواج
کتاب الکترونیکی «معاملهٔ ازدواج» نوشتهٔ الا میز و با ترجمهٔ سودابه تصاعدیان، توسط نشر کتابسرای تندیس منتشر شده است. این اثر در دستهٔ رمانهای عاشقانه و معاصر قرار میگیرد و داستانی دربارهٔ ازدواجی قراردادی و پیچیده میان دو شخصیت اصلی را روایت میکند. محوریت کتاب بر روابط انسانی، چالشهای عاطفی و تصمیمات سرنوشتساز در زندگی بزرگسالان استوار است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب معامله ازدواج
در «معاملهٔ ازدواج» الا میز، با روایتی داستانی و عاشقانه روبهرو هستیم که در قالب رمان معاصر نگاشته شده است. داستان حول محور دو شخصیت اصلی، رز و جک، شکل میگیرد که به دلایل شخصی و مالی، تصمیم به ازدواجی قراردادی میگیرند. این ازدواج نه از سر عشق، بلکه بهعنوان راهحلی برای مشکلات مالی و خانوادگی رز و نیاز جک به نمایش یک زندگی خانوادگی موفق در محیط کاریاش شکل میگیرد. ساختار کتاب بهصورت روایت متناوب از دیدگاه هر دو شخصیت اصلی پیش میرود و خواننده را با فرازونشیبهای احساسی، تردیدها و کشمکشهای درونی آنها همراه میکند. فضای داستان در دنیای مدرن و شهری میگذرد و بهویژه بر چالشهای زنان در مسیر استقلال مالی و عاطفی تأکید دارد. این رمان با تمرکز بر روابط قراردادی و پیامدهای آن، تصویری از پیچیدگیهای روابط انسانی و مرز باریک میان وظیفه و احساس را به نمایش میگذارد.
خلاصه داستان معامله ازدواج
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «معاملهٔ ازدواج» با رز، زنی جوان و مستقل آغاز میشود که پس از فوت عمویش، درگیر مسائل ارث و مالکیت ملکی ارزشمند در خیابان مدیسن میشود. وصیتنامهٔ عمو شرطی عجیب دارد: اگر رز تا مدت معینی ازدواج کند، مالکیت ملک به شوهرش منتقل خواهد شد. در حالی که رز بهتازگی از نامزدش جدا شده و امیدی به ازدواج عاشقانه ندارد، جک هاثورن، وکیلی موفق و جاهطلب، پیشنهادی غیرمنتظره به او میدهد: ازدواجی قراردادی که برای هر دو سودمند باشد. جک برای پیشرفت شغلی و جلب اعتماد مشتریانش به یک زندگی خانوادگی نیاز دارد و رز نیز میتواند با این ازدواج کافیشاپ رؤیاییاش را راهاندازی کند. داستان با امضای این قرارداد و آغاز زندگی مشترک قلابی آنها پیش میرود. رز و جک هر دو با تردیدها و ترسهای خود دستوپنجه نرم میکنند و تلاش میکنند نقش همسران عاشق را برای خانواده و اطرافیان بازی کنند. در این مسیر، نهتنها باید با سوءظن و مخالفت خانوادهٔ رز روبهرو شوند، بلکه باید مرزهای میان احساسات واقعی و قراردادی را نیز مدیریت کنند. با گذشت زمان، رابطهٔ آنها از یک توافق صرفاً تجاری به پیوندی پیچیدهتر و عمیقتر تبدیل میشود و هر دو با پرسشهایی دربارهٔ اعتماد، صمیمیت و معنای واقعی ازدواج مواجه میشوند. داستان با طنز، دیالوگهای تند و موقعیتهای غیرمنتظره، خواننده را درگیر فرازونشیبهای این رابطهٔ نامتعارف میکند، بیآنکه پایان ماجرا را لو دهد.
