کتاب عشق و ویرانی
معرفی کتاب عشق و ویرانی
کتاب عشق و ویرانی نوشتۀ پائولا مک لین با ترجمۀ مهسار مشتاق در نشر دختر آفتاب به چاپ رسیده است.
درباره کتاب عشق و ویرانی
کتاب عشق و ویرانی داستان زنی به نام مارتا گلهورن، یکی از خبرنگاران برجستۀ قرن بیستم است. مارتا گلهورن که خود روای داستان است در ۱۹۳۷ زمانی که ۲۸ سال دارد برای تهیۀ گزارشی از جنگ داخلی اسپانیا بهتنهایی به مادرید سفر میکند. او بیشتر وقتش را با مردم عادی میگذراند و داستان زندگی تلخشان را میشنود. در آن زمان، خبرنگاری جنگ را مردان انجام میدادند و این، بهترین فرصت برای او بود تا در حوزهای که در تسلط روزنامهنگاران مرد بود، خودی نشان دهد. در همین سفر، ناخواسته و پیشبینینشده عاشق ارنست همینگوی میشود. مردی که در یک قدمی شهرتی جهانی قرار داشت. آنها رابطۀ عاشقانهای را آغاز میکنند. بعد از جنگ اسپانیا و در آستانۀ جنگ جهانی دوم بود که کتاب مشهور ارنست همینگوی به نام زنگها برای که به صدا درمیآیند منتشر میشود و او را به شهرتی بیش از پیش میرساند. این شهرت باعث میشود او از مارتا پیشی گیرد و مارتا مجبور میشود برای اثبات خود به عنوان نویسندۀ زن، در مسیر تازهای قدم بگذارد تا خود را به عنوان یک زن موفق اثبات کند. او در این راه هر خطری را به جان بخرد.
کتاب عشق و ویرانی جزو بهترین کتابهای سال معرفیشده در نشریههای واشنگتن پست، نیویورک تایمز، نیویورک پابلیک لایبرری و زیل سیمپل است.
خواندن کتاب عشق و ویرانی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
به دوستداران داستان و رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب عشق و ویرانی
«روی لبهی تخت نشستم و سعی کردم بهیاد آورم کفشهایم را کجا گذاشتهام. چراغ روی میز هنوز روشن بود و وقتی نگاهش میکردم، آب داخل لیوان شروع به لرزش میکرد. هواپیماهای جنگنده داشتند میآمدند و چیزی نمانده بود که برسند. کفشهایم را پیدا کردم و باعجله پلهها را دوتا یکی کردم و خودم را به خیابان رساندم. هوای بیرون خیلی سرد بود و همه به آسمان ابری و تیرهی بالای سرشان خیره شده بودند. صدای هواپیماها بلند و بلندتر شد آنقدر که آنها را میتوانستم زیر پایم حس کنم. میدانستم که خیلی نزدیک شدهاند، اما نمیتوانستم چیزی ببینم. ابرها آسمان را تیره کرده بودند. منتظر ماندن برای چیزی که هیچکس نمیتوانست ببیند، به آدم حس درماندگی میداد. جمعیت دوروبرم بهراه افتادند. فکر میکنم بهطرف پناهگاه میرفتند. همانموقع اولین هواپیمای سهموتورهی غولپیکری غرشکنان از لابهلای ابرها پیدا شد. بااینکه هنوز گیج و کرخت و خوابآلود بودم، شروع کردم به دویدن. وقتی هواپیما درست بالای سرمان رسید و صدای کرکنندهی موتورهایش گوشمان را پر کرد...»
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه