کتاب روز یک طالع بین
معرفی کتاب روز یک طالع بین
کتاب روز یک طالع بین مجموعه داستانی از نویسندگان مشهور جهان است که با ترجمه حسین بیدارمغز از بهترین داستانهای آنها گرداوری شده است.
درباره کتاب روز یک طالع بین
با این کتاب لذت یک خواندن داستان های خوب و بینظیر را تجربه خواهید کرد. داستان نویسندگان نام آشنا چون مارک تواین و آنتوان چخوف و جرج اورول تا نویسندگان مشهور اما کمتر شناخته شده در جهان مانند اکیل گابوریو و آر کی نارایان.
این کتاب داستانهای جذاب با ترجمههای روان است که شما را با خود به دنیاهای متفاوت و هیجانانگیزی میبرد. در این مجموعه داستانهایی با عنوانهای خانه نفرین شده، روز یک طالع بین، آب نبات برای فرشتهها، تک تیر انداز، ببر خانم پکل تاید، سرگذشت یک پسر خوب، شوخی با اد، ممیز مالیاتی، مردی که در هتل گتسبی اقامت گزید، اعدام، شرطبندی، سیرک، کفاش روستایی، بوتهای یاس کبود، ضربه کاری، انتظار، چاه آب، متشکرم سرکار خانم و حالت گردآوری شده است.
داستان کوتاه شکل محبوب ادبیات در قرن اخیر است، زمانی که خوانندگان دیگر زمان خواندن رمان و داستانهای بلند را ندارند، داستانهای کوتاه پر فروش در رأس محبوبیت و توجهاند. با این کتاب با داستانهای جذابی همراه میشوید که شاید تا بهحال نام آنها را هم نشنیده باشید.
خواندن کتاب روز یک طالع بین را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب روز یک طالع بین
اما نه مادام نه مادموازل برنارد حرفهای او را تا به آخر نشنیدند. آنها با خندهای دیوانهوار پیچ و تاب میخوردند و تکرار میکردند: «کاهش داده! آه، چه لطیفه خندهداری! تو دیگر چه آدم عجیبی هستی! اجاره مستأجرها را کم کرده!»
اما برنارداز کوره در رفت و به آنها تشر زد که باید در منزل خودش با او جدی و درست رفتار شود. آن وقت، زنش هم از کوره در رفت و مجادلهای در گرفت. مادام برنارد به او گفت: «بی هیچ شکی مسیو برنارد این دستور خیالی را از ته خمره شرابی در رستوران سر نبش خیابان کسب کرده است.»
اگر مادموازل آماندا دخالت نمیکرد، مسلماً مجالده آن دو به جاهای باریک میکشید. مادام برنارد که هیچوقت دوست نداشت فکر کنند او دیوانه شده است، یکراست به خانه ویسکونت رفت تا چند و چون ماجرا را جویا شود. برنارد راستش را گفته بود. مادام برنارد با دو تا گوش خودش که مزین به دو گوشواره بود، همان کلمهٔ خارقالعاده را شنید. اما از آنجا که او زنی باهوش و آیندهنگر بود، از ارباب درخواست دستنوشتهای در این مورد بدهد تا از مسئولیت این کار شانه خالی کرده باشند.
پدر و مادر و دختر توی خانه تمام شب با هم جر و بحث کردند. آیا باید اطاعت میکردند؟ یا این که باید به خویشاوندان ویسکونت در مورد این دیوانه جوان اعلام خطر میدادند؟ آنها تصمیم گرفتند که اطاعت کنند.
صبح روز بعد، برنارد، در حالی که دکمههای بهترین کتش را میبست رفت تا اخبار داغی را که داشت، به همه مستأجرها اعلام کند.
ده دقیقه بعد، ساختمان رؤدولا ویکتوار در فضای غیرقابل توصیفی از ناآرامی فرو رفته بود. آدمهایی که چهل سال بود توی یک طبقه زندگی کردهبودند و طی این مدت حتی با برداشتن کلاه هم به یکدیگر احترام نگذارده بودند، حالا دئور هم جمع شده بودند و با شور و اشتیاق گپ میزدند.
«شنیدی، مسیو؟»
«خیلی غیرعادی است.»
«اصلاً هیچ کس تا به حال چنین چیزی نشنیده!»
«مالک، اجاره بهای مرا کم کرده!»
«یک سوم، مگر نه؟ مال من هم همین طور!»
«مبهوت کننده است! حتماً اشتباهی رخ داده.»
حجم
۱۴۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه
حجم
۱۴۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه
نظرات کاربران
داستانها طیف متنوعی دارند اما از بهترین داستانهای نویسندگان آن انتخاب شده اند که به لحاظ مضمون و روایت فوقالعاده زیبا و تاثیرگذارندو یک مجموعه داستان کوتاه خوب برای ایام فراغت
یک مجموعه داستان بی نظیر و از بهترین نمونه داستان های نویسندگان مختلف داستان ضربه کاری دراین مجموعه یکی از بهترین داستان ها است.