چرا باید کتاب معامله ازدواج را بخوانیم؟
«معاملهٔ ازدواج» با پرداختن به موضوع ازدواج قراردادی و پیامدهای آن، فرصتی برای تأمل در مرز میان وظیفه و احساس فراهم میکند. روایت داستان از زاویهٔ دید هر دو شخصیت اصلی، امکان همذاتپنداری با دغدغهها و تردیدهای آنها را به خواننده میدهد. این کتاب با ترکیب طنز، دیالوگهای زنده و موقعیتهای غیرمنتظره، تجربهای متفاوت از رمانهای عاشقانهٔ معاصر ارائه میدهد و به پیچیدگیهای روابط انسانی و چالشهای استقلال فردی، بهویژه برای زنان، میپردازد. همچنین، تضاد میان ظاهر و واقعیت در روابط و تأثیر تصمیمات بزرگسالانه بر مسیر زندگی، از جمله موضوعات محوری این اثر است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این رمان برای علاقهمندان به داستانهای عاشقانهٔ معاصر، مخاطبانی که به روایتهای چندصدایی و شخصیتپردازی دقیق علاقه دارند و کسانی که به موضوعات مربوط به استقلال زنان، چالشهای خانوادگی و روابط قراردادی توجه نشان میدهند، مناسب است. همچنین برای کسانی که به دنبال داستانی با فرازونشیبهای احساسی و موقعیتهای طنزآمیز هستند، انتخاب جذابی خواهد بود.
بخشی از کتاب معامله ازدواج
«یاداشت برای منِ قبلی: نگو، تکرار میکنم، به ازدواج با غریبهٔ خوشتیپی که از قضا هیچی دربارهاش نمیدانی، بله نگو. «رُز کُلِسِن ۱ ، آیا رسماً اعلام میکنی که مایلی..." نه. نه «...جک هاثورن ۲ شوهر شرعی و قانونیات باشد؟» هوووم. بذار یه ذره بهش فکر کنم. نع. نمیخوام. «قول میدهی تا وقتی هر دو زنده هستید، عاشقش باشی، به او احترام بگذاری، گرامیاش داشته و نگهش بداری؟» نگهش دارم؟! درحینی که کشیشِ عقد، کلماتی را که از آنها میترسیدم بر زبان میراند، با چشمانی از وحشت گرد شده و کمی لرزان، مستقیم به جلو خیره شدم. واقعاً داشتم این کار را میکردم؟ وقتی سکوت در آن اتاق تقریباً خالی و جّو یک جورهایی افسردهاش کش آمد در حالی که نوبت من بود حرف بزنم، نفسهایم به شماره افتاده بود. تمام تلاشم را کردم که تودهٔ گیر افتاده در گلویم را قورت دهم تا بتوانم صحبت کنم اما میترسیدم کلماتی که ناامیدانه میخواستند آزاد شوند، بلهای که باید میگفتم، نباشد. وسط باغی سرسبز و خرم و میان هورا کشیدنهای دوستانِ اندکی که همیشه تصور میکردم در زمان ازدواجم حضور دارند، در حال ازدواج نبودم. و مثل همهٔ عروسها در لحظهٔ خاص مراسمشان، از شدت خوشحالی در حال خنده یا گریه نبودم. هیچ دسته گل عروس خوشگلی نداشتم، فقط یک شاخه گل رز صورتی بود که جک هاثورن بلافاصله بعد از اینکه جلوی شهرداری هم را دیدیم، بدون هیچ حرفی در دستانم فرو کرد. حتی پیراهن سفید هم نپوشیده بودم، چه برسد به لباس عروس رویاییام. جک هاثورن کت و شلوار مشکی رنگی پوشیده بود که اگر بیشتر نباشد، احتمالاً قیمتش به اندازهٔ یک سال اجارهٔ خانهٔ من بود. کت شلوارِ رسمی نبود ولی به همان اندازه خوب بود. در کنارش خیلی بنجل و پَست به نظر میرسیدم. به جای لباس عروسی زیبا، پیراهن سادهٔ آبی رنگی پوشیده بودم _ این تنها لباس گرانقیمتی بود که داشتم که به قدر کافی مناسب آن موقعیت باشد، با این حال به نوعی هنوز هم بنجل و ارزان مینمود _ و بغلدست مردی اشتباه ایستاده بودم. کسی که جز اخم و چشمغره کاری انجام نمیداد. به جز آن انگشتانش را هم در انگشتانم چفت کرده بود، چنگش به طرز شگفتانگیزی دور دستم محکم بود، مخصوصاً در مقایسه با دست گرفتن شل و ول من. خیلی کار پیش پا افتادهای است ولی آدم مگر موقعی که دارد ازدواج میکند دست یک غریبه را میگیرد؟ اصلاً بامزه نیست. اصلاً به درک، دست هم گرفتن را فراموش کنید... قرار بود همسر مردی شوم که درموردش چیزی بیشتر از آنچه در جستجوی سریع گوگل گیر میآید، نمیدانستم. با این حال داوطلبانه و آگاهانه با این کار موافقت کرده بودم، مگر نه؟»
حجم
۴۵۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۹۶ صفحه
حجم
۴۵۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۹۶ صفحه