کتاب مدرسه مخفی پوپا
معرفی کتاب مدرسه مخفی پوپا
کتاب مدرسه مخفی پوپا نوشتهٔ حمیدرضا رضوانی اول در نشر ارسس چاپ شده است. مدرسه مخفی پوپا داستانی کوتاه است که با خواندنش به موارد جالبی دربارهٔ نظام آموزش و پروش برخورد خواهید کرد. سازمانی که شدیداً نیاز به این دارد که بنیانی نو برایش ساخته شود و با روشی نوین به کارش ادامه دهد.
درباره کتاب مدرسه مخفی پوپا
این کتاب داستان دو دوست دنیا دیده و باتجربه است که مدرسهای مخفی را با کمک هم بهوجود میآورند و اتفاقات جالبی در آن رخ میدهد. زمان داستان مربوط به آینده است و معلوم نیست در کدام کشور رخ داده است اما چیزی که مهم است نتایجی است که پس از پایان یافتن کتاب متوجهاش خواهید شد و از آن لذت خوهید برد.
در مقدمه کتاب میخوانیم:
این داستان به نظر تخیلی میآید!
اما سرانجام روزی اتفاق خواهد افتاد، مدرسهای که نسل آینده از آن لذت ببرند و با شادی و خشنودی بیاموزند.
روشهای قدیمی از بین خواهد رفت و آموزش و پرورش نوین جایش را خواهد گرفت.
چه بخواهیم؛ چه نخواهیم.
کتاب مدرسه مخفی پوپا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب مناسب گروه سنی کودک و نوجوان است.
بخشی از کتاب مدرسه مخفی پوپا
پات، آن روز پس از رفتن مانا مدت زیادی را گریست. با خود فکر میکرد به کمک پولاد توانسته به رویایی که سالها در سر میپروراند برسد و پیشرفتی چشمگیر را تجربه کرده بودند اما این رویا نتوانسته بود بیشتر از یک سال دوام بیاورد و از بین رفته بود. وقتی به کودکانی که تا همین چند روز پیش با شور و شوق فراوان از خواب بیدار و هر کدام با علاقه مشغول یادگیری و تجربه اندوختن میشدند فکر میکرد، بیشتر اندوه دلش را فرا میگرفت، اما به هر حال چارهای نبود...
پات روز بعد تلاش کرد همهی آن اتفاقات را فراموش کند و روال عادی زندگیاش را در پیش گیرد. به آن یک سال به چشم یک داستان تخیلی که در یکی از کتابهایش خوانده نگاه کرد که به مرور فراموش میکند و باز سراغ کتاب بعدی میرود!
گرچه اصلاً حوصلهی هیچ کدام از کتابهایش را نداشت و تمام مدت خود را سرگرم آب دادن و هرس کردن گلها و گیاهان باغچه و حیاط میکرد و برای خرید بیرون میرفت و انگار نه انگار اتفاقی افتاده! با همسایهها سلام و احوالپرسی میکرد و برای پرندگان داخل پارک غذا میریخت. به مرور حالش بهتر میشد، خنده دوباره روی لبهایش بازگشته و پس از مدتها هوس کرده بود کتابی جدید بخواند.
پالتویش را پوشید و کلاهش را بر سر گذاشت و آرام خیابانهای پوشیده با برگهای پاییزی را به سمت کتابفروشی دوست قدیمیاش پیمود. او از زمانی که وارد حرفهی معلمی شده بود هر ماه قسمتی از حقوقش را به کتاب اختصاص میداد و این عادت را چهل سال ترک نکرده بود.
وارد مغازه شد و با گرمی مورد استقبال آریا قرار گرفت. آریا به محض دیدن دوست قدیمی، با اشتیاق از کتری که روی یک بخاری در حال جوشیدن بود دو استکان را پر از چای کرد و روی میزی چوبی که در انتهای مغازه قرار داشت کنار پات نشست.
- چطوری پات؟ چند وقته ندیدمت؟ دقیقاً یک سال! فقط میدونستم نمردی و زندهای!
پات قهقههی بلندی زد و گفت: نه! هنوز زوده، کلی کتاب هست که نخوندم و تا همش رو نخونم اینجا رو ترک نمیکنم.
آریا هم خندید و گفت: اینجوری باید هزار سال زنده بمونی رفیق!
- اشکال نداره! بخاطر این کتابهای دوست داشتنی تا ابد هم حاضرم زنده بمونم!
حجم
۵۵۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۶ صفحه
حجم
۵۵۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۶ صفحه
نظرات کاربران
بهترین کتاب دنیاست:-) هیچ قسمتی از کتاب رو نمیگم چون بایدخودتن کشف کنید که چه معجزه ای قراره دراین کتاب رخ بده وبااطمینان میگم که اگه کسی این کتاب رونخوند به شدت پشیمان میشه .
در حال حاضر سیستم آموزشی بیماری داریم که به جای تمرکز روی استعدادها، علایق و ادراک دانش آموزان خاصه روی محفوظاتشون برای پر کردن مطالبی از پیش تدوین شده تمرکز می کنه، اما این سیستمهای ابتدایی و دیکته وار سالهاست
این کتاب بهترین کتاب دنیا(از نظر من) هست و اگه این اتفاق واقعا در دنیا رخ بده هم اموزش لذت بخش تر میشه و هم انسان های پر بار تری متولد میشن
پیشنهاد میکنم این کتاب رو بخونید🙂
عالی بود. کاش روزی به دنیا می اومدم که بتونم توی همچین مدرسه ای باشم🥺 بهتون پیشنهاد میکنم بخونید عالی😍🥺
این کتاب خیلی کتاب خوبی است ممنون از نویسنده این کتاب و همچنین از طاقچه که این کتاب ها را رایگان در اختیار ما قرار داده است تا ما بتوانیم این کتاب ها را بخوانیم
واقعا کاش نظام آموزشی تغییر کنه حرف هایی که در این کتاب زده شد همه درست بود👌🏻
خیلی کتاب قشنگه ولی ای کاش واقعی بود خیلی خیلی خوبه 😆
عالی بود
عالی